شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

نمودار شهدای رودبار قصران

 

      

            شادی روح شهدا صلوات

 

برادر جانباز مرحوم عبّاس حبیب الله رودباری

       برادر جانباز مرحوم عبّاس حبیب الله رودباری                                                    

                                                                               

نام : عبّاس حبیب الله رودباری   

نام پدر : حبیب الله                عملیات : سومار بمباران شیمیایی

شماره ی شناسنامه : ۲۶        ۸۰٪جانبازی

تاریخ تولد : ۱۰/۳/۱۳۲۱

از مرحوم عبّاس حبیب الله رودباری درخواست کردم که قسمتی از زندگینامه اش را برای چاپ در کتاب میگون و حماسه ی هشت سال دفاع مقدّس آماده نماید . متأ سفانه هنگامی نوشتار خودش را آماده نمود که کتاب مورد نظر در دست چاپ قرار ذاشت . با توجه به اینکه چند سالی درگیر مهاجرت و نقل و مکان از جایی به جای دیگر بودم نتوانستم مطالب مورد نظر را در جایی منعکس نمایم . امروز که این فرصت برایم حاصل شد ، قصد داشتم نوشتار را با دست خط خودش و بدون آنکه دخل و تصرّفی صورت گیرد به چاپ برسانم ، امّا از آنجایی که در بعضی از جملات و گاهی کلمات مشکل قرائت وجود داشت ، رونویسی کردم و حتی الامکان سعی شده است که مطالب با حفظ امانت انشاء گردد .                                                      

عبّاس حبیب الله رودباری فرزند حبیب الله دارای شماره ی شناسنامه ۲۶متولد ۱۳۲۱ صادره از۵ شمیران است . نامبرده درمیگون از توابع رودبارو قصران متولد و تا ۱۵ سالگی در زیر سایه ی پدر زندگی کرده است . دوره ی تحصیلات ابتدایی تا سوم متوسطه را در همان محّل تولد و دوره ی چهارم متوسطه را در تهران به اتمام رسانده و موفق به دریافت مدرک دیپلم گردید . در سال ۱۳۳۹ به استخدام ارتش درآمده و در همانجا کلاس های متعدد تخصصی حسابداری و کلاس های کامل بیهوشی را در بیمارستان ۵۰۲ ارتش گذرانده و پس از دریافت مدارک مورد نظربه مدّت ۱۵ سال در بیمارستان های تابعه ارتش از جمله 502-۵۰۱-۵۰۵-۵۰۶ انجام وظیفه نموده است . پس از آن به مدّت ۵ سال به مشهد مقدس مهاجرت نموده و در سال ۱۳۵۸ به تهران (بیمارستان خانواده ی ارتش) منتقل گردید .

در سال ۱۳۵۹ به درجه ی ستوان سومی مفتخر و چون دارای مدرک دیپلم بود به درجه ی کارمندی تبدیل و بارتبه ی ۹ مشغول به کار گردید . در تاریخ ۱۵/۹/۶۲ همراه با تیم پزشکی به مأموریت سنندج اعزام گردید . از آنجا به اهواز رفت ومدّت ۲۰ روز در آنجا خدمت کرد و از آنجا به چزابه رفت . پس از مدّتی دو کرابشن لولان در خاک عراق انجام و پس از آن به کرمان برگشت و بعد به دزفول و سپس در عملیات کربلای ۳ به حمیدیه ی اهواز و از آنجا به مراغه و در مأموریت های فاو(عملیات کربلای ۵) اعزام و مجددا به اهواز برگشت . طبق دستور به عملیات سومار اعزام و در تاریخ ۹/۱۰/۶۵ که کانکس های مربوط به بیمارستان های صحرایی را نصب می کردند ، در این زمان بود که مانور عملیاتی عراقی ها شروع شد . ایشان همراه دکترحجرتی ، دکتر رستم پور(جرّاح) ، آقای کیانی(کمک جراح) ، دکترفاضلی(جرّاح) مشغول مداوای بیماران بود که ناگاه صدای غرّش هواپیمای عراقی به گوش رسید . پدافند اطراف موضع شروع به گلوله باران کرد . تعدادی از برادران مجروح و شهید شدند . پس از چندی متوجه شد که هواپیما ها موضع را بمباران شیمایی کردند . نامبرده در حال حرکت  به سمت اطاق عمل بود که ناگاه صدای انفجاری به گوش رسید  و پس از آن دیگر چیزی متوجه نشد. در همین هنگام بود که ایشان را به گیلان غرب منتقل و از آنجا به کرمانشاه و شبانه به استادیوم تختی تهران برده و پس از چند ساعت بعد به بیمارستان خانواده منتقل و تحت درمان قرار گرفت . مدّت چهار ماه زیر نظرپزشکان محترم که از هیچ کاری دریغ نمی کردند بوده و پس از آن طبق نظرات دکتر دزفولیان(جراح) ، دکتر بهازند(مدیر) ، دکتر مینا( متخصص ریه ) ، دکتر عظیمی(جراح) ، مرحوم دکتر سواد کوهی(جراح مغزو اعصاب) ، دکتر رابشکم(متخصص خون) ودکتر درزند که کمال محبّت را نسبت به ایشان انجام داده بودند وی را به بنیاد جانبازان مرکزمعرّفی و طبق نظریه ی شورای عالی پزشکی ارتش و بنیاد جانبازان به درجه ی رفیع جانبازی نائل گشت . 

                                              روحش شاد   

                                                        والله علیم حکیم  

           سعید فهندژی سعدی

               بدون ذکر منبع شرعاً جایز نیست                                                      

جانباز خاموش (شیر دیروز و مجاهدت امروز )

خیلی دوست داشتم در رابطه با جانبازی که هیچگاه نشده  افتخار جانبازیش را برای کسی تعریف کند مطلبی می نوشتم .شاید کسی از او نپرسیده است . شاید مسئله ای پیش نیامده تا از افتخارات خودش پرده برداری کند . شاید کشاورز ویا دامداری درگوشه ای از یک روستای دورافتاده ای بود که نیاز به وام ، یا مسکن ویا غیره نداشت که بخواهد از این امتیاز استفاده کند .یا کارمندی بود که نیاز به ارتقای گروه نداشته است .بی حرمتی به جانبازان عزیز و دوست داشتنی نباشد .وقتی در محکمه ای قرار می گیری ، ناگاه یکنفر کارت جانبازیش را روی میز قاضی یک دادگاه می گذارد ،یا روی میز فرمانده یک پاسگاه ، یا کلانتری ،مدیر مدرسه ،رییس بانک ،ویا غیره دیگر جو و فضای موجود دگرگون می شود .یا فردی را در اجتماع می بینی که به خاطر درصدی از جانبازیش که به حساب ناتوانی از کار در محل اداره متبوعش حضور نمی یابد ،اما در شغل دوم وسوم خود همانند یک تراکتور کار می کند ،این یک مقدار وجهه جانبازی را در جامعه شبهه ناک می کند .روزی دو نفر درگیری لفظی پیدا می کنند.شخص سومی از راه می رسد وبه یکی از آنها می گوید اگر حق با تو هم باشد ،روزی که به میز محاکمه دعوت شدی این آقا دستهای جانبازیش را روی میز می گذارد و ورق به نفع خودش بر می گردد . نمی دانم تا چه حد این کلام آن مرد صحت داشته باشد، اما این تفکر در جامعه خطرناک است . به برکت میلاد حضرت ابالفضل (ع)روزی را به عنوان روز جانباز در نظر گرفتند .آن حضرت وقتی در شبانگاهی دور خیمه ها مشغول پاسداری بود ، شمر که از خویشاوندان اوبه حساب می آمد، پنهانی به او نزدیک می شود ،واز آن حضرت می خواهد که دست از حمایت امام حسین (ع) بردارد تا به حرمت فامیلی از او بگذرد .آن حضرت دست رد بر سینه شمر ملعون می زند ودفاع از امامش را عبادت می داند .حضرت ابالفضل العباس (ع)مردی به تمام معنا خوش غیرت بود .او برای آب آوردن وقتی دستهایش را از دست می دهد ،مشک را به دهان می گیرد .در زمانی که دشمنان ما نع بردن آب آن حضرت می شوند و تصمیم می گیرند او را به شهادت برسانند، امام حسین (ع) به بالین آن حضرت می رسد .شرم وحیای ایشان مانع از آن می شود که با آن حالش به خیمه کودکان برود . چرا که کودکان از عمویشان خواسته بودند برای آنها آب بیاورد .و در فاصله چند صد متری در دامن مولایش به حق می پیوندد .به همین لحاظ فاصله قبر آن حضرت تا مرقد مولایش فاصله دارد که به بیت الحرمین مشهور است .همین شرم وحیا وادب ومعرفت حضرت عباس (ع) است که مردم را مشتاق می کند تا دست به دامنش ببرند واو را باب الحوائج بخوانند.این حضرت فرزند همان مولای جانبازی است که در آن هنگام که برای شکایت زره اش پای میز محاکمه قرار می گیرد از قاضی می خواهد که به احترام او برنخیزد .وزمانی که قاضی از او می خواهد شاهدی برای اثبات ادعایش بیاورد اما او هیچ شاهدی ندارد وبه همین ترتیب رای به نفع آن مرد یهودی صادر می شود . آن مرد یهودی وقتی آن همه عدالت را در اسلام می بیند به اشتباه خودش پی برده واقرار می کند که مالک این زره از آن حضرت  است وبه اسلام روی می آورد .

ما شرمنده آن جانبازی هستیم که بعد از گذشت سه دهه از جنگ هنوز هم روی تخت بیمارستان دراز کشیده وبا آن وضعیت ، شناخت کامل داشته و در واقع آگاه به زمان هست .ما شرمنده آن جانبازی هستیم  که راه امام را فراموش نکرده است .ما شرمنده آن جانبازی هستیم که مثل شمع می سوزد وبه جامعه نورافشانی می کند .ما در پیشگاه همه جانبازانی که مطیع اوامر ولی امر خودشان  و بی هیچ چشمداشتی در خدمت خداو خلق خدا هستند سر تعظیم فرود می آوریم .جانبازان کسانی هستند که با دیدن آنها یاد امام وشهیدان در ذهن تداعی می شود .جانبازان مجاهدانی بوده وهستند که پس اتمام دفاع هشت ساله به جهاد با نفس پرداخته اند .همانگونه که در روایات واحادیث ما مشهور است جهاد با نفس برتر از جهاد با شمشیر است . 

      

                                                                                                                                                                        

عارفان گفته اند که اگر کسی در راه مبارزه با نفس بمیرد شهید ومجاهد فی سبیل الله مرده است .یعنی در حکم شهید است وثواب شهید را نصیب می برد .امام علی (ع)فرمودند :ان المجاهد نفسه علی طاعه الله وعن معاصیه عندالله سبحانه بمنزله بر شهید (غررالحکم) مطالب زیر برگرفته از کتاب حکمت ومعیشت (شرح نامه امام علی به امام حسن(ع) تالیف دکتر عبدالکریم سروش است که تقدیم همه جانبازان عزیز میهن اسلامی ایران می کنم .

جهاد یک معنا بیشتر ندارد وآن عبارت است از پا نهادن برخدایی خویشتن .فرو کوفتن سرکشی هاوبه جای خود نشاندن نفس ،جهاد است .هر کس که در جهاد درونی پیروز شود جهاد بیرونی را هم آسان خواهد یافت .خداوند درون انسان را می نگرد نه برون وقال را .خداوند مجاهدان راهش را هدایت می کند .والذین جاهدوافینا لنهد ینهم سبلنا وان الله لمع المحسنین (عنکبوت-69) 

 

 

*- مولوی خود از طایفه بزرگان اهل مجاهدت بود .او نیز شیخ الاسلام ومفتی بود وبزرگان به او حرمت بسیار می نهادند .فرد بسیار آبرومند ، خطیبی زبردست ونکته پرداز، مورد توجه سلطان وعلما ومورد اقبال خلایق بود .اما به تمام اینها پشت پازد .به تعبیر خودش "سجاده نشین باوقاری بود که بازیچه کودکان کوی شد .یعنی حاضر شد که تمام آن برخورداریها راترک کند .چرا که مجذوبیت ومفتونیت عظیم تری جان او را تسخیر کرده بود . 

  

 

+-غزالی در روزگار خود بزرگترین استاد دانشگاه نظامیه بود .مرد بسیار مقتدری همچون خواجه نظام الملک از او حمایت می کرد .خلافت بغداد کاملا با او بر سر مهر بود .زندگانی بسیار مرفهی داشت .غزالی تمام امکاناتی که یک انسان برای اشباع حیاط مادی می تواند داشت را واجد بود .شاگرد بهترین استاد روزگارخود یعنی امام الحرمین جوینی بود ،وخود شاگرد فراوان داشت واز احترام بسیاری برخوردار بود .اما ناگهان متوجه شد که این زندگانی آن نیست که موردپسندخداوندباشد . ظواهر امر حکایت می کردند که وی موفق ترین انسان است .اما او از درون دریافت که ناکام ترین انسان در این عالم است .شش ماه بیمار شد.حتی قادر به تکلم نبود .برای درمانش طبیب آوردند .خود نوشته است که می دانستم دردم چیست ولی نمی توانستم لب از لب بگشایم .بعد از آن بود که به تمام این لذتها وتنعمات پشت پازد .این پشت پازدن به هیچ وجه آسان نبود .غزالی به نام سفر مکه از بغداد بیرون رفت وده سال در مناطق مختلف بسربرد و به پیراستن باطن ومجاهدت با نفس مشغول شد .کسی در بیابان او را دید وگفت که استاد به کجا می روی ؟در پاسخ گفت :

ترکت هوی لیلی وسعدی بمعزل  وعدت الی مصحوب اول منزل

فنادت لی الاشواق مهلا     فانه    منازل من تهوی رویدک فانزل

نسجت لهم سنجا لطیفا فلم ا     لنسجی غزالا فکسرت مغزلی

یعنی من تمام محبوبها ومعشوقهای پیشین را رها کردم ،دلبستگی ام را از آنها بریده ام وبه آن محبوب نخستین باز گشتم .پس از آنکه از این سفر ده ساله بازگشت شخصیت دیگری شده بود ووقتی او را به حضور سلطان دعوت کردند ،گفت که من بر سر تربت خلیل با خداوند عهد کردم که به دیدن هیچ سلطانی نروم و صله هیچ سلطانی را نپذیرم . به همینگونه مجاهدت ها بود که کلام او را چنان گرم وهدایت بخش کرد بطوری که هنوز هم نمی توان از او بی نیاز بود . 

 

 

 

*-ملاصدرا وضع دیگری داشت .تعلقات گاهی اختیاری وگاهی اجباری است .این امر نزد غزالی اختیاری بود اما نزد ملاصدرا وضع دیگری داشت .خداوند از وی دستگیری کرد .یعنی این حکیم سخنانی گفت که از هر سو پیکانها ی ملامت وتفکیر وتفسیق را به جانب او روانه کرد .به طوری که دیگر نتوانست در شیراز وشهر های دیگر بماند .به قریه کهک قم رفت ومدتهای مدیدی در آنجا به تنهایی زندگی کرد .ملاصدرا خود در مقدمه اسفار نوشته است که این بریدن برایش بسیار سودمند بود .می گوید پس از انزوا وانقطاع وترک تدریس وتالیف توجهت الیه توجها غریزیا ...وتضرعت تضرعا جبلیا (توجه غریزی به خدا کردم وتضرعی فطری ووجدانی نزد او بردم )

فطرطم را کاملا پیراستم ،حجابهایی را که کاملا بر آنها افتاده بود کنار زدم ،تا آنکه نفسم لهیب وشعله ای نورانی برکشید .روشن شدم . آن پلیدیها وشوخها سوخت وزدوده شد .آنگاه بود که فیوضات الهی بر من باریدن گرفت وبیشتر اکتشافات بعدی من در عرصه فلسفه محصول همان مجاهدتی بود که در انزوا انجام دادم .آن بی مهری ها وتکفیرها به ظاهر آتش بود ،اما به واقع آب کوثر بود که مرا شست ودلم را روشن کرد . 

 

*-مولوی داستانی از یک عارفی نقل می کند که سالها از غازیان وجنگجویان بود ودر جنگ وجهادهای بسیاری شرکت کرده بود وپس از آرام شدن اوضاع در صومعه اش به انزوا گراییده بود وبه عبادت می پرداخت .پس از مدتها سکوت وآرامش ،دوباره صدای طبل واسب ونقاره شنید وفهمید که غازیان اسلام دوباره به جهاد با کفار می روند .این شخص به سابقه قهرمانی ها وشوق شهادتی که داشت به شدت تحریک شد که از انزوا بیرون اید وبه پیکارگران در صحنه جنگ بپیوندد .اما در حین آماده شدن لحظه کوتاهی به محاسبه ومراقبه ایستاد .از اولین دستورات سلوک این است که سالک همواره نفس خود را متهم بدارد واگر اورا نسبت به امری مایل دید ،به او مشکوک شود وبیندیشد که شاید حیله ای در کار است ،وتا آن حیله را کشف نکرده ،به اقدام دست نزند .از این رو مرد عارف از خود پرسید که چرا نفس من مرا به این کار ترغیب می کند ،حال آنکه همیشه از مرگ گریزان بوده است .نفس آدمی در اینگونه موارد صد عذر برای نرفتن می تراشد ،چرا در این موقعیت نفس من هیچ وسوسه ومانعی در درونم برنمی انگیزد ؟پس از مدتی کاوش درونی ،صدای نفس مرد برخاست وبه این عابد عارف گفت :که من به این دلیل تو را به سوی جهاد وشهادت بر می انگیزم که تو در این خلوت روزی صدبار مرا می کشی ،در برابر خواهشهای من مقاومت می ورزی ومرا خفه می کنی ،اما در صحنه آن جنگ وجهاد بیرونی یکبار کشته می شوم ورهایی می یابم .به همین دلیل است که اگر شخص در اثنای مجاهدت با نفس بمیرد ،شهید مرده است ولو آنکه در آن کار ناکام وناتمام بماند .به واقع در عرصه مجاهدت با نفس کار به جایی می رسد که واقعا شهادت وکشته شدن جسمانی در برابر آن مبارزه های دشوار صدبار آسانتر است .در حدیث معراج در صفت اهل خیر وآخرت آمده است .(یموت الناس مره ویموت احدهم فی کل یوم سبعین مره من مجاهده انفسهم ومخالفه هواهم ) مردم یکبار می میرند ،اما اهل آخرت در هر روز به سبب مجاهده با نفس ومخالفت با هوای خود ،هفتاد بار می میرند .     

شهدای میگون در تقویم هشت سال دفاع مقدس

شهدای میگون در تقویم هشت سال دفاع مقدس

عراق از همان ابتدای پیروزی انقلاب، سازماندهی و آموزش کلیه اقدامهای مقدماتی را برای شروع یک تهاجم، آغاز و تمهیدات لازم برای ورود به خاک ایران و اشغال قسمتهایی از آن را مهیا کرده بود.

عراق نزدیک به دوسال، مشغول کار روی عشایر عرب خوزستان بود که با ورودش به خاک کشورمان، بتواند به نفع خود و علیه ما آنان را وارد صحنه کرده و امتیاز سیاسی کسب کند. همزمان با انفجار لوله های نفت، قطارها و اماکن عمومی، ارتش عراق مشغول جاده سازی در مرزها، ساختن پاسگاهها و پایگاههای مورد لزوم و برپا کردن استحکامات و کار روی نیروهای مسلح برای آماده کردن و تکمیل نجهیزات جنگی خود بود و در طرف مقابل، وضعیت نیروهای خودی نیز قابل توضیح است.

درباره سازمان و توان رزمی ارتش جمهوری اسلامی ایران، می توان گفت که پس از قطع وابستگیهایی که تا عمق استخوان ارتش طاغوت نفوذ کرده بود و نیز تصفیه امرای خائن و سرسپرده آن، نوعی از هم گسیختگی در مجموعه این تشکیلات به وجود آمد. و از طرفی شرایط خاص ابتدای انقلاب سبب شده که مرحله دگرگونی و عبور ارتش از دوران انتقال، از ارتش شاه به ارتش اسلام آنچنان که باید، نگرفته و کار بکندی پیش رود. بعدها با حذف بنی صدر، زمانی که حاکمیت خط امام بر ارتش امکان پذیر شد، دیدیم که به چند نحو تحولات در ارتش آغاز گشت.

از طرفی دیگر، سپاه نیز به طور دائم درگیر با ضدانقلاب بود و فرصت نفس کشیدن برای برپایی یک تشکیلات سازمانی که بتواند جلو تهاجمی نظیر حمله عراق را بگیرد، پیدا نکرده بود و همچنین برخی خطوط حاکم بر کشور (گروههای لیبرال) برخوردشان با سپاه طوری بود که بیشتر به فکر تضعیف و مسخ هویت آن بودند.

وضع بسیج مبهم بود و با وجودی که خود سپاه، تشکیلات اولیه بسیج را سازماندهی کرده بود، تا مدتها این کشمکش وجود داشت که بسیج به سپاه وابسته باشد یا نه؟ در هر گوشه ای، نیرویی آموزش بسیج را بدون سازمان و تشکیلات مناسبی به عهده داشت. اما بعدها با تلاش فراوان سپاه و همت بعضی عناصر خط امام، بسیج زیر نظر سپاه قرار گرفت.

۵۷/۱۱/۲۱ شهادت احمد رجبی  

۵۹/۲/۲۶شهادت حمزه کربلایی محمدی

با این مقدمات، ارتش آماده و مجهز عراق، تهاجم خودش را به سراسر مرز ایران آغاز کرد و طبیعی بود که در مراحل ابتدایی، موفق شود پیروزیهایی را کسب و مناطق وسیعی از خاک جمهوری اسلامی را به اشغال خود درآورد.  

۵۹/۶/۱۴درگیریهایی عراق در غرب شروع شد. 

۵۹/۶/۳۱جنگ از سوی عراق رسماَ آغاز گردید.

علرغم ضعف بسیار در تشکیلات نظامی کشور، مردم، با حضور گسترده و روحیه های قوی و انقلابی خود، ماشین جنگی عراق را مجبور کردند تا پیشروی خود را متوقف کند و در همان اوایل جنگ، زمین گیر شود و حتی از بعضی مناطق هم عقب نشینی نماید. جنگ نیروی ایمان با تانک و زره پوش بود که در واقع همچنین، عامل اصلی توقف عراق محسوب می شد. در این رابطه، حماسه مقاومت در خرمشهر که حدود یک ماه به طول انجامید، قابل ذکر است. در ادامه جنگ شیوه برخورد با دشمن متجاوز متفاوت بود و در صحنه رزم، اشکال مختلفی آزمایش شد و سرانجام موقعیت جنگ چریکی و نامنظم که متکی به نیروی مردمی و افراد مومن بود، نشان داد که جنگ کلاسیک در برابر ارتش قوی و کلاسیک، کارایی ندارد. در نتیجه، مقطع اول، به این صورت و با انجام عملیاتهای محدود موفقیت آمیز که ضمن کسب تجربه، زمینه پیشرفتهای بعدی را فراهم کرده بود، گذشت. 

۵۹/۷/۱۳شهادت یونس کیارستمی (اهواز)

۵۹/۷/۲۳عملیات پل نادری: جبهه جنوب – موقعیت غرب دزفول

۵۹/۸/۲۶عملیات سوسنگرد: جبهه جنوب  - موقعیت شرق سوسنگرد

15 تا 18/10/59 عملیات نصر : جبهه جنوب – موقعیت جنوب کرخه کور – هویزه

19/10 تا 20/11/59 عملیات ضربت ذوالفقار : جبهه غرب – موقعیت غرب صالح آباد

20/10/59 عملیات توکل : جبهه جنوب – موقعیت شمال آبادان

1 تا 9/2/60 عملیات بازی دراز : جبهه غرب – موقعیت غرب سر پل ذهاب

13/2 تا 5/3/60 عملیات امام علی (ع): جبهه جنوب – موقعیت شمال سوسنگرد

21 تا 25/3/60 عملیات فرمانده کل قوا: جبهه جنوب – موقعیت جنوب دارخوئین

11 تا 16/6/60 عملیات رجایی و با هنر: جبهه غرب – موقعیت شمال سر پل ذهاب

آزادسازی مناطق اشغالی

همانطور که گفته شد، نیروی تعیین کننده در مقطع اول جنگ، نیروهای مردمی بسیج و سپاه بودند، مقابله نیروهای مردمی با تهاجم عراق و کسب تجربه از یک طرف و از طرف دیگر، به وجود آمدن تغییراتی اساسی در ارتش جمهوری اسلامی و محدود شدن دست عناصری چون «مدنی»ها و «بنی صدر»ها از جنگ، جبهه های جنگ را دستخوش تغییراتی اساسی نمود.

نزدیکی ارتش و سپاه و توجه بیشتر مسؤولان نظام، جنگ ابعاد وسیعتری یافت که آغاز در لبیک به پیام رهبر کبیر انقلاب، در عملیات «ثامن الائمه» متجلی گشت.

۶۰/۷/۵ عملیات ثامن الائمه: جبهه جنوب – موقعیت شمال آبادان که با هدف شکستن حصر آبادان همراه بود، آغازی بود برای وسعت بخشیدن به جنگ، در راستای بیرون راندن متجاوزین از خاک جمهوری اسلامی، پیروزی رزمندگان در عملیات ثامن الائمه، از یک طرف موجب تقویت روحیه نیروهای خودی بود و از طرفی برای ارتش، مانند شوکی بود که تا آن زمان، انتظار چنین برخوردهایی را از مردم تازه انقلاب کرده نداشت. تا جایی که ابهام پیرامون آینده جنگ، آنان را به تقاضای صلح و پایان جنگ ترغیب کرد. اما مسؤولان نظام جمهوری اسلامی، با موضعی قاطع در برابر هیئهای صلح، اعلام کردند که ما سرنوشت جنگ را در میدان جنگ تعیین می کنیم. عملیات ثامن الائمه نشان داد که ما میتوانیم عملیات گسترده و موفق انجام دهیم. بنابراین استراتژی مشخصی برای جنگ تعیین شد که هدف آن، سقوط صدام یا پذیرش شرایط عادلانه، انسانی و اسلامی ما از طرف عراق و حامیانش بود.

8 تا15/9/60 عملیات طریق القدس : جبهه جنوب – موقعیت غرب سوسنگرد که بر این اساس، طرح هایی انجام شد و بر مبنای آنها عملیاتهای وسیع و موفقی چون «طریق القدس» انجام شد و در چندماه، علیرغم وسعت عملیاتها، رزمندگان اسلام موفق شدند مناطق وسیعی از سرزمینهای اشغالی، از جمله «بستان» و «خرمشهر» را باز پس گرفته و تلفات زیادی را بر ارتش عراق وارد سازند.

ورود به خاک عراق

پس از پایان عملیات بیت المقدس و انهدام وسیع نیروهای عراق، رژیم صدام در یک هماهنگی و همفکری نزدیک با امریکا، طرح جدیدی را در دستور کار قرار داد و آن، مظلوم نمایی به جای رجزخوانی در تبلیغات بود. عقب نشینی از برخی مناطق غرب و استقرار در خطوط پدافندی نزدیک مرز خویش، از جمله اقدامهای صدام برای جلوگیری از تلفات بیشتر بود. همزمان با این اقدامها و در تکمیل آن، امریکا توسط اسرائیل، درصدد سرکوب مسلمانان جنوب لبنان و فلسطینان برآمد. البته ما هم تا مدتی در دام طرح هماهنگی امریکا به اسرائیل و رژیم بعثی عراق افتادیم. و از دامه جنگ غلفت ورزیدیم و به وقایع لبنان مشغول شدیم، ولی هشدار حضرت امام (ره)، جو کاذبی را که باری خود ساخته بودیم، شکست.

ادامه جنگ، مستلزم ورود به خاک دشمن بود. گذشته از مرزهای بین المللی و ورود به خاک دشمن، پس از دفع تجاوز، امری بود که از نظر اعتقادی برای رزمندگان اسلام، ابهامی در بر نداشت؛ زیرا که عقب نشینی سراسری دشمن، در پی شکستهای سنگینی که متحمل شده بودند به منظور معطل کردن ایران، ایجاد شرایط نه صلح و نه جنگ و حاکم ساختن وضعیت فرسایشی در جنگ صورت گرفت.

لازمه حفظ و گسترش ابتکار عمل و برخورداری از روحیه تهاجمی برای اعاده حقوق جمهوری اسلام، شرایطی بود که اواسط جنگ و ورود به خاک عراق را امکانپذیر می کرد، لذا دلایل زیر برای ورود به خاک عراق مطرح بود:

۱) کشورهای مرتجع منطقه، موقعیت را مغتنم شمرده، طی نامه هایی که با مسؤولان جمهوری اسلامی رد و بدل کردند، در عمل حق جمهوری اسلامی را نادیده گرفته، نسبت به موقعیت مرز ایران، از خود بی اعتنایی نشان می دادند. ورود به خاک عراق، که در حقیقت با هدف پایان دادن به این گونه برخوردها بود.

۲) تنبیه صدام به عنوان متجاوز

۳) تبیین استراتژی «راه قدس از کربلا می گذرد» توسط حضرت امام خمینی (ره)، با اینکه سیر ادامه جنگ از طرف جمهوری اسلامی، با قدرت پیگیری و عملیات رمضان در شرق بصره آغازگر آن بود. در این فاصله، عراق که پس از شکست خرمشهر، اقدام به عقب نشینی کرده بود، موفق شد با استقرار در مواضع مستحکم، موانع و استحکامات شدیدی را ایجاد و خود را برای دفاع در برابر حمله های رزمندگان اسلام آماده کند و در این راستا، وجود کارشناسان خارجی و امکانات ناشی از کمکهای کشورهای منطقه، و ...، تاثیر فراوانی در تقویت ارتش عراق داشت. نیروهای خودی در عملیات رمضان، علیرغم وارد ساختن تلفات سنگین به ارتش دشمن موفق نشدند که زمین قابل توجهی را تصرف نمایند، چرا که ارتش عراق با کاربرد شیوه های جدید، وضعیت متفاوتی را نسبت به قبل ایجاد کرده بود.

عملیات رمضان تجارب جدیدی را برای رزمندگان اسلام در پی داشت. از این پس به دلیل لزوم گسترش توان رزمی و کسب آمادگیهای لازم به منظور ادامه جنگ تا کسب نتایج قطعی از سوی جمهوری اسلامی، زمان مناسب و فرصت کافی مورد نیاز بود. در عین حال، برای جلوگیری از رکود عملیاتهای محدودی پیش بینی شد؛ که عبارت بودند از:

20/9 تا 6/10/60 عملیات مطلع الفجر: جبهه غرب – موقعیت شمال گیلان غرب و جنوب سر پل ذهاب

12 و 13/10/60 عملیات محمد رسول الله(ص): جبهه شمال غرب – موقعیت غرب و شمال نوسود

2 تا 10/1/60 عملیات فتح المبین: جبهه جنوب – موقعیت غرب شوش و دزفول

۶۱/۱/۲۱شهادت سید فاضل میر اسماعیلی (فکه)

۶۱/۰/۰شهادت اسماعیل کیارستمی

10/2 تا 3/3/61 عملیات بیت المقدس: جبهه جنوب – موقعیت غرب کارون

22/4 تا 7/5/61 عملیات رمضان: جبهه جنوب – موقعیت شرق بصره

9 تا 13/7/61 عملیات مسلم بن عقیل : جبهه غرب – موقعیت غرب سومار

10 تا 20/8/61 عملیات محرم: جبهه جنوب – موقعیت جنوب موسیان

۶۱/۸/۲۴شهادت نعمت الله خوشه ای

17 تا 21/11/61 عملیات والفجر مقدماتی: جبهه جنوب – موقعیت جنوب فکه

۶۱/۱۲/۱۴شهادت علی اکبر سالارکیا (پادگان زید عراق)

21 تا 28/1/62 عملیات والفجر 1 : جبهه جنوب – موقعیت شمال فکه

۶۲/۱/۲۲شهادت سید حسین میر محمدی(فکه)

۶۲/۱/۲۳شهادت سید اسماعیل میر اسماعیلی (شرهانی)

۶۲/۲/۲۴شهادت رضا فهندژ سعدی (شرهانی)

29/4 تا 13/5/62 عملیات والفجر ۲ : جبهه شمال غرب – غرب پیران شهر

7 تا 20/5/62 عملیات والفجر 3 : جبهه غرب – موقعیت مهران

۶۲/۵/۱۰شهادت ناصر صداقت طلب (پادگان حاجی عمران)

۶۲/۵/۱۲شهادت علیرضا کربلایی علیخانی (پادگان حاجی عمران)

۶۲/۶/۱۹شهادت نبی الله عزیزی هراتی (پسوه)

۶۲/۶/۲۷شهادت فرهاد کربلایی محمدی (پادگان حاجی عمران)

27/7 تا 30/8/62 عملیات والفجر ۴: جبهه غرب – موقعیت شمال مریوان

۶۲/۱۰/۱۷ شهادت سعید کربلایی علیخانی

27/11/62 والفجر ۵ : در محور پنجوین،

۶۲/۱۲/۲والفجر ۶ : در محور دهلران و مهران.

در پی این عملیات ها پیروزی های ارزشمندی، چه در تصرف مناطقی از خاک دشمن (والفجر ۲و۴)، چه در آزادسازی مناطقی از خاک جمهوری اسلامی (از جمله والفجر ۳ که منجر به آزادسازی مهران شد) و چه در وارد ساختن تلفات بر پیکر ارتش عراق، به دست آمد.

3 تا 22/12/62 عملیات خیبر: جبهه جنوب – موقعیت هورالهویزه

پس از عملیاتهای والفجر از سوی سپاه طرح انجام عملیات در هورالهویزه آماده شد و تحت عنوان عملیات «خیبر» انجام گردید. در نتیجه این عملیات، علاوه بر وارد آوردن تلفات زیاد بر عراق، جزایر «مجنون» که از اهمیت سیاسی، نظامی، اقتصادی برخوردار بود، به تصرف رزمندگان اسلامی درآمد. اهمیت عملیات «خیبر»، با توجه به تاثیری که در ابعاد خارجی داشت، بیش از پیش جلوه کرد.

۶۲/۱۲/۱۸شهادت داود حسنی (جزیره مجنون)

۶۲/۱۲/۲۱شهادت مسلم سلیمانی (جزیره مجنون)

پس از این عملیات، فشار اقتصادی و تحریم فروش سلاح به ایران آغاز شد. در مقطع یاد شده، تلاش جدید غرب، بعدی تازه به جنگ بخشید. بدین معنا که پس از عیان شدن ناتوانی نظامی عراق در مقابل حرکتهای غیرقابل پیش بینی و عمده تاکتیهای ویژه رزمندگان، استکبار جهانی به منظور ممانعت از به هم خوردن معامله نظامی حاکم بر جنگ، اقدام به تقویت عراق، با تکنولوژی پیشرفته، بویژه نیروی هوایی، نمود. در پی آن، عراق تلاش فزایندهای را به منظور تحت الشعاع قرار دادن پیروزیهای نظامی ایران، با دست یازیدن به جنگ نفتکشها در خلیج فارس آغاز کرد.

26 تا 30/7/63 عملیات عاشورا: جبهه غرب – موقعیت جنوب سومار

۰۰/۱/۱شهادت حمید رضا ایوبی

۶۳/۷/۱۲شهادت رامین رجبی نیا (کردستان)

19 تا 26/12/63 عملیات بدر: جبهه جنوب – موقعیت هورالهویزه

 یک سال بعد، رزمندگان اسلام جنگ در هور را دوباره آزمایش و عملیات گسترده بدر را آغاز کردند. در این عملیات، علیرغم ناکامی در به دست آوردن اهداف، به انهدام نیروی دشمن قناعت شد و در بعد خارجی، بازتاب فراوانی بر جای گذاشت.

ابعاد و ویژگیهای عملیات بدر، عراق را به عکس العملی غیر از آنچه تا آن زمان در جنگ مرسوم بود، واداشت. بدین معنا که همزمان با عملیات، حمله های هوایی خود به تهران آغاز کرد. دشمن در واقع هدفی را که از به راه اندازی جنگ نفتکشها در خلیج فارس (از نظر اقتصادی) داشت، با تهاجم به شهرهای غیرنظامی، دنبال کرد. در مقطع یاد شده، ضمن اینکه در جهه نیز بمبارانهای وسیع شیمیایی به را انداخت، انتقال جنگ را رزم زمینی به هوا و مناطق مسکونی، نمایانگر شکل جدید در جنگ بود که طبعاً در رویارویی با دشمن در ابعاد جدید تدبیر مقابله به مثل پرتاب موشک به شهرهای عراق، انتخاب و انجام شد.

۶۴/۳/۵شهادت نبی الله لواسانی (تهران – حمله عراق به شهرها)

ترسیم دورنمای جنگ شهرها و سایر فشارهای وارده به جمهوری اسلامی، سبب شد حضرت امام (ره) موضعگیری «جنگ جنگ تا رفع فتنه» را اتخاذ نمایند و با بیان جنگ تا آخرین خانه و آخرین نفر، استراتژی ادامه نبرد را تبیین کردند.

نیروهای نظامی بر تدابیر جدید، مستلزم به طراحی و اجرای عملیاتهای نظامی شدند. در این رابطه، به دلیل شرایط و ویژگیهای خاص جنگ، لازم بود تغییراتی در روند جنگ، در بعد پشتیبانی سازمان رزم، ایجاد شود، تا به دست آمدن شرایط لازم امکان غلبه بر دشمن فراهم آید. به دست آوردن این شرایط، مستلزم زمان بود، لذا بار دیگر انجام عملیات محدود در دستور قرار گرفت. و ظرف چندماه از سال ۱۳۶۴ (پس از عملیات بدر) عملیاتهای متعددی انجام شد.

انجام عملیات محدود که از یک طرف جذب نیروهای مردمی و افزایش تجارب یگانهای عمل کننده را در برداشت، این فرصت را به فرماندهان داد تا مقدمات عملیات مهم و اساسی خود را با این پوشش انجام و برای تصرف «فاو» آماده شوند. منطقه عملیاتی فاو، به دلیل موقعیت جغرافیایی آن، اهمیت ویژه ای داشت. تسلط بر شمال خلیج فارس، هم مرزی با کشور کویت و وجود منابع و تاسیسات نفتی مهم، از جمله این موارد است.

24/4 تا 18/6/64 عملیات قادر: جبهه شمال غرب – امتداد مرز استان آذربایجان و عراق

۶۴/۸/۱۸شهادت غلامعلی شاهرخ آبادی (کردستان)

30/11/64 تا 9/2/65عملیات والفجر ۸ : جبهه جنوب – موقعیت جنوب آبادان

5 تا 9/12/64 عملیات والفجر 9 : جبهه شمال غرب – موقعیت شرق سلیمانیه

 انجام عملیات و پیروزی در تصرف فاو، در واقع نتیجه یک سری ابتکارها و تدابیری بود که همواره با جایگزین کردن پارامترهایی چون انتخاب نوع زمین، استفاده از اصل غافلگیری و ... به مشکلات و کمبودها فایق آمده و سرانجام پیروزی عظیمی را با حداقل امکانات و در برابر ارتش بمراتب قویتر و مجهزتر به دست آورد و علیرغم تلاش دیوانه وار دشمن در بازپس گیری آن، رزمندگان آن را حفظ نموده شدیدترین ضربات را به پیکر دشمن وارد ساختند، تا جایی که در این زمینه تعبیری چون شکسته شدن کمر ارتش عراق شنیده می شد. اعتراف بعدی دشمن به بیش از ۵۲ هزار کشته عراقی در این عملیات، مبین اهمیت این پیروزی است. عملیات والفجر ۸ بار دیگر صحنه نبرد را به نفع جمهوری اسلامی تغییر داد و در واقع آغازی شد برای دور جدید برتری نسبی خودی در جنگ، که طبعاً دشمنان دچار هراس شده، جمهوری اسلامی ایران را افزایش حمله ها به مراکز اقتصادی، بخصوص جزایر نفتی از جمله خارک، و توطئه های کاهش قیمت نفت، بیشتر در فشار قرار دارند. ارتش عراق که قادر نبود فاو را باز پس گیرد، با اتخاذ استراتژیهای دفاع متحرک، دست به تعرضاتی هر چند ضعیف زد که نقطه اوج این تحرکات، تصرف شهر مهران بود.

۶۵/۱/۱شهادت عباس قربانی (پنجوین عراق)

رزمندگان اسلام با جدی گرفتن تحرکات دشمن، به مقابله برخاستند. در این میان، عمق جلوگیری از این پیشروی، مناطق مذکور دوباره بازپس گرفته شد و عملیاتهایی چون :

9 تا 19/4/65 عملیات کربلای ۱ : جبهه غرب – موقعیت مهران که منجر به آزادسازی شهر مهران شد.

10 تا 11/6/65 عملیات کربلای ۲ : جبهه شمال غرب – موقعیت غرب پادگان حاجی عمران

این عملیات در منطقه حاج عمران انجام گرفت که بار دیگر امکان ترکتازی از دشمن سلب شد و رزمندگان دوباره ابتکار عمل را در دست گرفتند.

۶۵/۰/۰عملیات کربلای 3: در ادامه کاربرد ابتکارها و نوآوریها در جنگ، از جمله انهدام تاسیسات نفتی «الامیه» در مرکز خلیج فارس طی عملیات کربلای ۳، بار دیگر در سال ۱۳۶۵ جمهوری اسلامی عامل جدیدی را وارد صحنه نبرد کرد که رژیم عراق را درگیر معضل تازهای ساخت. جنگ نامنظم در عمق خاک عراق- در جبهه های غرب و شمال غرب- به عنوان یک حرکت جدید، جنگ را وارد ابعادی فراتر از گذشته کرد و جمهوری اسلامی را به طور مستقیم در معادلات داخلی عراق دخیل کرد. اتحادیه میهنی کردستان عراق که بخش وسیعی از منطقه کردنشین شمال عراق را تحت نفوذ و تسلط دارد، پس از ناامید شدن از مذاکره با صدام، دوباره سیاستی قهرآمیز علیه رژیم عراق اتخاذ کرد و تمایل زیادی برای نزدیکی بیشتر با جمهوری اسلامی ایران نشان داد. از طرفی، سپاه پاسداران، با تشکیل قرارگاه «رمضان» به برنامه ریزی حرکت نامنظم در داخل عراق پرداخته بودند و همکاری این اتحادیه، می توانست در راستای حرکت قرارگاه رمضان مفید و موثر باشد. کوهستانها و تاسیسات نفتی کرکوک، میدان این آزمایش و آغاز این حرکت بود که در قالب عملیات فتح ۱ شکل گرفت و نتیجه ای بسیار مثبت داشت. از یک سو، قابلیت، کارآیی و شجاعت نیروهای نامنظم سپاه از سوی دیگر، توانایی و میزان کارآیی اتحادیه، در این همکاری مشخص شد.

19 و 20/7/65عملیات فتح ۱ : جبهه شمال غرب – موقعیت کرکوک

این عملیات که با مقدماتی بس دشوار توام بود، رزمندگان موفق شدند ضمن انتقال سلاحهایی چون خمپاره و مینی کاتیوشا به عمق مواضع دشمن، تاسیسات و مراکز مهم کرکوک را از نزدیک زیر گلوله گرفته و خسارتهای قابل توجهی به رژیم بعثی وارد کردند. دشمن تصور میکرد این حرکت از سوی هواپیماهای جمهوری اسلامی انجام گرفته و حضور چنین نیرویی در عمیق خاک خود را تصور نمیکرد.

به هر حال عملیات فتح ۱ و پیروزی آن، مقدمه ای بر عملیات دیگر والفجر در عمق خاک دشمن شد و سرانجام تهدید جدی دشمن از این ناحیه. در خلال حرکتهای محدود، طراحی عملیات اصلی، بعد از والفجر ۸ آغاز شده بود و این بار حرکتی گسترده در منطقه «ابوالخصیب» و «شلمچه» در دستور کار قرار گرفت.

3 تا 5/10/65 عملیات کربلای 4: جبهه جنوب – موقعیت جنوب و غرب خرمشهر

 پس از نزدیک به هشت ماه تلاش بی وقفه در کسب شرایط و آمادگی لازم، عملیات کربلای ۴ با عبور از اروندرود به اجرا درآمد. این عملیات در جنوب خرمشهر و با اهدافی چون ابوالخصیب انجام گرفت؛ اما به دلیل وجود مشکلات عدیده و همچنین هوشیاری دشمن، نیروهای اسلام موفق به حفظ مناطق متفرقه نشده، بناچار پس از انهدام دشمن، به مواضع اولیه بازگشتند.

19/10 تا 4/12/65 عملیات کربلای 5: جبهه جنوب – موقعیت شلمچه

 انجام عملیات کربلای ۵ در محور شلمچه که پانزده روز پس از عملیات کربلای ۴، آغاز شد، تا اندازهای زیادی انتظارات مردم را برآورده کرد؛ زیرا این عملیات با بیش از پانزده شبانه روز درگیری مداوم، مقاومت و جنگندگی نیروهای اسلام در شرایط بسیار مشکل منطقه و در هم پیچیده شدن دژهای مستحکم- و به رغم خودآنان غیر قابل نفوذ- دشمن، یکی از بزرگترین نبردهای تمام دوران جنگ تحمیلی محسوب میشود. اما بیشتر از انعکاس داخلی، اهمیت مطلب در نزد کارشناسان و تحلیلگران نظامی، بازگو کننده عظمت کاری است که در کربلای ۵ و منطقه شلمچه انجام گرفت. گذشته از نقش اساسی عملیات کربلای ۵ در پیدایش یک امکان جدید، برای اجرای آتش حجیم و در پی درپی روی شهر بصره- همزمان با جنگ شهرها- تلاش و انهدام قسمت دیگری از ارتش عراق، حتی وسیعتر از عملیات فاو، از جمله دستاوردهای مهم نظامی کربلای ۵ است. بازتاب عملیات کربلای ۵ در ابعاد خارجی، بسیار گسترده بود.

عراق می دید که در مهمترین جبهه، شکستهایی را متحمل شده و رزمندگان اسلام به بصره نزدیکتر میشوند، به جنگ شهرها و حمله های هوایی خود به مراکز اقتصادی در دریا شدت بخشید و از یک طرف کشورهای منطقه و همینطور ابرقدرتهای شرق و غرب، در صدد برآمدند مقدمات آتش بس را به منظور جلوگیری از ادامه پیشروی نیروهای جمهوری اسلامی آماده کنند و از طرف دیگر، اقدام به حضور گسترده تر از پیش در خلیج فارس و درگیریهایی به بهانه حمایت از نفتکشها نمودند.

۶۵/۱۰/۲۱شهادت سید باقر میر اسماعیلی (شلمچه)

۶۶/۱/۲۱ شهادت امیر کربلایی محمدی (شلمچه)

۶۵/۱۲/۱۴شهادت محمد حسن(مسعود) رضایی (شلمچه)

۰۰/۰/۰شهادت نجفقلی سلیمانی

پس از عملیات والفجر ۸، بخصوص عملیات اخیر در شلمچه (کربلای ۵)، مساله جنگ در دریا، اهمیت خاصی پیدا کرد و به دلیل آنکه حمله های عراق افزایش چشمگیری پیدا کرد، به گونه ای که سیاستمداران نظام را دچار اختلال می کرد، از این رو جمهوری اسلامی تصمیم گرفت که با مساله دریا، فعالتر برخورد نماید، که به دنبال آن ماموریت مقابله به مثل، به طور جدیتر، به نیروی دریای سپاه و ارتش واگذار شد. در این بین، نیروی دریای نوپای سپاه، نقش فعالتری را به دلیل دارا بودن ویژگیهای خاص- برخوردار بود.

پس از این مقطع کوتاه، به دنبال تصمیم امریکا مبنی بر اسکورت نفتکشهای کویتی و اعلام حضور در خلیج فارس و نیز نصب پرچم شوروی سابق روی نفتکش کویتی، جنگ خلیج فارس شکل حادتری به خود گرفت و عملاً عملیاتهای زمینی تحتالشعاع درگیری های دریایی قرار گرفت.

مرحله دوم این مقطع، درگیری تا و تمام نظام با امریکا بود.

۶۶/۵/۲ورود آمریکا به خلیج فارس:  پس از ورود امریکا به خلیج فارس، کشتی امریکایی «بریجتون» آسیب دید. پس از حادثه بریجتون، امریکا در صدد تلافی برآمد و نیروهای ایران درگیر شد. اما در ادامه عملیات زمینی، باید گفت که پس از عملیات کربلای ۵ و انجام حرکتهایی در ادامه و تثبیت آن، فرماندهان نظامی دریافتند که به طور موقت ادامه جنگ به جبهه های جنوب، نتیجهای نخواهد داشت، لذا متوجه جبهه های غرب شدند و البته زمینهةای آن با انجام عملیاتهایی چون فتح و همکاری با گروههای معارض عراقی، تا حدودی ایجاد شده بود. در نتیجه، یگانهای سپاه، به غرب منتقل شدند.

23 و 24/10/65 عملیات کربلای 6: جبهه غرب – موقعیت نفت شهر

13 تا 17/12/65 عملیات کربلای 7: جبهه شمال غرب – موقعیت غرب پادگان حاجی عمران

18 تا 22/1/66 عملیات کربلای 8: جبهه جنوب – موقعیت شلمچه

25/1 تا 5/2/66عملیات کربلای ۱۰: جبهه غرب – موقعیت شمال سلیمانیه

 این عملیات به عنوان اولین حرکت، با اهدافی مشخص در محور «مامووت» انجام گرفت.

در همین سال، نیروی بعثی با بهرهگیری از عوامل مزدور مناطق، جبهه های جدیدی را در برابر سپاه اسلام، در نقاط مختلف مرزی گشودند. انجام چند حرکت نظامی مشترک توسط عراق و منافقان در جنوب و مهران، همراه با جاسوسی گسترده منافقان و اقدامهای این گروهک خبیث به عنوان ستون پنجم دشمن، از ویژگیهای طرحهای استکبار در این دوره است.

21/3/تا 5/4/66عملیات نصر ۴ : جبهه غرب – موقعیت شمال سلیمانیه

14 و 15 /5/66 عملیات نصر 7: جبهه شمال غرب – موقعیت غرب سردشت

۶۶/۶/۲ شهادت بهروز گشتاسب میگونی(ارومیه)

29/8 تا 5/9/66 عملیات نصر ۸ : جبهه شمال غرب – غرب ماووت

15/10 تا 2/11/66 عملیات بیت المقدس ۲ : جبهه شمال غرب – موقعیت غرب ماووت

24 تا 29/12/66 عملیات بیت المقدس 3 : جبهه شمال غرب – موقعیت جنوب ماووت

این عملیاتها که بعضاً در اوج سرما و یخبندان انجام می گرفت، منجر به تصرف شهر مامووت و تسلط بر مناطق مهم و استراتژیک گشت و چشم انداز مناسبی را برای ادامه جنگ در این محور ایجاد نمود که البته در ادامه، به دلیل موانع طبیعی و بروز مشکلات عدیده این حرکت کند شد.

24 تا 29/12/66 عملیات والفجر 10: جبهه شمال غرب – موقعیت غرب نوسود

 در همین راستا و برای ایجاد گشایش در جبهه مامووت، منطقه حلبچه مورد توجه قرار گرفت، که طرحی با نام والفجر ۱۰ به اجرا در آمد. نیروهای خودی در عملیات ۱۰ علیرغم وجود سرما و یخبندان، با اتخاذ تدابیری مبتنی بر کسب تجارب جدید، موفق شدند ضمن تصرف منطقه ای وسیع از خاک عراق، شهرهای حلبچه «سیدصادق» و «خورمال» را آزاد و شمار زیادی از دشمن را نابود کرده یا به اسارت گرفتند. در این عملیات، یکی از فجیعترین اقدامها از سوی دشمن بعث عراق انجام شد و آن بمباران وسیع شیمیایی شهر حلبچه و اطراف آن بود که منجر به کشته شدن هزاران نفر از مردم بیگناه حلبچه گردید.

5 تا 9/1/67 عملیات بیت المقدس 4: جبهه شمال غرب – موقعیت جنوب دریاچه دربندیجان

26 و 27/2/67 عملیات بیت المقدس 6: جبهه شمال غرب – موقعیت غرب ماووت

22 تا 25/3/67 عملیات بیت المقدس 7: جبهه جنوب – موقعیت شلمچه

تعرض عراق- پذیرش قطعنامه

اساساً فرماندهان نظامی به دلیل دو هدف اساسی، دست به تغییر استراتژی نظامی و انتقال جنگ از جنوب به غرب زدند؛ یکی داشتن اهدافی مهم در جبهه های غرب کشور و امکان استفاده از ابتکارهای جدید و بخصوص به کارگیری نیروهای معارض عراقی و دیگری جاکن کردن دشمن از جبهه های جنوب. اقدامها و تحولات پایانی جنگ نشان داد که ارتش عراق نیز تدابیری برای خود اندیشیده و در مواقعی در دام نیروهای جمهوری اسلامی نیفتاده است. در واقع عراق از جنوب جاکن نشد؛ بلکه ارتش عراق بنا بر تجارب به دست آمده، بخصوص پس از کسب تجربهای در حرکتهای موسوم به «استراتژی دفاع متحرک» برنامه ریزی دراز مدتی را که پس از والفجر ۸ آغاز کرده بود.

۶۷/۱/۲۸با انجام عملیات والفجر ۱۰ از طرف جمهوری اسلامی و اشتغال یگانهای اصلی ما در آن منطقه، ارتش عراق علیرغم انتظار ما به جای صرف نیروی خود در حلبچه، مهیای انجام تعرضی در فاو شد که در نهایت به دلیل زیادی، از جمله کمکهای خارجی و به کارگیری وسیع سلاح شیمیایی، منجر به باز پس گیری فاو شد.

۶۷/۳/۴ ارتش عراق با این حرکت موفقیت آمیز و با کسب روحیه، برای بدست آوردن ابتکار عمل و به انفعال کشاندن نیروهای جمهوری اسلامی، به عملیاتهای خود ادامه داد که از آن جمله در محور شلمچه  دست به پیشروی زد.

۶۷/۳/۲۱ تعرض عراق به منطقه ماووت .

۶۷/۳/۲۹تعرض عراق به شهر مهران . 

نیروهای خودی، به دلیل بروز مشکلات متعدد، فاقد حرکات کافی در برخورد با دشمن بودند.، و برای کسب حداقل توان، بناچار عقب نشینی از ماووت و حلبچه را در دستور کار خود قرار دادند. تا از تعرضات دشمن و تصرف مجدد خاک جمهوری اسلامی جلوگیری شود.

۶۷/۴/۴ ارتش عراق نیز به تعرضات خود ادامه و در انتها جزیره مجنون و ارتفاعات شاخ شمیران و ... را نیز تصرف کرد. عراق به اینها اکتفا نکرد؛ بلکه تعرضات خود را وسعت داد و از این پس، در محورهای شمال خرمشهر و جنوب اهواز، همچنین در دشت عباس، اقدام به پیشروی گستردهای نمود.

۶۷/۴/۳۰شهادت رحمت رجبیان

۶۷/۴/۳۱شهادت سید جواد میر محمد میگونی (تپه سرخ نفت شهر) عملیات مرصاد

ایجاد روحیهای تازه در بین مردم، بار دیگر سیل مردم را به جبهه در پی داشت بار دیگر. حضور گسترده مردم و مقاومت آنان، نه تنها مانع از ادامه پیشروی دشمن شد؛ که او را وادار به عقبنشینی نیز نمود. در عین حال موضوع بمبارانهای وسیع شیمیایی جبهه خودی توسط دشمن بعثی استمرار داشت. امریکا در خلیج فارس (ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران و شهادت ۲۹۰ انسان بی گناه) ابعاد وحشتناکی به خود گرفت. در کنار آن، اخبار دیگری که جسته و گریخته به دست مسؤولان نظام میرسید، ضرورت بازنگری اساسی نسبت به استراتژی ادامه نبرد نظامی را مطرح ساخت. بر همین اساس بود که سرانجام به دنبال جمعبندی نظرات مسؤولان جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام (ره) پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را مبنی بر آغاز آتش بس بین ایران و عراق اعلام کرد.

توطئه هماهنگ عراق و ابرقدرتها در ادامه جنگ، علیرغم پذیرش قطعنامه ۵۹۸ ادامه یافت و اینبار با حرکتهای نظامی منافقان در محور قصر شیرین و اسلام آباد متجلی شد، که در نهایت برخورد قاطع نیروهای اسلام، سبب شد تا ضمن انهدام وسیعی از منافقان، نه تنها این توطئه بشدت سرکوب شود؛ بلکه به نیروهای دشمن تفهیم گردد که هرگونه ماجراجویی تازه، گرداب جدیدی همانند سالهای آغاز جنگ برای آنان ایجاد خواهد کرد.

۶۷/۵/۷شهادت مرتضی رجب بلوکات (خرمشهر)

۶۷/۵/۷شهادت ولی الله ایوبی (اسلام آباد غرب) عملیات مرصاد

۶۸/۶/۳۰ شهادت حسن کربلایی محمدی

۶۹/۱۰/۱۴شهادت جلیل حیدری نوری

۷۵/۲/۲۱شهادت محمد علی ایوبی(ایشان مدتی جانباز بوده و پس از چند سال با مشکلی که به همراه داشت در نهایت به درجه رفیع شهادت نائل آمد.)

--------------------------------------------

منابع : وبلاگ دانا نیوز – راسخون – شاهدان زمان