شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

ساختمان پلاسکو و شهیدانی از جنس ایثارِ ایثار

نمی دانم چه بگویم که این غم نامه ای است برای تعزیت شاهدان و شهیدان ساختمان پلاسکو. ساختمانی که جایگاه و پایگاه مردانی از جنس تولید و عرضه ی البسه ی های ایرانی ایرانی بودند. آن جایی که روزگاری  شلوغ ترین جایگاه تفریح و خرید و بازار بود و امروز در اوج شلوغی سکوت حیرت انگیزی خفت مسوولانی را می فشارد که چرا؟؟؟ نمی دانم این شورای شهر که می گویند ما چنان کردیم و چنان، چرا با ابزارهای قدرتی که داشتند به یکباره تعطیل نکردند،  و یا جایی برای کاسبانش در نظر نگرفتند و نسبت به ترمیم و تقویت و یا تخریب آن اقدام عملی نکرده اند. مگر نه این است که پلیس های شهرداری با بیل و کلنگ و ماشین های باری از ساخت بناهای غیر مجاز جلوگیری می کنند، پس چرا نسبت به این قضیه و یا شاید بناهای دیگری که اینچنین است اقدام نکرده و نمی کنند. در این حادثه فقط و فقط باید از نیروهای آتش نشانی که با قدرت و شجاعت پای در میدان گذاشتند و با جدیت تمام برای نجات جان انسان ها گام برداشتند، تشکر و قدردانی کرد. به خانواده هایی که عزیزانشان را در این حادثه از دست دادند که بی شک شهیدانی از جنس ایثار و فداکاری و غیرت و مردانگی هستند تبریک و تسلیت گفت.
یادم هست وقتی وارد شهرداری محل شدم و برای طبقه ی دوم منزل مسکونی ام اجازه ی ساخت بنایی درخواست کردم. به من گفتند که باید پولی به مهندس بدهی و اگر اجازه داد می توانی جواز بگیری. ما هم مقداری پول در حدود 150 هزار تومان تهیه کردیم و به مهندسی که خودشان معرفی کردند، پرداختیم و آوردیم و منزل ما را مورد بازرسی قرار داد. ایشان فرمودند: چون این واحد قدیمی است نمی توانی رویش را یک طبقه ی دیگر بسازی. به شهرداری مراجعه کردم و گفتم این مهندس اجازه ساخت بنای طبقه ی دوم را نداد، باید چکار کنم؟ گفتند که باید این بار پول دو تا مهندس را بدهی و آن ها بیایند و نظر بدهند. گفتم که اگر آن ها هم قبول نکردند باید چکار کنم؟ گفتند که در آن صورت مهندسان سه نفره را به شما معرفی می کنیم. گفتم که اگر آن ها هم قبول نکردند باید چکار کنم؟ گفتند که باید از مهندسان 5 نفره استفاده بشود. گفتم که گیرم آن ها قبول نکردند. آن وقت باید چکار کنم ؟ گفتند که مهندسان هفت نفره را به شما معرفی می کنیم. یعنی باید به تعداد هفت نفر هر کدام 200 هزار تومان بپردازم تا آن ها نظر بدهند. گفتم که اگر آن ها هم قبول نکردند چی؟ گفتند که انشاء الله قبول می کنند. وقتی چنین مدیر مسوولانی در شهرداری وجود دارند و هیچگونه کاربلدیتی ندارند چگونه سقف پلاسکو و امثالهم نریزند. هر چقدر گفتم ای بابا من می خواهم با ستون زدن ساختمانم را تقوییت کنم و بعد رویش را بسازم. هر چه می گفتم. آن ها می گفتند که این کار بسیار آسان تر و کم هزینه تر است. و من همچنان از این قضیه حیران حیرانم.

پیام تسلیت در پی ارتحال آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

متن پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب اسلامی به شرح زیر است
بسم الله الرحمن الرحیم
انّا لله و انّا الیه راجعون
با دریغ و تأسف خبر درگذشت ناگهانی رفیق دیرین، و همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامی، و همکار نزدیک سالهای متمادی در عهد جمهوری اسلامی جناب حجت‌الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی را دریافت کردم. فقدان همرزم و همگامی که سابقه‌ی همکاری و آغاز همدلی و همکاری با وی به پنجاه و نه سال تمام می‌رسد، سخت و جانکاه است. چه دشواریها و تنگناها که در این دهها سال بر ما گذشت و چه همفکریها و همدلیها که در برهه‌های زیادی ما را با یکدیگر در راهی مشترک به تلاش و تحمل و خطرپذیری کشانید. هوش وافر و صمیمیت کم‌نظیر او در آن سالها، تکیه‌گاه مطمئنی برای همه‌ی کسانی که با وی همکار بودند به ویژه برای اینجانب به شمار می‌آمد. اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهه‌هائی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بین‌الحرمین کربلای معلّی بود به کلی بگسلد و وسوسه‌ی خناسانی که در سالهای اخیر با شدّت و جدیت در پی بهره‌برداری از این تفاوتهای نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد.
او نمونه‌ی کم‌نظیری از نسل اوّل مبارزان ضد ستم‌شاهی و از رنج‌دیدگان این راه پرخطر و پرافتخار بود.
سال‌ها زندان و تحمل شکنجه‌های ساواک و مقاومت در برابر این همه و آنگاه مسئولیتهای خطیر در دفاع مقدس و ریاست مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و غیره، برگهای درخشان زندگی پر فراز و نشیب این مبارز قدیمی است.
با فقدان هاشمی اینجانب هیچ شخصیت دیگری را نمی‌شناسم که تجربه‌ای مشترک و چنین درازمدت را با او در نشیب و فرازهای این دوران تاریخ‌ساز به یاد داشته باشم.
اکنون این مبارز کهنسال در محضر محاسبه‌ی الهی با پرونده‌ئی مشحون از تلاش و فعالیت گوناگون قرار دارد، و این سرنوشت همه‌ی ما مسئولان جمهوری اسلامی است.
غفران و رحمت و عفو الهی را برای وی از صمیم قلب تمنا میکنم و به همسر گرامی و فرزندان و برادران و دیگر بازماندگان ایشان تسلیت عرض میکنم.
غفرالله لنا و له  /   سید علی خامنه‌ای /  ۱۹ دیماه ۱۳۹۵
به نام خداوندی که هم سبحان است و هم  آمرزنده و امید داریم که خداوند بزرگ، زنده یاد آقای هاشمی رفسنجانی را مورد عفو و بخشش خودش قرار دهد و با شهدا و امام شهدا محشور بگرداند. بهترین تسلیت و تعزیت همانی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند. از دید من زندگی سیاسی و مبارزاتی  آقای هاشمی رفسنجانی دارای دو دوره متفاوت است. دوره ی در حیات و دوره ی در ممات امام خمینی (ره). زنده یاد هاشمی رفسنجانی در دوره ی حیات امام راحل مردی بی بدیل و یکی از استوانه های نظام و رهبری بودند. مبارزات قبل از انقلاب، زندانی های قبل از انقلاب، همراهی با امام در شروع انقلاب و تا پایان جنگ و حتی در معرفی و انتخاب رهبری بعد از امام انبوهی از خوبی ها را در پرونده خودشان ثبت و ضبط کردند. اما بعد از امام نوسان هایی در تاریخ جمهوری اسلامی داشت که گاهی دل هر انقلابی را به درد می آورد. و همین نوسانات موجب می شد که خناسانی پیدا شوند تا کشور را به سوی دو قطبی شدن هدایت کنند. از آن جایی که خدا همیشه با حق است همواره دشمن شکست خورد و دست فتنه گران رو شد. سردار سازندگی شهرها و روستاهایی که مردمش تا خرخره در وام دست و پنجه نرم می کردند و می کنند، بی خانمانی و بیکاری خیل عظیمی از مردم که بیشترین آن ها جوانانی هستند که سن آن ها از مرز ازدواج گذشته و در جامعه امکان گناه کار شدن هم وجود دارد، همه و همه بر می گردد به سیاست های بزرگانی از این جنس که امیدواریم خداوند رحمن و رحیم  رحمانیت خودش را مورد توجه قرار بدهد.  کسانی که در بستر گرم و نرم خوابیدند و در بهترین سراها منزل کردند و هزار فامیلی روی سیاست و اقتصاد و فرهنگ جامعه چسبیدند؛ چه می فهمند که من چه می گویم! مستضعفان رهبری داشتند که روی زمین می نشست و مثل آدم های اهل محل غذا می خورد و راه می رفت. بر و بچّه های محل هم لوطی وار و مخلصانه دوستش داشتند. نه این که تا کمر جلویش خم شوند و مثل شاهان برخورد کنند، بلکه از صمیم قلب دوستش داشتند.تا جایی که می گفت بمیر می مردند، و می گفت زندگی همه زندگی می کردند. خوشحالیم از این که چند صباحی زیر سایه اش نفس کشیدیم و از عطر وجودش استشمام کردیم. من از دوران های ماقبل تاریخ سخن نمی گویم، از هزاران سال قبل نمی گویم، از رستم و اسفندیار شاهنامه نمی گویم، قصه و افسانه نیست. مال همین دوران است. از همین  سه دهه ی پیش می گویم. رهبران واقعی مردم کسانی هستند که تا یک نفر فقیر در جامعه وجود داشته باشد از لذایذ دنیوی سودی نمی برند. نمی توان روی فرش های گران قیمت پا گذاشت، در بهترین خانه ها و ویلاها منزل کرد، بهترین غذاها را تناول کرد و در فکر مردمی باشند که برخی از آن ها تا خرخره تو سطل آشغال فرو می روند و زباله ها را تفکیک می کنند تا شاید تکه نانی برای زن و فرزندانشان تهیه کنند. تا زمانی که یک فقیر در جامعه وجود داشته باشد رهبران ما نباید روی مبل بنشینند. امام خمینی قدس الله نفسک زکیه چنین ویژگی های مثبتی داشت. مقام معظم رهبری چنین ویژگی هایی دارد. هر کسی که چنین باشد در دل مردم هم اثر می گذارند. من از رفاه عمومی بدم نمی آید. از شهرهای زیبا و برج های سر به فلک کشیده بدم نمی آید. یعنی هیچکس بدش نمی آید، اما باید به خاطر داشته باشیم تا زمانی که یک فقیر در کشور ما وجود دارد، ریبایی پارک و هتل و خیابان و غیره و غیره به دل نمی نشیند. یکی از پیشنهادهای من این است که اگر گردن چهار تا دزد زده بشود و تنها دزدی در مملکت ما وجود نداشته باشد آنقدر هست که هیچکس فقیر نباشد. متاسفانه چندنفر می خورند، چند نفر می پوشند، چند نفر فرزندانشان را به کار وا می دارند و بقیه بر و بر نگاه می کنند. اگر چه در تشییع بزرگانی از این جنس خیل عظیمی هم به راه می افتند، اما خیل عظیمی هم این سوال در ذهنشان نقش می بندد که اگر یک نفر بمیرد و چهل نفر دعایش کنند آمرزیده می شود، اما اگر یک نفر بمیرد و چهل میلیون نفر ازش ناراضی باشند، چه می شود ؟

نقش سگ ها در زندگی میگونی ها

     سگ ها در میگون به چند دسته تقسیم می شدند. سگ های گله، سگ های ولگرد، سگ هایی که نه ولگرد بودند و نه همراه گله می رفتند و سگ های خانگی. گله داران برای حفاظت از گله هایشان در مقابل حملات گرک و درندگان به تربیت و نگهداری از یک تا دو سگ می پرداختند. این سگ ها که دائماً همراه گله بودند با پارس هایی که می کردند نمی گذاشتند حیوانات درنده به خصوص گرگ ها به گله های گوسفندان نزدیک شوند. این گونه سگ ها بیشتر در شب به نگهبانی از گوسفندان می پرداختند و هر جنبنده ی غریبه ای که به آغل گوسفندان نزدیک می شد آن ها را فراری می دادند. اگر آدم هایی هم نزدیک گله می شدند آنقدر پارس می کردند تا صاحبان گله را از ورود یک شخص آشنا یا غریبه آگاه نمایند. اگر شخصی نزدیک می شد و نا آشنا بود صاحبان گله با کلمه ی چخ سگ ها را وادار به سکوت می کردند تا فرد مورد نظر به گله نزدیک بشود. سگ ها صاحبان و آشنایان صاحبانشان را خوب می شناختند. آن ها وقتی فرد آشنا را می دیدند با تکان دادن دم هایشان و نزدیک شدن به آن ها به نوعی محبت خودشان را آشکار می کردند. سگ ها کاملاً وفادارند. کافی است یک لقمه نان یا گوشتی به سگ داده شود، این محبت را سگ ها هیچ گاه فراموش نخواهند کرد. البته سگ ها پارس های متفاوتی دارند. گاهی پارس هایشان برای دیدن دشمن و حمله به طرف آن می باشد. گاهی صاحبانشان را می بینند و پارس می کنند. و گاهی هم سگ ها با شنیدن صدای سگ دیگری شروع به پارس کردن می کنند. به نوعی با هم حرف می زنند. صدای پارس سگ ها هم همانند بوق ماشین ها با هم فرق دارد. صاحبان سگ ها با تجربه ای که دارند می فهمند که صدای سگ ها به چه منظوری است.


Image result for ‫سگ گله‬‎


     سگ ها از لحاظ نوع رنگ و شکل و شمایل ظاهری نامگزاری می شوند. گرگی، سیاه، کُلاچ، ... سگ های سیاه بیشتر عصبانی می شوند. سگ های سفید تا حدودی از عصبانیت کمتر برخوردار هستند.

     صاحبان سگ ها آن ها را از بچگی تربیت می کنند. به آن ها غذا می دهند. سگ ها هم از همان بچگی با صاحبانشان دوست می شوند. با دیدن صاحبانشان پارس می کنند و دائم می خواهند خودشان را به صاحبانشان نزدیک کنند. از همان کوچکی دنبال گله همراه با سگ های بزرگ به کوه و صحرا می روند و یاد می گیرند که باید مواظب گله ها باشند. سگ ها وقتی یک مقدار بزرگ شدند، صاحبان آن ها گوش هایش را می برند. با این کار عقیده دارند که هنگام درگیری، گرگ ها نمی توانند گوش سگ ها را بگیرند و آسیب جدی وارد کنند. سگ ها تا یک مدتی از درد گوش بریده زجر می کشند، اما با خوب شدن جای زخم ها به حالت اول بر می گردند. با چاقویی که گوش سگ ها را می برند، دیگر  ازآن استفاده نمی کنند و آن را پرت می کنند. هنگام بریدن گوش، گردن حیوان را به درختی می بندند و یک نفر هم با تیغ یا چاقویی اقدام به بریدن گوش ها می کند. این کار برای سگ ها ناراحت کننده است. برخی هم مقداری از دم سگ ها را می برند. حیوان بیچاره از این عمل آدم ها خیلی زجر می کشد، اما از آن جایی که با وفا است هر بلایی که صاحبش بر سر آن بیاورد همانند بچه های کوچک زود فراموش می کند.

     برخی از سگ ها اگر چه صاحبانی دارند، اما به دلیل تنبلی و یا مسایل دیگر که برایش اتفاق می افتد، دنبال گله نمی روند. بیشتر در کنار آغل گوسفندان استراحت می کنند. این گونه سگ ها فایده ای برای صاحبانشان ندارد. برخی آنها را آنقدر از اطراف آغل ها فراری می دهند تا دیگر به طرف آغل ها نیایند.

     صاحبان سگ ها هم با برخی کلمات با سگ ها حرف می زنند و منظور خودشان را به آن ها می رسانند. مثلاً: با گفتن: بی یوه بی یوه سگ ها را به سمت خود می خوانند. گاهی هم سوت می زنند تا سگ ها به طرف آن ها بیاید. با گفتن: چخ سگ ها را از خودشان دور می کنند. همچنین کلمه ی چخ به سگ ها می فهمانند که نباید به چیزی نزدیک شود و یا چیزی را بخورد و یا بنوشد. با گفتن: کوش کوش سگ ها را به سمت دشمن و یا حیوانات درنده هدایت می کنند تا به آن ها حمله کند.

     برخی از سگ ها هم ولگرد هستند. سگ های ولگرد در میگون کم بودند. شهرداری های تهران از دهه ی پنجاه سگ های ولگرد تهران را جمع آوری می کردند و در منطقه ی رودبارقصران رها می کردند. این سگ ها به صورت دسته جمعی در کوچه و پس کوچه ها رها بودند. روزها را در جایی دور از آزار و اذیت آدم ها استراحت می کردند و شب هنگام در کوچه ها به این سوی و آن سو می دویدند و پارس می کردند. گاهی هم با سگ های گله ها برخورد می کردند و با یکدیگر درگیر می شدند. شب ها تا صبح صدای سگ ها خلوت کوچه ها را می شکست. برخی از این سگ ها هم ماده بودند. گاهی به تعقیب یک ماده سگ های ولگرد به این طرف و آن طرف می دویدند. با ورود سگ های ماده به میگون سگ های گله هم به طرف آن ها می دویدند و گاهی آغل ها را هم رها می کردند. سگ های ولگرد شب هنگام و گاهی هم در روز روشن به زباله های کنار خیابان نزدیک می شدند و برای سیر کردن شکم خود آن ها را به این طرف و آن طرف می کشاندند. همین عمل بهداشت محل هم به خطر می افتاد. بوی متعفن زباله ها و حشرات باعث شده بود که شهرداری محل هم برای از بین بردن سگ های ولگرد اقدام نماید. از دهه ی 70 به بعد شاهد تیراندازی شبانه توسط ماموران شهرداری برای از بین بردن سگ ها هم بودیم.

     در تابستان ها برخی از خوش نشینان همراه خودشان سگ هایی را به محل می آوردند و در ویلاهای خودشان نگهداری می کردند. به اعتقاد خیلی از میگونی ها سگ ها را نباید در خانه نگهداری کرد. آن ها اعتقاد داشتند که هر خانه ای سگ باشد در آن خانه فرشتگان نازل نمی شوند. دست زدن به سگ ها، ظرفی که سگ ها در آن آب می خورند و خیلی از مسائل دیگر شرعی را در باره ی سگ ها رعایت می کردند و هم به آن تاکید داشتند.

     سگ ها اگر به طرف آدم حمله کنند نباید فرار کرد. فرار از دیدگاه سگ ها نوعی دشمنی محسوب می شود. باید خونسرد بود و نشست. در این هنگام سگ ها دست از حمله بر می دارند. در محل مخصوصاً شب هنگام اگر یک سگی شروع به پارس کند مابقی سگ ها هم پارس می کنند.

واژه های نزدیک به هم در گویش های میگونی و سعدی شیراز

قارسی

سعدی

میگونی

اَبرها را

اَبرارِ

اَبرارَ

از بر کردن

اَبَر کِردَن

اَبَر کُردَن

آن شب

اوشو

اون شو

سربازی

اِجباری

اِجباری

خلط سینه

اَخَتُف

اَختُف

صمیمی

اُخت

اُخد

بی خودی

اَدَسی

اَقَصّی

کفش

اُرسی

اُرسی

سرما زدگی درختان

سوم

سوم

رند

اَرقِه

اِرقَه

از تو

اَزِت

اَزَت

اسهال

اِسال

اِسال

آفتاب

اُفتُو

اِفتاب

افسار

اوسار

اوسال

استخوان

اُسِّخون

اُسِّخون

کفگیر

اَسُّم

اَسُّم

زشت است

اُفتَ

اُفتَ

کم ترین حد

اَقَلِ کَن

اَقَلِ کَن

اگر هم

اَگَرَم

اَگَرَم

بخت و اقبال

اَلّا بَختَکی

اَلّا بَختَکی

معطّل

اَلّاف

اَلّاف

سر و صدا

اَلَم شَنگِه

اَلَم شِنگَه

آتش

اَلُو

اَلوو

به جز

اَلُّوی

اِلّایُ

امشب

اِمشو

اَمِشو

امروز

اِمرو

اَمرو

امشب

اِمشُو

اَمِشو

آب

اُ

او

برهنه

اور

اور

پر کنده

اوریت

اوریت