شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

گذری بر تاریخ و جغرافیای میگون ( زنانُ کار و پوشش)

در گذشته زنان میگونی غیر از خانه داری پا به پای مردان در کارهایی که توانایی داشتند کار می کردند.    

                                       

     در این تصویر نوع پوشش زنان در گذشته و همچنین فعالیت روزانه بدرستی مشخص است.  

خانه داری:  

اکثر زنان میگونی خانه دار بودند. خانه داری از جمله وظایف زنان خانه دار بود. جمع کردن رختخوابها، جارو کردن، شستن رخت و لباس و ظروف، نگهداری از کودکان خردسال، تهیه غذا  از جمله کارهایی بود که به طور روزانه در دستور کار زنان قرار داشت که به نوعی مدیریت داخلی خانه را برعهده داشتند.  

پختن نان:  

 پختن نان بصورت هفتگی بود. زنان خانه یک شب قبل مایه خمیر تهیه می کردند تا ترش گردد و به جای مایه خمیر از آن استفاده می کردند. صبح روز بعد وقتی که مردان خانه به صحرا می رفتند، آرد را خمیر کرده و با مایه ای که از قبل تهیه می شد ورز می دادند. تنور خانگی را با چوب روشن می کردند و هنگامی که تمامی چوبها به زغال تبدیل می شد، یکی از کدبانوهای خانه خمیر را چانه می کرد و دیگری آن را در داخل تنور قرار می داد. بعد از پختن، نانها را در ظرفهای چوبی (لاک) قرار داده و به مدت یک هفته (کمتر یا بیشتر) به مصرف روزانه می رساندند. در زمستانها از زغال تنور برای کرسی استفاده می کردند. گهگاهی هم برای پختن غذا، دیزی آبگوشت و غذاهای دیگر را از همین زغالها استفاده می کردند.  

انتقال آب از لب رودخانه و یا چشمه ها:  

تهیه آب منزل از چشمه ها، رودخانه و نهرهای محل استفاده می شد. زنان با کوزه های سفالی این آبها را به خانه می آوردند و در گودالی که برای همین منظور در گوشه ای از حیاط یا منزل تعبیه می شد، قرار می دادند تا آب همواره خنک و گوارا باشد.  

شستن رخت و لباس و ظروف در کنار رودخانه:  

قبل از اینکه آب لوله کشی بهداشتی در محل نصب شود، زنان خانه برای شستن ظروف و لباسهای خودشان از آب رودخانه و یا نهرهای نزدیک منزلشان استفاده می کردند.   

بردن ناهار به باغ و صحرا برای مردانی که مشغول کار هستند:  

بیشتر اوقات در بهار، تابستانها و پائیز مردان خانه که در صحرا و باغات مشغول کار می شدند، هنگام ظهر به خانه نمی آمدند؛ این از وظایف زنان خانه بود که بساط ناهار را تهیه و روی سرشان قرار داده و به سمت باغ می رفتند و در محل کار ناهار را صرف می کردند.   

وجین کردن:  

در بهار وقتی زمینها شخم زده می شد و بذرها به زیر خاک می رفت، پس از مدتی جوانه ها سر از خاک در می آوردند. همراه با محصولات کاشته شده علفهای هرزی هم لابلای محصولات رشد می کردند که زنان خانه به مزارع می رفتند و وجین می کردند.   

شیردوشی و تهیه ماست و پنیر:  

یکی دیگر از کارهای بانوان مخصوصاً باتجربه ها شیردوشی بود. اکثر مردم کم و بیش حیواناتی از قبیل گاو و گوسفند داشتند. اعتقاد مردم در این بود که مال (گاو و گوسفند) آبروی خانه است. اگر میهمانی ناخوانده وارد شود، این از تولیدات شیر از جمله: ماست، کره، پنیر، سرشیر و غیره است که می توان با آن به عنوان غذای حاضری از میهمان پذیرایی کرد تا آبرو حفظ شود. اگر حیوانات در آغلها بودند، زنان برای شیردوشی اقدام می کردند. آنها شیر را می دوشیدند و به خانه می بردند و با جوشیدن شیر به ماست و کره و پنیر تبدیل می کردند.  

نگهداری از طیور خانگی:  

اکثر میگونیها در منزل خودشان حیواناتی از قبیل: مرغ، خروس، زنبور عسل ... داشتند. زنان خانه در حفظ و نگهداری از این حیوانات کوشا بودند.  

برداشت محصول:  

در برداشت محصولات هم این زنان بودند که پا به پای مردان کار می کردند و محصولاتشان را جمع می کردند.   

چیدن سبزیجات کوهی در بهار:  

یکی دیگر از کارهای زنان و دختران جوان چیدن سبزیهای کوهی در فصل بهار بود. زنان گاهی بصورت گروه زنان و گاهی با همسرانشان برای چیدن سبزی، لیواس و قارچ به کوههای نزدیک و دور می رفتند و از این سبزیجات بصورت تازه مصرف و همچنین مقداری از آنها را برای زمستان خشک می کردند.  

ریسندگی و بافندگی:  

از دیگر کارهای زنان ریسندگی و بافندگی با پشم گوسفندان بود. این کار بیشتر در فصل پائیز و زمستان انجام می شد. آنها از پشم گوسفندان، جوراب، ژاکت، کلاه و همچنین از موی بز رسن (طناب) تهیه می کردند.

با ایجاد مدارس به صورت کلاسیک برخی از دختران همراه پسران بصورت مختلط در آموزشگاهها مشغول تدریس شدند. بعدها با گسترش مدارس دختران هم بصورت مستقل به تدریس مشغول شدند. در بدو پیروزی انقلاب زنان نقش فعالی در همراهی با انقلاب داشتند. امروزه برخی از زنان در ادارات دولتی و در فعالیتهای اجتماعی مشغول هستند.   

 

                            

                               نمونه ای از کار و تلاش زنان و مردان 

   

                                             

                                                                    

پوشش زنان و مردان :    

پوشش مردان قدیمی میگون، تشکیل می شد از یک شلوار پاچه گشاد و یک عبایی که به جای کمر بند با یک شال دور کمر را می بستند و یک کلاه بافتنی مشکی و یا برخی هم از کلاههای نمدی استفاده می کردند. عبا و شلوار از یک جنس و یک رنگ بودند که به آنها الخُلُق هم می گفتند. شالها در زمستان از پشم بافته می شد و در تابستان از پارچه های نازکتر استفاده می شد. جوراب هم در زمستان از پشم گوسفندان بافته و در برخی اوقات با کاموا جورابهایی بافته می شد. آخرین مردانی که از این پوشش استفاده می کردند می توان از حاج شعبان کیارستمی و حاج قاسم سلیمانی نام برد. در گذشته های نه چندان دور برای پاپوش از پوست حیوانات (چرم) استفاده می کردند. به این نوع پوشش ... می گفتند. نمونه ای از این کفشها را قبل از انقلاب در بازدید از انبار (بالخونه = بالاخانه = انبار علف و وسایل مربوط به دامداری) یکی از اقوام به جای مانده بود؛ دیده و چند ماهی هم استفاده می کردیم. ما این کفشها را شب خیس می کردیم تا بتوانیم صبح بپوشیم. به علت چرمی بودن، خشک می شد. کفشها خیلی ساده بودند. هیچ گونه طراحی روی آن مشاهده نمی شد. فقط در قسمت جلو همانند اکثر کفشهای امروزی به جای بند با یک تکه بند چرمی به هم بسته می شد. گیوه ها هم از جمله پاپوشهایی بود که بعدها از آن استفاده می شد. خاصیت گیوه ها در آن بود که پاها عرق نمی کرد و بو نمی گرفت. از سالهای چهل به بعد گالشها و چکمه های پلاستیکی در بورس قرار گرفتند. پوشش مردان هم به سمت کت و شلوار رفت. گالشها دو نوع بودند. یک نوع نرم و نوع دیگر سفت بودند. گالشهای نوع نرم به مراتب بهتر از نوع سفت و محکم بودند. در زمستان این نوع گالشها یخ نمی زد و همچنین روی برف و یخ سُر نمی خورد. در زمستان از چکمه های پلاستیکی با ساقهای بلند و کوتاه هم استفاده می شد. کت و شلوارها توسط خیاط دوخته نمی شد. بزازهای(پارچه فروش ها) دوره گردی بودند که پارچه و بیجامه و کت و شلوارهایی به محل می آورد و مردم هم از این بزازها خریداری می کردند. این گالشها هم برای مردان و هم برای زنان استفاده می شد. پوشش زنان کامل تشکیل می شد از یک روسری سفید بلند و شلواری مشکی پاچه گشاد و پیراهنهایی در رنگهای مختلف و یک چادری که دائماً به کمرشان بسته می شد. هنگام کار، بچه های کوچک را در پشت خود قرار داده و با همین چادرها از پشت کودک می بستند و یک دور چادر دور کمر قرار گرفته و در انتها دو دستک چادر را به هم گره می زدند. شلوارکهایی مشکی هم می دوختند و به تن کودکان و نوجوانان می کردند. برخی از مردان هم با کت و شلوار و شاپو استفاده می کردند. کم کم پوشش لباسهای مردان به سمت کت و شلوار رفت.

شهید نادر فهندژ سعدی

 

 قصه رزم شهید را به که باید گفتن

 

 

شهید نادر فهندژ سعدی 

نام پدر: هوشنگ  

تاریخ تولد: ۲۶ / ۱ /۱۳۴۴

تاریخ شهادت: ۴ / ۹ / ۶۴  

محل شهادت:  میمک

مزار: گلزار شهدای سعدی شیراز 

 برگی از زندگینامه شهید نادر فهندژ سعدی در دیدار با خانواده شهید والامقام 

به تاریخ بیست و ششم آذر یکهزار و سیصد و چهل و چهار کودکی بدنیا آمد که او را نادر نام نهادند. لالایی های مادر در گوشش این ترانه را تداعی می کرد که باید هر چه زودتر تنومند شود و برای کاری بس عظیم مهیا گردد. نادر اولین فرزند از خانواده حاج هوشنگ فهندژ بود که به علت شغل پدر تا دوم ابتدایی در یکی از مدارس تهران درس خواند. بعد از آن همراه خانواده به شیراز آمد و در کنار تربت شیخ اجل سعدی شیرازی گام به گام و نفس به نفس رشد و نمو کرده بود. او تا سوم راهنمایی در مدرسه شوریده شیرازی به تحصیل ادامه داد. همزمان با تحصیل در پایگاه بسیج محل هم ثبت نام کرد. عشق او به جبهه باعث شد که یک دوره سه ماهه از طرف بسیج به جبهه اعزام شود. او چون جنگ نابرابر ایران و عراق را مشاهده کرده بود، تصمیم گرفت که هر چه زودتر به خدمت سربازی برود و از آنجا روزنه ای باز کند تا به جبهه اعزام شود. او ملبس به لباس مقدس سربازی شد و پس از دوران آموزشی در 05کرمان به لشکر 84 خرم آباد منتقل و از آنجا به خیل لشکریان اسلام پیوست. حدود 45 روز در جبهه بود که به مرخصی برگشت و بعد از مرخصی مجدداً به جبهه اعزام گردید. در یکی از عملیاتها، به اتفاق چند تن از همرزمانش شرکت کرد و به تعقیب تانکهای عراقی پرداختند. با منهدم کردن تعدادی از تانکها، همچنان در تعقیب تانکهای دیگر بودند که در تاریخ 4 / 9 / 64 با تیر مستقیم نیروهای بعثی مجروح می شود. آنگونه که از همرزمانش حکایت شد، حدود دو کیلومتر با همان بدن مجروح، سینه خیز حرکت کرد و خودش را به گودالی رساند. در آن عملیات تعدادی از همرزمانش هم به شهادت رسیدند. شهید جمشیدی هم از دیگر همرزمانش بود. چهار روز در آن گودال بسر می برد که توسط نیروهای خودی شناسایی و به پشت جبهه انتقال داده شد. پس از آنکه پیکر پاک شهید را به شیراز انتقال دادند، توسط مردم تشییع و در گلزار شهدای شهرک سعدی به خاک سپرده شد. روحش شاد و یادش گرامی باد 

 

 

رازها و نیازهای خانواده محترم شهید نادر فهندژ سعدی

اطلاعات بالا در روز بیست و پنجم خرداد 91 در دیدار با خانواده معظم شهید که در منزل ایشان انجام شد، دریافت گردید. جناب آقای حسین (پویا) فهندژ هم تمامی گپ و گفتگوهای ما را با دوربین به ثبت رسانید. عقیده دارم که اگر شهدا نیستند، می توان از خانواده معظّم آنها استفاده کرد و از این مکانی که دین و دنیای شهید در آن شکل گرفته، آخرین اطلاعات شهید را بدست آورد. خانواده ی شهید با روی باز از ما استقبال کردند و از شهیدشان گفتند و ما بهره بردیم. از اینکه شهید در دوران کودکی و نوجوانی و جوانی انسانی وارسته، خوش اخلاق، صبور و باوقار بود. از آنها پرسیدم: هنگامی که خبر شهادت فرزندتان را شنیدید چه احساسی داشتید؟ پدر شهید گفت: در ابتدا، سر تا پا آتش شدم، وقتی به خود آمدم و دیدم که شهید با میل و رغبت به این راه رفت، از آتشم کاسته شد و احساسم این شد که گل بهاری بود که تحویل صاحبش دادم. امانتی که خدا داد خودش هم گرفت؛ چه باید بگویم! خوشحالم که فرزندم در این راه که راه امام حسین (ع) بود، گام نهاد و به آرزوی خودش هم رسید. پدر شهید در ادامه گفت: شهید مدارکی داشت از جمله: گردنبند، وصیت نامه ... که هر چه تلاش کردیم نتوانستیم آنها را بدست آوریم. سوال کردم که چرا کوچه ها مزیّن به نام شهدا نیست؟ فرمودند که: ما شهید ندادیم که نامشان در کوچه ها نوشته شود. شهدا مقامشان بالاتر از این است که نامشان را در کوچه ها بیابیم.

پیشنهاد آنها در ارتباط با گلزار شهدا بود که در ذیل می آید:

1 - گلزار شهدا را به شکل مطلوبتری درست شود. جناب حاج هوشنگ فهندژ سعدی پدر شهید نادر فهندژ در این باره گفت: چندین بار به تهران هم رفتم و در این باره با مسوولین صحبت کردم. کارشناسانی هم به محل آمدند، نقشه مهندسی هم کشیده شد. همچنین مبلغ 50 میلیون تومان هم بودجه در نظر گرفته شد، اما نمی دانم چرا ادامه ندادند. در اکثر شهر و روستای ایران، گلزار شهدا کف سازی، مرتب و منظم است؛ اما گلزار شهدای سعدی نامنظم، غیر همسطح و یکپارچه نیست. انتظار ما در این است که گلزار شهدای سعدی شیراز همچون تمامی گلزار شهدای ایران بازسازی، کف سازی و فضا سازی شود.

2 - خیلی از پدر و مادران شهید هستند که می خواهند به مزار شهدایشان در گلزار شهدای شهرک سعدی بروند، اما به علت نامساعد بودن جاده و همچنین نبودن وسایل ارتباطی و ایستگاه مشخص برای رفت و آمد گلزار شهدا، نمی توانند خودشان را به گلزار شهدا برسانند. اگر جاده مربوط به گلزار شهدا تعریض و ایستگاه خط تاکسی و اتوبوسی هم برقرار شود، علاقمندان می توانند به راحتی به گلزار شهدا و همچنین دارالرحمه بروند. در حال حاضر تا رسیدن به چنین جاده ای، شهرداری می تواند مکانی را به عنوان ایستگاه دارالرحمه در نظر بگیرد و تنها شبهای جمعه و جمعه تا ظهر تعدادی وسایل حمل و نقل را در این مسیر قرار بدهد.     انشاءالله

خاطره ای از مزار شهید امین فهندژ سعدی و یک شعر زیبا و عرفانی

 

شهید: امین فهندژ سعدی 

نام پدر: امراله 

تاریخ تولد: ۱۳۴۲ 

شهادت: ۲۶ / ۱۲ / ۱۳۶۳ 

محل شهادت: شرق دجله 

مزار: گلزار شهدای سعدی شیراز 

روحش شاد

قرار بود که به بهانه پاسداشت شهید امین فهندژ سعدی سری به منزل شهید بزنیم. ابتدا بر سر مزار شهید رفتیم و در حین خواندن فاتحه بودم که شعر روی سنگ مزارش توجه مرا جلب کرد. می خواستم بدانم این شعر از کیست:  

 

خم ابروی کجت قبله محراب من است / تاب گیسوی تو خود، راز تب و تاب من است

اهل دل را به نیایش، اگر آدابی هست / یاد دیدار رُخ و موی تو، آداب من است 

اصلاْ فکرم به سمت حضرت امام خمینی (ره) نرفته بود. دیوان حافظ و سعدی را ورق ورق نگاه کردم. بالاخره با کمک اینترنت متوجه شدم که یار در خانه و ما دور جهان می گردیم. این از شعرهای عرفانی حضرت امام بود که من نمی دانستم. گفتم بگذار بقیه ابیات را هم یادداشت و در این قسمت بنگارم. 

قبله محراب 

خم ابروی کجت قبله محراب من است 

تاب گیسوی تو خود، راز تب و تاب من است 

اهل دل را به نیایش، اگر آدابی هست 

یاد دیدار رُخ و موی تو، آداب من است 

آنچه دیدم ز حریفان همه هشیاری بود 

در صف می‏زده بیداری من، خواب من است 

در یَم علم و عمل، مدعیان غوطه ورند 

مستی و بیهشی می زده گرداب من است 

هر کسی از گنهش، پوزش و بخشش طلبد 

دوست در طاعت من، غافر و توّاب من است 

حاش للّه که جز این ره، ره دیگر پویم 

عشق روی تو سرشته به‏گل و آب من است 

هر کسی از غم و شادی است نصیبی، او را 

مایه عشرت من، جامِ میِ ناب من است

گذری بر تاریخ و جغرافیای میگون(منابع)

منابع مورد استفاده در کتاب گذری بر تاریخ و جغذافیای رودبارقصران:

تاریخ طبرستان- اردشیربزرگ ص 25

تاریخ زبان فارسی تالیف دکتر مهری باقری

روستای امامه و انیس الدویه

تبلیغات اسلامی "حمیده سروش"(نوروز در روایت شیعه و در کتاب التاج جاحظ بصری / نادر کریمان سردشتی

نوروز تاریخچه و مرجع شناسی / پرویز ذکایی / تاریخ ایران در قرن نخستین اسلامی / برتولد اشپولر

نوروز و فلسفه هویت سین /  محمد علی دادخواه

گاه شماری و جشنهای ایران باستان /  هاشم رضی

عید نوروز در فرهنگ اسلامی و آیین ها و اساطیر ایرانی"مجموعه مقالات" / مریم مدرس زاده

دانشنامه استان تهران - شهرستان شمیران ص ۲۷۲

استفاده از درسهای استاد محترم جناب آقای دکتر مهدوی استاد دانشگاه تهران

استفاده از درسهای استاد محترم جناب آقای دکتر مهدوی استاد دانشگاه تهران

جزوه تحلیل و بررسی وضعیت اجتماعی بخش رودبارقصران جناب آقای اکبر اردم بخشدار اسبق رودبارقصران

پایان نامه کارشناسی ( دانشگاه آزاد اسلامی ) بررسی سیمای محیطی منطقه لواسانات و رودبارقصران سید علی اصغر حسینی شکر آبی 1377

تهیه نقشه اصلی مرکز آمار ایران 

سایت گنجور http://ganjoor.net 

سایت آفتاب aftab. Ir

وبسایت کهساران http://www.kohsaran.com/

وبلاگ امامزاده های تهران با اصلاحاتی در آدرس محل دقیق آنها و نگارش

وبلاگ شهید حمیدرضا ایوبی http://hamidmeygooni.blogfa.com  

سایت پایگاه ملی داده های علوم زمین کشور www.ngdir.ir

سایت کانون دیده بانان زمین www.earthwatchers.org

وبلاگ http://nimrouz.com

وبلاگ برگ جهان www.bargejahan.com

وبلاگ میگون فرشاد سلیمان مهر www.meygoonsky.blogsky.com  

سایت ایرانیان باستان    ***   ماهنامه کوثر    ***   انجمن گیگاپارس    ***   ایرانیان باستان

وبلاگ دانا نیوز    ***   وبلاگ راسخون    ***   وبلاگ شاهدان زمان