شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

معلم

معلم

روز معلم مبارک باد

چوب معلم ار بود زمزمه محبتی       

جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

باید روز و هفته معلم را به معلمان و فرهیختگان عزیز تبریک گفت.آنانی که بستر سازی می کنند تا آیندگانی مثمر ثمر داشته باشیم.در حقیقت معلم همان شمعی را می ماند تا با ذره ذره ذوب شدن خود جامعه کودکان ،نوجوانان و جوانان را پرتو افشانی نموده تا آنان در آینده ای نه چندان دور جامعه را نورانی کنند.پیامبران و امامان معصوم اولین و بهترین معلم انسانها بودند.آنان مردم را به بهترین راهها هدایت می کردند.آنان راه را از چاه بهتر تشخیص داده و می کوشیدند تا جامعه را به سمت بهترینها که همان مسیر خدایی بود نشان دهند.در این کوشش خودشان را هم به زحمت می انداختند.در طول تاریخ کسانی که از صراط مستقیم و راه راست وحشت داشتند و می ترسیدند که مقام و منزلت غیر خدایی آنان دچار خدشه گردد ، با این معلمان آسمانی برخورد می کردند.

-----------------------------------------

نمی دانم شما هم باور دارید یا نه !برخی از معلمین محترم قدرت جاذبه زیادی دارند.شاید در اینگونه افراد سواد و تخصص کافی و وافی برای ارائه تدریس وجود نداشته باشد، اما اقبال دانش آموزان به وی زیاد است.من در طول دوران تحصیل با اینگونه موارد، زیاد برخورد کردم. گهگاهی هم در دل حس بدی به من دست می داد. البته نباید اینگونه می شدم ، لذا دست خودم نبود و غبطه می خوردم. غبطه می خوردم. غبطه ! البته غبطه خوردن از زمانی بود که معنا و مفهوم غبطه را متوجه شدم. قبل از آن تمام وجودم یکپارچه حسادت می شد. معلمی را می دیدم که صبحها با یک لباس نامرتب و صورت نشسته و موهای ژولیده وارد مدرسه می شد.بچه ها از قبل منتظر او بودند. وقتی همان معلم وارد مدرسه می شد، بچه ها با هلهله و سوت و کف به استقبالش می رفتند. خیلی تو نخ این معلمها می رفتم تا ببینم چه چیزی دارند که بچه ها اینگونه به آنها علاقه نشان می دهند. گهگاهی از دانش آموزان می پرسیدم که طرح درس مناسبی دارند؟ جواب من همواره منفی بود.بعضی از معلمها طرح درس داشتند. بعضی از معلمها با لباس مرتب و منظمی وارد مدرسه می شدند. برخی از معلمها خیلی با کلاس و مودب و با اخلاق بودند.برخی از معلمها خیلی جدی بودند. برخی شل می گرفتند. برخی از معلمان خیلی باسواد بودند.برخی از آنها واقعا آچار فرانسه مدرسه بودند.یعنی از همه چیز سر در می آوردند.قدرت تدریس ریاضی ، زبان، علوم، ادبیات فارسی، عربی و غیره را داشته و حتی برخی در فنون برق و بنایی و تاسیسات هم آشنا بودند. اینگونه معلمان برای مدرسه و مخصوصا مدیر خیلی ارزش داشت، اما قدرت جاذبه دانش آموزی را نداشتند.بالاخره همه جورمعلم را تجربه کردم ولی اون معلمی که مد نظر من است یک بوی دیگری داشت.خودم یکبار کیسه نمره را شل کردم تا ببینم می توانم همان اقبال را بدست بیارم، که نشد.خیلی کارای دیگه هم انجام دادم ، که نشد.البته به خاطر جوانی وشور و نشاطی که در این دوران قرار دارد بی اختیار آکیوی آدم نسبت به تشخیص اینگونه مسایل کم می شود. بعدها بیشتر پی بردم و علت را تشخیص دادم.اینگونه معلمها نه اینکه در ارایه درس جدی نباشند ، بلکه در بعضی از اوقات بیشتر از بقیه هم تدریس می کنند اما با بچه ها رفیق هستند.واقعا با بچه ها، بچه هستند.بچه ها هم در این سنین علاقمند هستند تا دوستانی داشته باشند یا به زبان دیگر دوران دوست یابی را می گذرانند .چه دوستی بهتر از معلمی که هم بتواند نقش معلمی خودش را داشته باشد و هم رفیق بچه ها باشد.یادم هست یه روزی یکی از این معلمها با یک دانش آموزی مشکل پیدا کرد. چند روزی با دانش آموزمورد نظر حرف نزده بود. همان دانش آموز از غصه داشت دق می کرد.دانش آموزان خوب می فهمند که معلم، آنها را دوست دارد یا ندارد.به قول دکتر شریفی "معلمی یعنی هنر بر قراری ارتباط با دانش آموزان"که اگر معلمان شریف و نجیب و با وقار ما داشته باشند در تدریس هم موفق هستند.وگرنه همان لذت بردن از تعطیلات خواهد بود که هم معلم و هم دانش آموزان خوشحال خواهند شد.

------------------------------------------ 

 

               

              نمونه ای از دستخط شهید مطهری

اگرچه خیلی از انسانها توانستند در حیطه خودشان وظایف معلمی را به نحو احسن انجام دهند، اما شهید مطهری استادی برجسته و انقلابی بود که روز شهادت ایشان به عنوان روز معلم نامگذاری شد.امیدوارم روح بلند این شهید گرانقدر که حاصل عمر امام خمینی(ره) بود شاد و روانش پاک باشد.   

کندوکاوی پیرامون مدارس انتفاعی

کندوکاوی پیرامون مدارس انتفاعی 

نزدیک به دو دهه از عمر مدارس غیر دولتی در کشور ما می گذرد.علیرغم انتقاداتی که ابتدای کار با آن مواجه بود، ولی به سرعت در کنار مدارس دولتی شروع به کار نموده است.در بدو امر مدارس غیر دولتی در گزینش دانش آموز و معلم نهایت دقت را می نمودند.بیشتر از دانش آموزان برتر از لحاظ اخلاقی و درسی استفاده می شد.همه افراد توانایی رفتن به مدارس غیر دولتی را نداشتند.از طرف اینگونه مدارس امکاناتب به مراتب بهتر و بیشتر از مدارس دولتی به دانش آموزان و معلمان ارائه می شد.چندین مورد امتحان برگزار و جلسات رفع اشکال داشتند.به واسطه کمی شاگردان، معلمان در انتقال معلومات به دانش آموزان راحت تر بودند. هر کسی می کوشید تا راهی به اینگونه مدارس پیدا کند. 

  

 

امروزه هم در بعضی از اینگونه مدارس که کمتر از انگشتان دست است، تمام تلاش موسسین برای تربیت دانش آموزان بکار برده می شود.در انتخاب دانش آموز و معلم هم بیشترین دقت و توجه را دارند. شنیدم در یکی از این مدارس که به نام یکی از معصومین(ع) هم نامگذاری شده، هیچکس به هیچ عنوان دروغ نمی گوید.بوفه ای وجود دارد که فروشنده ندارد.قیمت اجناس مشخص و دانش آموزان در زنگهای تفریح و اوقات فراغت، بدون آنکه کسی آنها را نظارت کند در صفهای منظم قرار می گیرند و اجناس مورد نیاز خود را در صندوق مخصوص بوفه قرار می دهند.اگر دانش آموزان در جلسات امتحانی بنشینند و هیچگونه ناظر و مراقبی نباشد، هیچکس تقلب نمی کند.این از نادرترین آموزشگاههای کشور است. در واقع خود یک مدینه فاضله است.روزی به یکی از دوستان می گفتم: نمی توان اینگونه آموزشگاهها را در کشور توسعه داد. در جوابم گفت:قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.اگر همین آموزشگاهها به صورت زنجیر وار شکل بگیرد، نسل پنجم و ششم انقلاب نسلی پاک و فاضل خواهند شد.البته به امید آن روز که همه دست به کار شوند. 

 

امروزه احساس می شود همه مدارس غیر دولتی به کیفیت روزهای آغازین نمی باشد.در بعضی از مدارس ، دانش آموزانی که از مدارس دولتی وامانده اند به این مدارس مراجعه می کنند.مدیران اینگونه مدارس هم به خاطر اینکه بتوانند شاگردان مورد نیاز خود را جذب نمایند، مجبورند که از همه افراد ثبت نام بعمل آورند.کیفیت در این آموزشگاهها به مراتب پایین تر از آموزشگاههای دولتی است.در بعضی از اینگونه مدارس، اطاقهای تنگ و تاریک، میز و صندلی های فرسوده، در و دیوارهای نامرتب، حیاط کوچک و غیر استاندارد، فاقد هرگونه کمک وسایل آموزشی، فاقد هرگونه اردو و گردش علمی، فاقد هر گونه جلسات شورای دبیران و غیره می باشد.اینگونه مدارس به سختی هزینه های جاری مدرسه را می پردازند. به نظر می رسد باید نسبت به نظارت اینگونه مدارس دقت لازم بعمل آید.اینگونه مدارس باید رتبه بندی شوند.با توجه به سلیقه هایی که توسط دبیران و آموزشگاه در ارزیابی شاگردان وجود دارد، نمی توان نمره و یا قبولی پایان یک دوره تحصیلی را ملاک قرار داد. باید در طول سال تحصیلی نسبت به ارزیابی از مدارس در ارتباط با فضای ساختمان، فضای کلاس، کارگاه آموزشی، تربیت بدنی، فعالیت های پرورشی و غیره انجام و مدارس غیر دولتی درجه بندی شوند. شاگردان هم نسبت به درجه بندی اینگونه مدارس انتخاب نمایند. 

 

در شهریود ماه سال 86 در روزنامه خبرجنوب هم به چاپ رسید.

در باره جوانان

در باره جوانان

اندیشمندان دوره عمر آدمی را به دسته های مختلفی تقسیم کرده اند.بعضی ها به سه دسته، بعضیها به شش دسته و بعضی ها به نه دسته اعتقاد داشته اند. روایتی هم از پیامبر گرامی اسلام وجود دارد که این تقسیم بندی را بیان نموده است.عمده ترین آنها عبارتند از: دوران کودکی ، دوران نوجوانی، دوران جوانی ، دوران میان سالی و دوران پیری .هر دوره از عمر انسان یک ویژگیهای خاصی دارد.اگر همانگونه که علما و دانشمندان اعتقاد داشته اند در هر دوره ای مطابق با شرایط خودش برخورد شود، جامعه هیچگاه دچار مشکل نخواهد شد.در این قسمت مختصری از ویژگیهای دوران جوانی اشاره خواهد شد.

جوان فضیلت پذیر است:مصعب بن عمر جوانی بود که پیامبر(ص) او را برای تبلیغ به سرزمینهای دور می فرستاد.

جوان هویت جو است : تمام تلاش جوان در این است که هویتش را بشناسد و کشف کند. سعی دارد تا بتواند به 3 سوال جواب بدهد. 1 – من کیستم؟ 2 – چه نقشی در جامعه ایفا می کنم؟ 3 – آیا موفق به ایفای نقش خود هستم؟

جوان اضطراب دارد: اضطراب درس و غیره . این اضطراب مقدس است. یکی از معصومین(ع) فرمود: خدا رحمت کند جوانی را که بتواند به سه سوال جواب بدهد: من این؟ فی این ؟ والی این ؟ از کجا آمده است؟ در کجا است؟به کجا خواهد رفت ؟

جوان آرمان گرا است: اگر هدف نباشد ، مقصد و منظوری نیست. در زندان مخوف آلمان بین زندانیان پزشکی بود که ضمن گذراندن دوران محکومیت، تحقیقاتی هم انجام می داد.این پزشک در تحقیقاتش به این نتیجه رسید که زندانیانی که آرمان گرا هستند بیشتر مقاومت می کنند.برعکس زندانیانی که فاقد آرمان هستند زودتر از بین می روند.افسردگی نتیجه بی آرمانی است.می گویند:هر کس بداند که چرا باید زندگی کند، قادر است با هر چگونه ای بسازد.

جوان نگاه بلندی دارد: کودک فقط حال را می نگرد، اما جوان و نوجوان، گذشته، حال و آینده را در نظر دارد.تقدیر و شانس و اقبال را باید از خود دور کرد." لیس الانسان الا ما سعی" تلاش و کوشش توفیق الهی را هم بدنبال دارد. خداوند می فرماید: "والذین جاهدوا فینا و نهدینه سبلنا " اگر در زمین قدم بردارند و تلاش کنند دستشان را می گیریم.

جوان شجاع است: از ویژگیهای دوران جوانی شجاعت است. دشمن هم بدنبال چنین طعمه ای است.سیستم آموزش خانه و مدرسه ما سیستم متمرکز است. این سیستم برای 100 سال پیش کلمبیا است.از گذشته اینطور بود.عادت کردیم که یک نفر حرف آخر را بزند.انسان تشنه آن چیزی است که آن را منع کنند.جوانان و نوجوانان باید در مقابل ویروسهای اجتماعی واکسینه شوند. بعضی اوقات جوان غرق در جوانی است. متوجه نیست.مثل کودک که خطر آتش را نمی داند.اگر اطرافیان مواظب نباشند ، خودش را به خطر می افکند.چون خطر پیرامون را احساس نمی کند.البته این نقطه قوت اوست.چون نمی ترسد. با صداقت و شجاعت حرف می زند.این مقدس است، اما دیگران که به دنبال طعمه می گردند، از این فرد برای ابزار خودشان استفاده می کنند.

امیدوارم جامعه ما با توجه به شناختی که از ویژگیهای جوانی و نوجوانی دارند، با حساسیت و دقت بیشتری با آنها برخورد نمایند.با آنها برخوردی در شان آنها داشته باشند. جوانان ایرانی این قابلیت را دارند تا در تمامی عرصه های علمی، ورزشی و اقتصادی کشور بدرخشند.دولتمردان ما باید به این نکته توجه داشته باشند، قبل از اینکه دشمن در لباس اعتیاد، فرهنگهای منحرف غربی، بیکاری و فقر به سراغ آنها برود، باید با یک برنامه صحیح و منطقی امنیت خاطر را در همه زمینه ها برای جوانان بوجود آورند.جوانان باید بدور از هیچ دغدغه ای سالم و با نشاط باشند.سرافرازی آنها سرافرازی کشور خواهد بود.

       دریافتهای ذهنی از سلسله درسهای استاد روانشناس دکتر شریفی

شهرک سعدیه یک بوم و دو هوا

شهرک سعدیه یک بوم و دو هوا 

 

زخاک سعدی شیراز بوی عشق می آید 

حدود هشت سالی است که ساکن شهرک سعدی شدم. از روزهای اول همیشه با یک سوال روبرو بودم.چرا شهرک سعدیه را برای سکونت انتخاب کردی؟ اینجا آلوده است. اینجا پر از معتاد و قاچاقچی و ارازل و اوباش هستند. بعضی ها هم از اینکه خودشان را تبرئه کنند، می گفتند: البته این ارازل و اوباش، بچه های سعدی نیستندُ آنها از اطراف و اکناف آمده اند. بچه های اصیل سعدی آدمهای درست و با کلاسی هستند که اکثر آنها به بیرون از محیط سعدی مهاجرت و در شهر زندگی می کنند.این دیدگاه نه تنها در بین اهالی، بلکه در جراید محلی هم به نوعی پرداخته می شد. یکبار از ورزش و آداب و رسوم و افراد با تحصیلات عالیه در شهرک سعدیه سخن به میان می آید، یکبار هم گزارشهایی رقت بار از کوچه پس کوچه ها، خیابانهای ناصاف و کنده کاری شده، کمبود بهداشت و وجود ارازل و اوباش به چشم می خورد.

اما از هر چه بگذریم، سخن دوست خوشتر است.احساس و عقیده درونی من این است که در کنار این جماعت بیشتر لذت می برم. هیچگاه یک تار و موی فقیر و بیسواد و بیکاری که روی گنجینه ای از نفت گرسنه خوابیده، به یک ثروتمند به قول معروف با کلاس که شبهه در اموالش وجود دارد و خودش هم نمی داند که چگونه این پول و سرمایه را بدست آورده، عوض نخواهم کرد.  

 

 

امام خمینی(ره) رهبر مستضعفان و پابرهنگان جهان بود. همین پا برهنه ها و مستضعفین جامعه بودند که پای در رکاب انقلاب نهاده و با اهداء خون خود جمهوری اسلامی را به ثمر رساندند. رهبران آغازین انقلاب هم از همین طبقه بودند. شهید رجایی و کرسی او نمونه بارز و مصداق کلام من است.

در ارتباط با شهرک سعدیه باید بگویم که اینجا محل و زادگاه اجداد یم است. تعصب و دفاع از زادگاه اجدادی ریشه در فرهنگ هر ایرانی دارد. غیر از اینها آرامگاه شیخ اجل سعدی شیرازی که نیاز به معرفی ایشان نداردُ در این مکان قرار دارد. شهدای این محل، ستارگان زیبایی هستند که کوچه پس کوچه های این شهرک را در تاریک ترین شبها چشمک می زنند. اگر معضلاتی هم از دید فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی وجود دارد، به نظر می رسد که مدیران اجرایی این شهر ضعیف عمل کردند. وگرنه با یک برنامه ریزی دقیق و منطقی می توان شهرک سعدیه را به نگین زیبای انگشتری شیراز تبدیل و معرفی کرد. اگر  جامعه ای همواره زشت معرفی شود، ساکنین آن جامعه هم خود را حقیر جلوه می دهند. فکر می کنند که اراده خداوندی بر این باور بود که آنها اینچنین بوده و گریز از آن را محال می پندارند. اگر جامعه ای را همواره بزرگ و با فرهنگ معرفی نماییم، آن جامعه هیچگاه احساس سستی و حقارت نخواهند کرد.برای رهایی از این وضعیت چند پیشنهاد ارائه می شود. اگر در خور توجه مسوولان است، می توانند نسبت با آن حداقل یک لحظه فکر کنند!!!!!!!!!!!

 

 

1 – در بحث جلوگیری از مهاجرت های روستاییان به شهر، اینگونه تحلیل می کردند که اگر در روستاها امکانات بوجود آید، هیچگاه یک روستایی حاضر نیست آب و هوای مطلوب روستایش را با آب و هوای نا مطبوع شهر عوض کند.مثلا در روستا سینما ایجاد شود. پارک ایجاد شود. بیمارستان ایجاد شود. دانشگاه ایجاد شود. مدارس ایجاد شود. جاده سازی شود و غیره

2 – پیشنهاد می شود برای برون رفت از این معضل که در شهرک وجود دارد، یکی از دانشگاهها را در این محل احداث نمایند. این حق شیخ اجل سعدی است. چرا که ایشان در دانشگاه نظامیه بغداد هم تدریس می کرد.

3 – یکی از فروشگاههای زنجیره ای دولتی، از قبیل فرهنگیان، اتکا، و غیره را به این محل انتقال دهند.

4 – کتابخانه آرامگاه سعدی را توسعه بدهند، به طوری که یکی از کتابخانه های معتبر شهر گردد.

5 – توجه ویژه به سالن و زمین ورزشی به همراه رقابتهای ورزشی گسترده و پایدار.

6 – با همکاری تعاون مسکن و شهر سازی و سازمان مسکن چند تا از پروژه های ساختمانی را در این محل احداث نمایند.

7 – یکی از میهمان سرا ها و یا هتل های گردشگری را در این محل احداث نمایند.

با توجه به موارد یاد شده و ارزانی زمین در این حل می توان چهره این محل را به نحو مطلوب تغییر داد. سازمانهای زیربط هم برای تامین و نگهداری و حفاظت از این اماکن مجبورند نسبت به جاده سازی و بهداشت و غیره اقدامات سریعتری انجام دهند. رفت و آمد های فرهنگی چشمگیر می شود. خیلی از معضلاتی که امروزه باید با رفتارهای فیزیکی با آن برخورد کرد به مرور حل خواهد شد.18/5/86

در پایان از خداوند بزرگ می خواهم که به حاج عزت الله فهندژ سعدی عضو محترم شورای شهرشیراز و فرمانده پایگاه بسیج شهید عرشی شهرک سعدی که در بستر بیماری هستند شفای عاجل عنایت بفرماید. 

 

ایشان فردی مومن، معتقد و دوست داشتنی و مورد احترام تمامی اهالی هستند.