یادش بخیر
چه زیباست سالهای پس از انقلاب ، اما
دلم برای سالهای چهل وپنجاه تنگ شده است
به فروردین ماه و ذره ذره ذوب شدن برفها
دلم برای دره ها ورودهای پر آب تنگ شده است
چه خوب بود که بذرها به زیر خاک می رفت
دلم برای شعبان بذر پاش تنگ شده است
( شعبان کیارستمی و سلیمانی بذرپاش حرفه ای بودند)
به اردیبهشت ماه و پا به کوه وکمر رفتن
دلم برای سبزه وسبزی وقارچ تنگ شده است (کماگوش)
به روز معلم ودسته های گل دانش آموزی
دلم برای لاله های کوهسار تنگ شده است
به خرداد ماه و فصل کار وبار وخر وقاطر
دلم برای آواز خوانی مرغکان روی شاخسارها تنگ شده است
به فصل کار و تلاش پا بود و گیوه ها
دلم برای احمد گیوه دوز تنگ شده است (احمد پینه دوز )
زمین زمین جوانه های نخود و ارزن وآهیل بود
دلم برای یک کاسه آب آهیل تنگ شده است (آهیلو)
چه خوب بود فصل درو و خرمن و ورزا (گاو نر)
دلم برای گاوهای نر سیف اله تنگ شده است
کشان کشان گندم وجو بود که به آسیاب می رفت
دلم برای آسیاب و حبیب اله تنگ شده است
(حبیب اله رودباری آسیابان)
شیر و ماست و پنیر آبروی منزل بود
(هرکس که گاو داشت آبرو داشت)
دلم برای سرشیرهای میگون تنگ شده است
ایستگاه بود و تفریح و گردش
دلم برای بستنی های حبیب آقا تنگ شده است
اگر کسی خانه ای می ساخت همه کمک بودند
دلم برای کمکهای بی ریا تنگ شده است
به تیر ماه و گرمای لذت بخش میگون
دلم به ییلاق و حضور ییلاقیان تنگ شده است
به جز علیلان همه به کار بودند
دلم برای مریضان میگون تنگ شده است
اگر کسی مریض می شد همه مریض بودند
دلم برای دعای حاجت سیده عذرا تنگ شده است
اگر یکی می مرد یکی به دنیا می آمد
دلم برای قابله خاتون تنگ شده است
خدا بیامرزدت حاجی شکرالله
دلم برای دستان تو و پشت گاوان راهنمات تنگ شده است
به مرداد ماه و فصل آبیاری
دلم برای میراب و میرابی تنگ شده است
برای آبیاری هر کس نوبتی داشت
دلم برای دعواهای آبیاری تنگ شده است
درازچال و هیمون ونهر خدا (کدخدا کیله)
دلم برای مهندس فخرایی تنگ شده است
به شهریور ماه و برداشت محصول
دلم برای بارهای علف هملون تنگ شده است
درختان سیب بود و آلبالو و گیلاس
دلم برای عطر انبارهای سیب تنگ شده است
آخر این ماه گردوها صافی بود
دلم برای چیدن گردو تنگ شده است
اواخر شهریور فصل روییدن گلهای پاییزی
دلم به ماتم خداحافظی تابستان تنگ شده است
مهر ماه و شروع مدرسه و سپاه دانش
دلم برای درس و مدرسه میگون تنگ شده است
مدرسه بود و صالحیان مدیر مدرسه
دلم برای چوب و فلک و تنبیه تنگ شده است
دشتی معاون بود ورستگار ریاضی دان
دلم برای معلمان اولم حسن ونجف تنگ شده است
اگر چه چندان محبتی نبود مدرسه
دلم برای درس کوکب خانم تنگ شده است
اگر چه ریز علی خواجوی نمی رود از یاد
دلم برای حسنک کجایی فارسی تنگ شده است
اگر چه فکرمان نمی رسید هرگز
دلم برای داستانهای صمد بهرنگ تنگ شده است
به آبان و فصل سرد پاییزی
دلم برای برگهای پاییزی تنگ شده است
به آبان ماه و ادامه تحصیل
دلم برای ماه آبان تنگ شده است
به آذر ماه و سرمای پاییزی
دلم برای روزهای سرد تنگ شده است
درختان بی برگ و غار غار کلاغها
دلم برای شکار کوهستان تنگ شده است
شکار یک طرف و عباس یک طرف
دلم برای آن پیر مرد شکارچی تنگ شده است
ز پوشش برف و نبودن علف
دلم برای کوچ گله های حاج لطف اله تنگ شده است
به دی ماه و ریزش برفها
دلم به پشته های برف روی بامها تنگ شده است
به پارو و ریزش برف از پشت بام
دلم به تپه شدن برف در کوچه ها تنگ شده است
مادر بزرگ می گفت که چله بزرگ گذشت
دلم برای انتقام چله کوچک تنگ شده است
هوا آنچنان سوز و سرما بود
دلم برای آش رشته و زیر کرسی تنگ شده است
گهگاهی به تهران می رفتیم
دلم برای علی اکبر راننده تنگ شده است
به اسفند ماه و پوک شدن برفها
دلم برای درختکاری تنگ شده است
اواخر اسفند ماه و خیس کردن گندم
دلم برای سبزه های هفت سین تنگ شده است
مادر بزرگ و خاله زنهای همسایه
دلم برای نشستن کنار تنور تنگ شده است
برای تجهیز مراسم نوروز
دلم برای پختن نان و توتک تنگ شده است
اگر چه بهداشتی نبود گرمابه
دلم برای یک لگن آب خزینه تنگ شده است
اواخر اسفند و آمدن دایی
دلم برای بچه های دایی تنگ شده است
به روز عید چه شور و شعف داشتیم
دلم برای قلک عیدی ها تنگ شده است
روزهای عید بود و دید و بازدید
دلم برای لباس نو تنگ شده است
صدای آواز ناصر بود وضرب آهنگ ساخت شیروانی
دلم برای آواز قنبر تنگ شده است
مسجد جامع بود و مجوز گلپایگانی
دلم برای زحمات حاج عظیم تنگ شده است
مهار رودخانه بود و ساخت بولوار
دلم برای علی مومن تنگ شده است
مرده ای که می بردند کوچه به کوچه
دلم برای ختم و دادن خوم تنگ شده است
محرم که می شد همه سیه پوش
دلم برای حسینیه و طبل و شیپور مهدی تنگ شده است
به وقت حج که حجاج می آمدند
دلم برای چاوشی حاج علی آقا تنگ شده است
اگر چه چندین کدخدا داشتیم
دلم برای کدخدا مظفر تنگ شده است
اگر چه چهار محل داشت میگون
دلم برای چهار محل تنگ شده است
اگر چه جای جای میگون زیباست
دلم برای کوچه باغهای قلعه باغ تنگ شده است
اگر چه چشمه های فراوان دارد
دلم برای هفت چشمه تنگ شده است
اگر چه سالن ورزشی نداشت میگون
دلم برای توپ و چوب تنگ شده است (توپکال)
اگر چه طبیب نداشتیم آن روز
دلم برای طبابت دوقوزی خدیجه تنگ شده است
اگر چه امامزاده میر سلیم داشتیم
دلم برای روشنی شمع روسدار تنگ شده است
شهید رمضان یاد آور سیل ویرانگر است
دلم برای مزار شهدا تنگ شده است
دلم برای هرچه بود و نبود تنگ شده است
دلم برای میگون تنگ شده است
سعید فهندژی سعدی
گشت وگذاری پیرامون نمازو مساجد میگون
ان الصلوه تنهی عن الفحشاء والمنکر (عنکبوت 45)
مقام معظم رهبری در تاریخ 16/7 /60 فرمودند: الذین ان مکنا هم فی الارض اقامو الصلوه و اتوالزکوه و امرو بالمعروف و نهو عن المنکر...اقامه نماز فقط این نیست که صالحان خود نماز بگذارند، این چیزی نیست که برای تشکیل حکومت الهی متوقف باشد، بلکه باید این ستون دین در جامعه به پا داشته شود و همه کس با رازها و اشاره های آن آشنا و از برکات آن برخوردار گردد.درخشش معنویت و صفای ذکر الهی همه آفاق جامعه را روشن و مصفا کند و تن و جان هم به نماز بشتابند و در پناه آن طمانینه و استحکام یابند... حقیقت آن است که در کار معرفی نماز کوتاهی های زیادی شده است، و نتیجه آن که نماز هنوز جایگاه شایسته خود را ، حتی در نظام اسلامی ما ، به دست نیاورده است. این مسوولیت سنگین به دوش دانشوران و آشنایان به معارف اسلامی است که نماز را به همه بخصوص نسل جوان بهتر بشناسانند. از کودک دبستانی تا پژوهشگر دوره های عالی، هر یک به فراخور ذهن و معرفت خود، می توانند در راه شناختن نماز و رازهای آن قدم هایی بردارند، و با ناشناخنه هایی آشنا شوند.حتی عرفای بزرگ نیز برای سالکان وادی معرفت اسرارالصلاه نوشته و آموخته اند.یعنی اعماق این اقیانوس همچنان ناشناخته و پیمودنی است.
واسلام علیکم سید علی خامنه ای 16/7/60
نماز در لغت به معنای اظهار بندگی و اطاعت، سجود بردن، خدمتگزاری، فرمان بری و اطاعت آمده است، و به مفهوم اسلامی عبادت،
islamic concept of worship
Worship, according to islam, is a means for the purification of man's soul and his practicullife.
Worship had been an indispensable part of all religions' since the beginning of history.
عبادت از نظر اسلام وسیله ای برای پاکسازی روح و زندگی عملی و دنیوی انسان است. از آغاز تاریخ عبادت یک قسمت ضروری و واجب تمام ادیان بوده است. به هر حال آن(عبادت) در عمل و شکل در هر دین تفاوت دارد و در قاعده و قانون مختلف انجام می گیرد...
قبل از حضرت محمد(ص) در آئین حضرت عیسی(ع) هم نماز بوده است. و قرآن کریم از زبان او نقل می کند که خداوند مرا به نماز سفارش کرده است. و او صانی با الصلاه (مریم 30) و قبل از او موسی کلیم الله (ع) بوده که خداوند به او خطاب می کند: اقم الصلاه لذکری (طه 14) و قبل از موسی پدر زن او حضرت شعیب بوده است که نماز بر پا داشته است: یا شعیب اصلاتک تا مرک(هود 87) و قبل از همه ی آنها ابراهیم خلیل (ع) بوده که از خداوند برای خود و ذریه اش توفیق اقامه ی نماز را خواسته است. رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی(ابراهیم 40) و این لقمان حکیم است که به فرزندش می گوید: یا بنی اقم الصلوه و امر با المعروف و انه عن المنکر(لقمان 17) پسر من نماز را به پا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن. جالب آن است که معمولا در کنار نماز سفارش به زکات می شود ولی از آنجا که نوجوان معمولا پول ندارد در این آیه در کنار نماز به جای زکات و مالیات به امر معروف و نهی از منکر سفارش شده است.
نماز بهترین عمل، برنامه ی انبیا، ستون دین، شستشو دهنده ی جان، معراج عارفان و در یک جمله "رمز وصول به مقصد اعلای انسانیت" است. در اسلام هیچ چیز به اندازه ی نماز مورد توصیه و تاکید قرار نگرفته است. امام صادق (ع) فرمود: من پس از شناخت اصل دین هیچ عملی را با ارزش تر از نماز نمی دانم. بنیان گزار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) در وصیت نامه ی اخلاقی خود به فرزندش پس از بر حذر داشتن از انکار مقام اهل معرفت، و توصیه به اجتناب از خود خواهی و خودبینی و تاکید بر مجاهده ی با نفس درباره ی راه رسیدن به مقصد اعلای انسانیت چنین می نویسد: پسرم...نماز، این معراج عارفان و سفر عاشقان راه وصول به این مقصد است، و اگر توفیق یابی و یابیم به تحقیق یک رکعت آن و مشاهده ی انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن، ولو به قدر طاقت خویش شمه ای از مقصد و مقصود اولیای خدا را استشهام نمودیم، و دورنمایی از صلاه معراج سید انبیا و عرفا علیه و علیهم و علی آله الصلوه و السلام را مشاهده کرده ایم، که خداوند منان ما و شما را به این نعمت بزرگ منت نهد.
یکی از مهمترین رازهای نماز که در قران کریم به آن تصریح شده، پیشگیری از مفاسد اجتماعی است."اقم الصلاه، ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر(عنکبوت45). اگر نماز فلسفه ای جز جلوگیری از فساد نداشت، تنها همین یک راز برای اثبات بهترین عمل بودن آن کافی بود. این اعتقاد ایجاب می کند، کشوری که قانون اساسی آن قرآن است باید بیشترین بودجه ی فرهنگی خود را به طرح اقامه ی نماز اختصاص دهد. نماز، آثار عمیق و گسترده ای در زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد. از این رو روز قیامت که وی برای رسیدگی به پرونده ی اعمالش در محضر حق تعالی مورد بازجویی قرار می گیرد، ابتدا درباره ی نماز از او سوال می کند.
پیامبر اسلام (ص) در این باره چنین فرمود: نماز ستون دین بوده و نخستین عملی است که در قیامت مورد بررسی قرار می گیرد، اگر درست انجام گرفته باشد، سایر اعمال نیز بررسی خواهد شد، و اگر درست انجام نشده باشد، سایر اعمال بدون بررسی رد خواهد شد.
منابع:
جشن تکلیف- تالیف محمدی ری شهری
سازمان مطالعه و برنامه ریزی دانشگاهی- English
درباره ی نماز- تالیف سید هاشم رسولی محلاتی
آشنایی با نماز- تالیف محسن قرائتی
یکصد و چهار نکته درباره ی نماز- تالیف محسن قرائتی.
مذهب در میگون
اکثریت قریب به اتّفاق میگونیها مسلمان و شیعه بوده و هستند. تعداد دو سه خانوار از زرتشتیها در میگون زندگی میکنند که اصالتاً میگونی نیستند. تعداد محدودی از اهل تسنّن هم در میگون به طور موقت زندگی میکنند که بیشتر آنها کارگران کُرد و یا افغانیهای مقیم میگون هستند. میگونیها به دین اسلام تعصّب خاصی دارند و به اهلبیت (ع) و به خصوص سیدالشهدا (ع) دلبستگی ویژهای دارند. تعداد یک مسجد جامع و دو مسجد بزرگ و تعداد زیادی مساجد کوچک و هم چنین یک حسینیهی بزرگ و منحصر به فرد، نشان از علاقهی مردم محل نسبت به مذهب است. امامزادهای در محل وجود دارد که روزانه و به خصوص شبهای جمعه و در ایّام مذهبی جمعیّت زیادی را به خود جذب میکند.
مساجد، بناها و برنامههای مذهبی
مساجد: میگون دارای یک مسجد جامع در بالامحل و دو مسجد بزرگ در پایین محل و سادات محل میباشد. علاوه بر اینها چهار مسجد کوچک به اندازهی یک اطاق 4X3در پایین محل (معروف به مسجد خاتون)، بالامحل( مسجد علیاصغر)، کیامحل(معروف به مسجد حاج زینالعابدین) و سادات محل( مسجد امام رضا (ع) وجود دارد. مساجد بزرگ میگون دارای یک آبدارخانهی کوچک و سرویس بهداشتی میباشد. هر مسجد دارای یک هیئت امنای جداگانهای است که به فراخور محل و ایام الله، برنامههای ویژهای دارند.
مسجد جامع: مسجد جامع که با مجوز حضرت آیتالله گلپایگانی در اواخر سال 40 بنا گردید، بزرگترین مسجد میگون است. بنای مساجد میگون ساده و بدون هیچ گونه کار هنری است. گلدسته، محراب و کتیبههای سردر ورودی و کاشیکاریهای اطراف محراب تنها نقش و نگارهایی هستند که تزیین شدند. مسجد جامع میگون مجهّز به یک آبدارخانهی کوچک و سرویس بهداشتی است. بیشتر برنامههای کلی و عمومی در مسجد جامع برگزار میشود.
مسجد جامع در بالامحل قرار دارد. نمیدانم چه کسی زمین اولیهی این بنا را وقف نمود. به نظر میرسد که اولین مسجد میگون بوده و هر چهار محل از آن استفاده میکردند. این مسجد در سه مرحله تعمیر و بازسازی شده است. در اولین بازسازی و مرمّت، حدود دههی 20 یا 30 جناب آقای مومن کیارستمی قسمتی از ملکش در سمت جنوبی مسجد را وقف مسجد نمود.
قسمت همکف این مسجد همراه با یک انباری کوچک و یک آبدارخانه برای استفادهی مردانه و نیم طبقهای در طبقه فوقانی، همراه با یک آبدارخانه کوچک برای استفادهی خانمها در نظر گرفته شد. در اصلی مسجد دو لنگهای و رو به خیابان باز میشود. یک لنگه از درب ورودی به وسیلهی راه پله به نیم طبقه بالایی زنانه و پشت بام متّصل میشود. درب دیگر مسجد به اندازهی یک پلّه ارتفاع از سطح خیابان قرار دارد که بعد از ورودی یک راهرو، به سمت در اصلی و حیاط مسجد هدایت میشود. در گذشته خانمها سرویس بهداشتی نداشتند.
در حدود سالهای 46 تا 47 منزل و محوطهی پشت مسجد جامع که متعلّق به حاج حجّت کیارستمی بود خریداری و به مسجد اضافه شد. از این ملک مدّتی به عنوان منزل روحانی مسجدجامع استفاده میشد. بعد از انقلاب کانون فعّالیّت انجمن اسلامی، بسیج و شورای محلّی گردید.
در اوایل انقلاب ساختمان کلنگی این بنا تخریب شد و بنای سه طبقهی جدیدی احداث گردید. طبقهی فوقانی در اختیار روحانی مسجد، و طبقه دوم به پایگاه بسیج و طبقه همکف هم برای استفاده کتابخانه و قسمتی از آن هم برای سرویس بهداشتی خانمها و آقایان در نظر گرفته شد. منزل دیگری هم که متعلّق به خام کربلایی بلقیس بود، وقف خانهی روحانی مسجد جامع شد. از آن مکان مدّتی برای منزل روحانی استفاده میشد. چند سالی است که از این فضا برای مهد کودک استفاده میشود. در آمدهای حاصل از اجارهی آن باید صرف مسجد جامع گردد.
علاوه بر این ملک، ساختمان روبروی مسجدجامع که قبلاً در طبقهی فوقانی آن به قهوهخانه اختصاص داشت، توسط مالک آن حاجزینالعابدین سالارکیا وقف مسجد جامع میگون شد. امروزه این ملک به صورت اجاره و درآمد آن صرف مخارج مسجد میشود.
برخی از روحانیون و عالمان دینی که در میگون فعّالیّت داشتند:
آقایان: ملّارجبعلی حیدرینوری، شیخ محمد حیدرینوری، شیخ عبدالحسین رضایی، حجهالاسلام حاجآقا علی عنایتی، حضرت آیتالله روحانی(تبعید در میگون)، حجهالاسلام حاجآقا شیرازی، حجهالاسلام شیخمحمود غفّاری، حجهالاسلام حاجآقا ابراهیمی(رئیس کمیتهی اول انقلاب)، حجهالاسلام حاجآقا مهدی رامشک (حضور پر شور در اوایل انقلاب)، حجهالاسلام حاجآقا پنج تنیان، حجه الاسلام حاج سیّدولیاله میرمحمّدی (اصالتاً میگونی هستند)، حجه الاسلام حاجآقا ابوالحسنی و ... در مساجد میگون فعّالیّت داشتند. حجه الاسلام حاج حمید سالارکیا هم اصالتاً میگونی هستند، ولی در میگون فعّالیّت نداشتند.
علاوه بر روحانیونی که نام برده شد، روحانیون دیگری هم به صورت سالانه، ماهانه و فصلی در میگون حضور داشتند که نماز جماعت، منبر و سخنرانیهای مساجد را برپا میکردند. اولین روحانی که به عنوان دبیر دینی، قرآن و عربی در دبیرستان میگون فعّالیّت داشت، شخصی به نام سامعی بود. قبل از انقلاب مردم برای مساجد بزرگ میگون سه روحانی از قم میآوردند. عامّهی مردم چون مقلّد حضرت آیتالله گلپایگانی بودند، قبل از ماه مبارک رمضان به دفتر آن حضرت در قم میرفتند و از دفتر ایشان درخواست روحانی میکردند. گاهی هر سه محل به اتّفاق از یک روحانی برای مسجد جامع دعوت میکردند و همگی در ماه مبارک رمضان در مسجد جامع حضور پیدا میکردند. یکی از رسوم مردم میگون هنگام ماه مبارک رمضان در این بود که بعد از خوردن افطاری و شام، برای اقامهی نماز جماعت به مسجد میرفتند. به این صورت از ابتدای اذان تا نماز مغرب و عشا فاصلهای حدود دو ساعت به تاخیر میافتاد. با توجّه به این که نماز اول وقت بسیار تاکید شده است، نمیدانم چرا اینگونه عمل میشد.
برخی روحانیون با عامّهی مردم ارتباط تنگاتنگی داشتند و مردم هم با آنها همراه میشدند. بعد از انقلاب برخی از روحانیونِ جوان ارتباط خودشان را با نوجوانان و جوانان حفظ میکردند و در بیشتر برنامههای علمی، ورزشی، هنری و تفریحی حضور مثمر ثمری داشتند. برخی از روحانیون علاوه بر اقامهی نماز جماعت و سخنرانی، کلاسهای قرآن، عربی، اصول عقاید، احکام و غیره برای نوجوانان و جوانان برپا میکردند. جای خالی یک حوزهی علمیه در رودبارقصران احساس میشود.
حضرت آیت الله سیّد محمّد صادق حسینی روحانی: معظّم له، در سال 1345 ش به دنبال سخنرانی افشاگرانه و اعتراض آمیزشان به لایحه کاپیتولاسیون و اعمال ضد دینی و ملّی دولت، دستگیر و به شهرهای: زابل، یزد و سپس میگون تبعید شدند.
از تألیفات علمی و تألیف کتب فقهی و اصولی ایشان میتوان به موارد زیر اشاره کرد: فقه الصادق (41 جلد) * زبدة الاصول (6 جلد) * منهاج الفقاهه (6 جلد) * منهاج الصالحین (3 جلد) * مسائل المستحدثه و دهها جلد کتب استفتائی شرعی، اعتقادی و قضایی به زبانهای فارسی عربی و انگلیسی.
حضرت حجهالاسلام والمسلمین حاج سیّد ولیاله میرمحمدی: جناب حاج سیّد ولی اله میر محمد میگونی از اولین روحانیون بومی میگون است. انسانی بسیار شریف، مهربان و دوست داشتنی است. ایشان علاوه بر درس و بحث و منبر و اقامهی نماز به کشاورزی هم علاقه دارد. اکثر کارهای کشاورزی مربوط به باغات شخصی را خودش انجام میدهد. بعد از انقلاب چند سالی در مساجد میگون به اقامه نماز پرداختند. جا دارد مسوولان، بزرگان و ریش سفیدان در یک فرصت مناسب از مقام شامخ ایشان تجلیل به عمل آورند.
حضرت حجهالاسلام والمسلمین حاجحمید سالارکیا: حاج حمید سالارکیا از جمله کسانی هست که در جرگهی روحانیون در آمده و ملبّس به لباس روحانیّت شدند.
آخرین اطلاعاتی که از ایشان داریم به عنوان یک سفیر مذهبی در کشورهای آسیایی مشغول تبلیغات بودند. ایشان پس از اخذ دیپلم متوسطه وارد حوزهی علمیهی قم شد و در مدارس حقّانی و شهیدین دروس حوزوی (مقدماتی و سطوح) را گذراند. پس از آن در درس خارج فقه و اصول حضرات آیات: مکارم شیرازی، سبحانی، وحید خراسانی و جوادی آملی حاضر شد. هم زمان با اشتغال به دروس حوزوی، مترجمی زبان انگلیسی در مقطع کارشناسی را در دانشگاه پیام نور نیز به پایان رساند. همچنین در دانشکدهی علوم حدیث قم موفّق به اخذ مدرک فوق لیسانس علوم حدیث شد.
آقای سالارکیا به تحصیل در مقطع دکترا در رشتهی علوم حدیث تطبیقی در جامعه المصطفی مشغول بود. از سال 75 مدیر بخش ترجمهی مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی بود. از سال 87 به مدّت سه سال، سردبیر بخش انگلیسی اتاق گفتگوی اینترنتی(موسوم به پالتاک) وابسته به مجمع جهانی اهل بیت(ع) بود. ضمناً با شبکهی بین المللی سحر انگلیسی نیز همکاری داشت (بحث تفسیر آیات معاد در قرآن در تابستان 1390). برای شبکه تلویزیون انگلیسی زبان Press TV هم دو جلسه برنامه با موضوعات (عصمت و مهدویت) داشت (سال 1387).
حضرت حجه الاسلام والمسلمین حاج مهدی رامشک: جناب آقای رامشک روزگاری امام جماعت مسجد جامع میگون بود. به پاس زحمات ویژهاش در میگون باید از ایشان تشکّر کرد. دست روزگار چنان رقم زد که سالهای بسیاری گذشت و ما از ایشان خبری نداریم. امیدوارم در هر کجای ایران و جهان هست سالم و تندرست باشد.
حضرت حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا مهدی خلیلیان: جناب آقای مهدی خلیلیان هم پس از اتمام دورس دبیرستانی به جرگهی روحانیت درآمدند. بیشتر فعّالیّت ایشان هم در تهران است. گهگاهی در میگون اقامهی نماز هم داشتند. در برخی از فعّالیّتهای فرهنگی و مذهبی هم عاشقانه کار میکردند.
مسجد باب الحوائج: مسجد باب الحوائج در سادات محل نرسیده به امامزاده قرار دارد. این مسجد کوچکتر از مسجد جامع و دارای دو در ورودی است. یکی از این درها با ورودی خانمها مشترک و طبقهی همکف مخصوص آقایان و نیم طبقه فوقانی هم برای خانمها است. آبدارخانهی کوچکی هم در انتهای قسمت مردانه قرار دارد. این مسجد همانند مساجد دیگر میگون فاقد هرگونه کار هنری از قبیل تزیینات و گچبری و ... میباشد. تنها نمای آن یک گلدسته و کاشیکاریهای اطراف محراب که با آیاتی از قرآن تزیین شده است. مسجد چند سالی فاقد سرویس بهداشتی مجهّزی بود، در اواسط سال 70 منزلی را که با مسجد به اندازه یک کوچه فاصله داشت خریداری کردند و سرویس بهداشتی را به آن مکان انتقال دادند. امروزه با همّت هیئت امنا و اصحاب مسجد از لحاظ معماری و توسعه ترقّی کرده است.
مسجد امام حسن عسکری(ع): این مسجد در ابتدای سربالایی پایین محل قرار دارد. به علّت موقعیّت این بنا در ارتفاع, چشم انداز بهتری نسبت به دو مسجد دیگر دارد. این مسجد هم فاقد هرگونه کار هنری بوده و تنها گلدسته و کاشیکاریهای اطراف محراب، جلوهای به مسجد داده است. مسجد دارای یک در ورودی دولنگهای است. یکی از آنها مخصوص ورود و خروج خانمها است. بنای مسجد در سه طبقه قرار دارد که از نیم طبقهی قسمت پایین برای سرویس بهداشتی و در طبقهی دوم برای آقایان و طبقه سوم هم مخصوص خانمها در نظر گرفته شد. در انتهای ورودی آقایان آبدارخانه کوچکی قرار دارد که برای پذیرایی از آن استفاده میشد. در اواخر سال 70 توسط هیئت امناء و اصحاب مسجد تغیراتی همراه با توسعهی آبدارخانه، کفشداری و سرویس بهداشتی انجام شد.
نمیدانم علّت ساخت این مساجد برای چه منظوری بود. بهتر بود صاحبان وقف، از این املاک برای یک کار تجاری و تولیدی در نظر میگرفتند و سود حاصل از آن را برای توسعه و گسترش مساجد دیگر استفاده میکردند. اگر چه برای پیر مردان و پیر زنانِ اهل نمازی که در کنار این گونه مساجد قرار دارند، نماز خواندن سهل و آسان است، امّا از طرف دیگر، مساجد بزرگ خلوت میشوند. خلاصه به هر نیتّی که صاحبان آنها وقف کردند، مورد قبول حق قرار بگیرد.
مسجد حضرت علیاصغر (ع): این مسجد در چهار راه حیدری بالامحل قرار دارد. فضای این مسجد به اندازهی یک اطاق دوازده متری است. زنان محلی از این فضا برای ادعیهها استفاده میکنند. فکر میکنم فعّالیّتش از بقیّهی مساجد مشابه خودش بیشتر است. جلسات قرآن، ختم انعام و صندوق قرض الحسنه، از جمله فعّالیّت بانوان این مسجد است. در سنوات گذشته اقدام به نوسازی مسجد کردند.
مسجد حضرت رقیّه (س)(معروف به حاج زینالعابدین): نمیدانم واقف این مسجد کیست. مرحوم حاج زینالعابدین سالارکیا اقدام به بازسازی و تعمیرات آن پرداخت و از آن زمان به مسجد حاج زینالعابدین معروف شد. مکان آن در بالامحل نرسیده به حسینیه قرار دارد. فضای مسجد به اندازهی یک اطاق دوازده متری است که همسایگان و غیره از آن مکان برای اقامهی نماز صبح و غیره استفاده میکنند.
مسجد ...(معروف به حاجیه خاتون): این مسجد کوچک که در ابتدای سربالایی ایستگاه، در پایین محل قرار دارد به مسجد خاتون معروف است. واقف آن حاج حبیباله رودباری است. در زمان تعریض خیابانِ جلوی مسجد، مقداری از مسجد تخریب و در فضای خیابان قرار میگیرد. حاجیه خاتون رودباری به شهرداری مراجعه میکند و برای ساخت و تعمیرات آن بینهایت تلاش میکند. بالاخره به کمک شهرداری و برخی از افراد خیّر، مسجد بازسازی و مرمّت میشود. از آن زمان این مسجد به مسجد خاتون معروف میشود. مسجد چون نزدیک به ایستگاه میگون است، مورد استفاده رانندگان و مسافران هم قرار میگیرد.
مسجد امام رضا (ع) سادات محل: این مسجد کوچک هم در ابتدای ورود به سادات محل، بعد از پل قرار دارد. این بنا همانند مساجد کوچک میگون فضایی به اندازهی یک اطاق سه در چهار و چون در نزدیکی ایستگاه هم قرار دارد، مورد استفاده رانندگان و مسافران نمازگزار قرار میگیرد.
مسجدالمهدی(عج):در دههی هشتاد حاج مهدی بهرامی در تالارسر، کنار هفتچشمه مسجدی بنا نمود. مدّتها بود که زنده یاد حاج مهدی بهرامی نیّت کرده بود تا در کنار هفت چشمه مسجدی بنا نماید. بالاخره با تلاش ایشان و کمک جمعی از مومنین، مسجد کوچکی در تالارسر میگون احداث شد. خداوند روح این مرد بزرگ و همهی کسانی که در ساخت بنای اولّیهی مساجد میگون قدم برداشتند، شاد بگرداند.
مسجد و بسیج: قبل از انقلاب مساجد فعّالیّت چندانی نداشتند. فقط در ایام ماه مبارک رمضان با دعوت از یک روحانی، مراسم نماز جماعت، سخنرانی و مراسم شب قدر برگزار میشد. بیشتر برنامههای ایّام ماه رمضان هر چهار محل در مسجد جامع برگزار میگردید. حضرت آیتالله روحانی هنگام تبعید، مدّتی را در میگون بسر میبرد. اگر چه ممنوع المنبر بود، ولی در مسجد جامع میگون هم حضور پیدا میکرد و نماز میخواند. هر کسی که وفات میکرد مراسم خوم و پذیرایی از عزاداران در مساجد انجام میشد.
بعد از انقلاب مساجد کانون فعّالیّت برای حفظ و حراست از انقلاب شد. با توجّه به این که در هر انقلابی، سیستم اقتصادی و نظم امور جامعه از هم پاشیده میشود، در ایران انقلابی هم این مساجد بودند که توانستند بر این مشکل فائق آیند. در ابتدا انجمن اسلامی و کمیتههایی در این مساجد شکل گرفتند. کمیتههای مردمی پاسداری از شهر و روستاها را بر عهده گرفتند تا ضد انقلاب و اخلالگران نتوانند از وضعیّت بهوجود آمده سوء استفاده کنند و باعث مزاحمت مردم بشوند. انجمن اسلامی هم نقش مثمر ثمری در همراهی با انقلاب داشت. با شکلگیری بسیج, مساجد پایگاههای خوبی برای این نهاد شدند. از همین پایگاهها مردم جذب و به جبهه اعزام میشدند. کمکهای اهدایی مردم برای جنگزدهها، زلزلهزدگان و غیره توسط همین مساجد جمعآوری میشد. مساجد ایران نقش مثمر ثمری در همراهی با انقلاب داشته و دارند. مساجد میگون به ویژه مسجد جامع هم در فعّالیّتهای دوران انقلاب و همچنین در هشت سال دفاع مقدّس نقش مثمر ثمری داشتند. مسجد جامع میگون نه تنها کانون انقلابی میگون، بلکه پایگاه مرکزی اولیهی بسیج رودبارقصران و لواسان هم بود. بچّههای بسیج رودبارقصران برای نگهبانی و پاسداشت انقلاب به نوبت در این پایگاه حضور پیدا میکردند و به وظایف خود عمل مینمودند. پس از آن که ساختمان سپاه اوشان برای سپاه و بسیج در نظر گرفته شد، بسیج رودبارقصران به آنجا منتقل شد. مسجد جامع میگون توسط انجمن اسلامی و بسیج اداره میشد. در طبقهی فوقانی ساختمان قدیمی همجوارِ مسجد, پایگاه بسیج مستقر شد. اسلحهخانهی دیواری توسط شهید سیّد اسماعیل میراسماعیلی در همین مکان بنا گردید. شبها بچّههای بسیج به گشت و نگهبانی از محل میپرداختند. آموزشهای نظامی و عقیدتی، جذب نیرو، اعزام نیرو به جبهه و شرکت در برنامههای عمران و آبادی محل از جمله کارهایی بود که بسیج محل با کمک شورا و انجمن اسلامی انجام میداد.
بعد از اتمام جنگ، پایگاه بسیج ثارالله میگون با برنامههای کوتاهمدّت و بلندمدّت توانست در خدمت مردم محل باشد.
این برنامهها عبارت بودند از:
1 – تاسیس کانون فرهنگی و هنری: این کانون که با مجوّز سپاه در پایگاه بسیج شکل گرفت. کانون توانست با یک دستگاه سی دی و یک دستگاه تلویزیون به عنوان شروع کار برای آموزش و پر کردن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان محل اقدام نماید.
2 – تشکیل پایگاه تابستانی: این پایگاه مختص تابستانها بود که با بسته شدن مدارس شکل میگرفت. پایگاه برای پر کردن اوقات فراغت جوانان و نوجوانان برنامههایی ارائه میداد. این برنامهها عبارت بودند از: هفتهای دو بار استخر شنا برای افراد زیر پوشش، تله کابین توچال، کوهنوردی، سینما، شهربازی، بازدید از شهرک هواپیمایی، بازدید از باغ وحش، بازدید از شهرک سینمایی، اردوهای امامزاده عبدالله آمل، زنجان و دریا، شرکت در مسابقات ورزشی از قبیل: تنیس روی میز، فوتبال، شطرنج و ژیمناستیک، شرکت دادن جوانان و نوجوانان در آموزش کلاسهای خط، نقاشی، گلدوزی، خیاطی و گلسازی و گلآرایی و ...
۳ - آموزش قرآن: با توجّه به برنامههایی که برای آموزش قرآن و احکام اسلامی در دستور کار مدیران فرهنگی مساجد بود، مربّیانی از طلّاب علوم دینی و اساتید علوم قرآنی دعوت به عمل میآمد تا یک دوره، برای آموزش قرآن در خدمت علاقمندان باشند.
سعید فهندژی سعدی
یوتوپیا، مدینه فاضله، جهان وطنی
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
با کسب اجازه از حضرت حافظ ، به نظر می رسد شرح این شعر بدین گونه باشد که:قلم توان بیان اسرار عشق را ندارد.آرزوی هر فرد، بالاتر از آن چیزی است که بتوان نگاشت.شاید"اسرار عشق"را بتوان به حق الیقین و "آرزومندی" را به مدینه فاضله تعبیر کرد.به سخن دیگر جامعه ای که در آن سراسر عدالت، محبت، راستی و درستی باشد.البته چنین جامعه ای از گذشته های دور همواره توسط بزرگان مطرح می گردید.امیدوار بودند که روزی برسد تا نه تنها از بعد انسانی ، بلکه از لحاظ طبیعی هم به یک مدینه فاضله دست یابند.
"در سال 1518، کتاب یوتوپیا، اثر سر توماس مور SIRTHOMAS MORE (1535 – 1478)منتشر گردید.شهر یوتوپیا(آرمان شهر)، یک جزیره هلالی شکل و یک شهر تصوری بود.در این جزیره ۵۰ شهربنا شده بود.طرح و استانداردهای همه شهرها تقریبا شبیه هم بود.نزدیکترین شهرها در فاصله 40کیلومتری قرار داشت و دورترین آنها نیز در فاصله زیادی نبود.جمعیت شهرهای یوتوپیا بیش از 9000نفر نبود.سازمانهای مسوول، تمایل به افزایش جمعیت نشان نمی دادند.در بنای ساختمانهای شهری توازن و وحدت کلی رعایت شده بود. ساکنین آرمانشهر به صورت جامعه گرایی زندگی می کردند.آنها با هم و با صدای شیپور غذا صرف می کردند.دسته جمعی شروع به کار نموده و کار روزانه بیش از 6ساعت وقت انها را نمی گرفت.در آرمانشهر هر چه که وجود داشت متعلق به همه بود.آرمانشهر داستان و حکایت نیست، بلکه رساله ای درباره آمال نامتناهی انسان از زندگی در جهانی است که در آن از دردها ، شکنجه ها و سرگشتگیهای این دنیایی که در آن زیست می کنیم خبری نیست.در آن عدالت کامل برقرار است و همه زیر لوای آزادی و برابری و داد، عمری را به شادمانی و خرسندی می گذرانند.آنجا سرزمین(یوتوپیا) است. با آنکه چهارقرن و نیم از دوران انتشار این کتاب می گذرد، با وجود این، ادیبان، متفکران و داستان سرایان هر آنگاه که بخواهند از یک سرزمین رویایی بی درد و رنج صحبت کنندف بی درنگ نام یوتوپیا را به زبان می رانند.نام یوتوپیا، در بین اندیشمندان مغرب زمین یک واژه کاملا آشناست.همانگونه که عنوان " مدینه فاضله" در بین آشنایان به ادب اسلامی یک چیز شناخته شده است.اصولا اندیشه آفرینش دنیایی که بر آن عدالت کامل حکمفرما باشد از دیرگاه متفکران و اندیشمندان را به خود مشغول داشته است.چنانکه افلاطون هم در 2500 سال پیش ، همین آرزو را برای ابناء بشر در دل می پرورانده است.در یوتوپیا یا مدینه فاضله توماس مور سیاستمدار و متفکر انگلیسی عاملی که بر همه کس و همه چیز حکمفرمایی می کند محبت و دوستی است.مردم مدینه فاضله می توانند بنا به میل خود هر خدایی را که خود می خواهند پرستش کنند، اما هیچکس حق ندارد بی دینی و بی ایمانی را در بین مردم رواج دهد.در طول پنج قرن گذشته بسیار بودند رهبرانی که سعی می کردند قسمتی از آرزوهای توماس مور را برآورند و دنیایی بسازند که در آن رنج و غم و بدبختی نباشد.
توماس مور در اثر فنا ناپذیر خود، به سازمان جامعه انسانی بیش از مرفولوژی شهری تاکید داشته است. این امر بیشتر از خصلت انسانی و انسان دوستی او نشات می گرفت، ودر این راه همواره روی سه مسئله غیر قابل حل زمان بتفکر پرداخت.
الف) چگونه می توان شهر و روستا را به هم نزدیک ساخت؟
ب) چگونه می توان شهر را به داخل روستا برد؟
ج) چگونه می توان روستاها را به اخل شهر ها آورد؟"
(جغرافیای شهری – حسین شکوهی)
در دوران اسلامی مدینه اولین شهری است که در تاریخ به نام شهر اسلامی ثبت گردید.این شهر با هجرت پیامبر از مکه به مدینه مورد توجه قرار گرفت.خداوند بخشی از آیات قرآن را در این شهر نازل کرد.قانون اجتماعی اسلامی در این شهر تصویب و ساکنین مدینه اولین کسانی بودند که با احکام اسلام آشنا و به آن عمل می کردند.احکام واجب، احکام حرام، احکام مستحب و مکروه که همگی آنها دیباچه جاوید قانون اسلامی را تشکیل می دادند در یک کتاب مقدس ثبت گردید. اگر چه امام علی (ع)در دوران حکومت نزدیک به پنج ساله خود توانست تا حدودی تصویری از یک جامعه اسلامی را ارائه نماید، اما قانون گریزان ، نا عادلان، جاهلان و ناسازگاران نگذاشتند جامعه سالمی که مولی الموحدین در جستجوی آن بود به کمال برساند.نظام اقتصادی تا دوران معاویه به گونه ای بود که بیت المال به صورت عادلانه بین مردم تقسیم می شد.زندگی رفاهی حاکمان هم سطح و یا حتی ضعیف تر از عامه مردم بود.برادری و برابری اساس کار بود."دکتر علی شریعتی در این زمینه عقیده داشت:رژیم اجتماعی و اقتصادی اسلام سوسیالیسم عملی است که بر طرز تفکر خداپرستی استوار باشد و حد وسط دو رژیم فاسد کاپیتالیسم(سرمایه داری) و کمونیسم(اشتراک مطلق) می باشد.روش سیاسی اسلام از نظر بین المللی بین دو بلوک متخاصم شرق(به رهبری شوروی سابق) و غرب (به رهبری آمریکا) پایگاه اسلام بلوک میانه است که به هیچ طرف بستگی نمی تواند داشته باشد.بعد ها تحت همین افکار است که شریعتی شیفته ابوذر غفاری شده و در کتابی که می نویسد او را " اولین خدا پرست سوسیالیست" می خواند".(یادواره دکتر علی شریعتی)
برای رسیدن به یک جامعه مطلوب ساز و کارهای مناسب هم وجود دارد.اگر چه در ایران پس از انقلاب پیشرفتهای چشمگیری در همه زمینه ها قابل لمس بوده است اما با گذشت سه دهه از عمر انقلاب اسلامی انتظار بیجا نیست اگر اعتقاد داشته باشیم که باید بیش از پیش فعالیت می کردیم.ساختن برجهای آسمانخراش در شهر های بزرگ مخصوصا تهران که کاخهای پادشاهان پیشین را به تمسخر گرفته اند، عده ای را به عرش رسانده و عده ای به علت اینکه توان پرداخت هزینه های شهرداری را ندارند خشتهایی را شبانه سر هم کرده اند تا یک چاردیواری برای خود و عهد و عیالشان بسازند.دیوار خانه ها به گونه ای بنا شده که در گرماگرم چله تابستان جرئت یک لحظه استراحت در زیر سایبانشان را نخواهیم داشت.اختلاف بین اغنیا و محرومان بیش از آن چیزی است که بتوان فکر کرد.
در تیتر روزنا مه ای مورخه 3/7/86به دومورد از نظرات دو مسوول برخورد کردم که قابل تامل است. یکی از زبان وزیر مسکن اطلاع داده شد که "مردم توقع خانه دار شدن از سوی دولت را نداشته باشند" درست در زیر آن به نقل از یک مسوول در نیروی هوایی ارتش آمده است" مثل دوچرخه موشک شهاب 3 می سازیم". این دو موضوع مرا به فکر فرو برد که نمی توان موشک را به تراکتور و توقع و آرزوی خانه دار شدن حتی در شهر های غیر کلان را بالا ببریم.تامین نیازهای مردم باید یک اصل برای مسوولان نظام ما قرار گیرد.چرا که کاربرد مردم کمتر از اثر بمب و موشک نیست. اگر همین حضور مردم در تمامی صحنه های انقلاب نبود، مطمئن باشیم که سلاحها حتی از نوع مدرن ترین آنها هم نمی تواند کاربرد داشته باشد.شوروی سابق با داشتن تعداد زیادی از کلاهکهای هسته ای و یکی از قدرتهای برتر جهان نتوانست در مقابل فروپاشی خود مقاومت نماید.اگر مردم شوروی سابق رضایت داشتند و از سیاستهای سردمداران حکومت وقت خودشان حمایت می کردند، هیچگاه شکست نمی خوردند.شوروی فقط یک نمونه نیست، بلکه در طول تاریخ قدرتهای زیادی بودند که با داشتن انواع و اقسام سلاحهای کشتار جمعی نتوانستند یک یوتوپیا و یا یک مدینه فاضله را برای خود به ارمغان بیاورند.آخرین مصداق آن را می توان در رژیم دیکتاتوری صدام حسین جستجو کرد.به امید آنکه روزی برسد تا فراتر از یک کشور یک جهان وطنی را در یک چشم انداز مدینه فاضله که در آن هیچ دردو غم و نا امیدی نباشد برسیم.
برادر جانباز مرحوم عبّاس حبیب الله رودباری
نام : عبّاس حبیب الله رودباری
نام پدر : حبیب الله عملیات : سومار بمباران شیمیایی
شماره ی شناسنامه : ۲۶ ۸۰٪جانبازی
تاریخ تولد : ۱۰/۳/۱۳۲۱
از مرحوم عبّاس حبیب الله رودباری درخواست کردم که قسمتی از زندگینامه اش را برای چاپ در کتاب میگون و حماسه ی هشت سال دفاع مقدّس آماده نماید . متأ سفانه هنگامی نوشتار خودش را آماده نمود که کتاب مورد نظر در دست چاپ قرار ذاشت . با توجه به اینکه چند سالی درگیر مهاجرت و نقل و مکان از جایی به جای دیگر بودم نتوانستم مطالب مورد نظر را در جایی منعکس نمایم . امروز که این فرصت برایم حاصل شد ، قصد داشتم نوشتار را با دست خط خودش و بدون آنکه دخل و تصرّفی صورت گیرد به چاپ برسانم ، امّا از آنجایی که در بعضی از جملات و گاهی کلمات مشکل قرائت وجود داشت ، رونویسی کردم و حتی الامکان سعی شده است که مطالب با حفظ امانت انشاء گردد .
عبّاس حبیب الله رودباری فرزند حبیب الله دارای شماره ی شناسنامه ۲۶متولد ۱۳۲۱ صادره از۵ شمیران است . نامبرده درمیگون از توابع رودبارو قصران متولد و تا ۱۵ سالگی در زیر سایه ی پدر زندگی کرده است . دوره ی تحصیلات ابتدایی تا سوم متوسطه را در همان محّل تولد و دوره ی چهارم متوسطه را در تهران به اتمام رسانده و موفق به دریافت مدرک دیپلم گردید . در سال ۱۳۳۹ به استخدام ارتش درآمده و در همانجا کلاس های متعدد تخصصی حسابداری و کلاس های کامل بیهوشی را در بیمارستان ۵۰۲ ارتش گذرانده و پس از دریافت مدارک مورد نظربه مدّت ۱۵ سال در بیمارستان های تابعه ارتش از جمله 502-۵۰۱-۵۰۵-۵۰۶ انجام وظیفه نموده است . پس از آن به مدّت ۵ سال به مشهد مقدس مهاجرت نموده و در سال ۱۳۵۸ به تهران (بیمارستان خانواده ی ارتش) منتقل گردید .
در سال ۱۳۵۹ به درجه ی ستوان سومی مفتخر و چون دارای مدرک دیپلم بود به درجه ی کارمندی تبدیل و بارتبه ی ۹ مشغول به کار گردید . در تاریخ ۱۵/۹/۶۲ همراه با تیم پزشکی به مأموریت سنندج اعزام گردید . از آنجا به اهواز رفت ومدّت ۲۰ روز در آنجا خدمت کرد و از آنجا به چزابه رفت . پس از مدّتی دو کرابشن لولان در خاک عراق انجام و پس از آن به کرمان برگشت و بعد به دزفول و سپس در عملیات کربلای ۳ به حمیدیه ی اهواز و از آنجا به مراغه و در مأموریت های فاو(عملیات کربلای ۵) اعزام و مجددا به اهواز برگشت . طبق دستور به عملیات سومار اعزام و در تاریخ ۹/۱۰/۶۵ که کانکس های مربوط به بیمارستان های صحرایی را نصب می کردند ، در این زمان بود که مانور عملیاتی عراقی ها شروع شد . ایشان همراه دکترحجرتی ، دکتر رستم پور(جرّاح) ، آقای کیانی(کمک جراح) ، دکترفاضلی(جرّاح) مشغول مداوای بیماران بود که ناگاه صدای غرّش هواپیمای عراقی به گوش رسید . پدافند اطراف موضع شروع به گلوله باران کرد . تعدادی از برادران مجروح و شهید شدند . پس از چندی متوجه شد که هواپیما ها موضع را بمباران شیمایی کردند . نامبرده در حال حرکت به سمت اطاق عمل بود که ناگاه صدای انفجاری به گوش رسید و پس از آن دیگر چیزی متوجه نشد. در همین هنگام بود که ایشان را به گیلان غرب منتقل و از آنجا به کرمانشاه و شبانه به استادیوم تختی تهران برده و پس از چند ساعت بعد به بیمارستان خانواده منتقل و تحت درمان قرار گرفت . مدّت چهار ماه زیر نظرپزشکان محترم که از هیچ کاری دریغ نمی کردند بوده و پس از آن طبق نظرات دکتر دزفولیان(جراح) ، دکتر بهازند(مدیر) ، دکتر مینا( متخصص ریه ) ، دکتر عظیمی(جراح) ، مرحوم دکتر سواد کوهی(جراح مغزو اعصاب) ، دکتر رابشکم(متخصص خون) ودکتر درزند که کمال محبّت را نسبت به ایشان انجام داده بودند وی را به بنیاد جانبازان مرکزمعرّفی و طبق نظریه ی شورای عالی پزشکی ارتش و بنیاد جانبازان به درجه ی رفیع جانبازی نائل گشت .
روحش شاد
والله علیم حکیم
سعید فهندژی سعدی