شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

حسینیه وعزاداری در میگون

السلام علیک یااباعبد.الله الحسین (ع) 

 حسین (ع)،بیشتر از آب تشنه لبیک بود.

مردم میگون ده شب اول ماه محرم وهمچنین روز عاشورا در حسینیه میگون به عزاداری می پرداختند.غروب روز عاشورا هم یک ساعتی مراسم شام غریبان برگزار و بساط حسینیه تاسال بعد جمع آوری می شد.تکیه میگون هم از لحاظ وسعت وهم از لحاظ نوع معماری در ایران کم نظیر است.من همه حسینیه های ایران را مشاهده نکردم ،اما حدس می زنم بعد از تکیه دولت این حسینیه از لحاظ نوع معماری در رتبه دوم قرار داشته باشد.جای تاسف بود که در طول سال فقط ده روز از این فضا مورد بهره برداری قرار می گرفت.می توانستند از این مکان با ویژگیهای منحصر به فردی که دارد بیشتر استفاده می کردند.یک بار در زمان حضرت امام خمینی (ره)از دفتر ایشان برای استفاده ورزش باستانی سوال شد که ایشان برای این منظور اجازه ندادند.حسینیه میگون نقطه عطفی برای همراهی با انقلاب در میگون بود. 

 

ساختمان حسینیه

حسینیه میگون تشکیل می شد ازیک فضای مربع شکل که سه طبقه داشت.تاریخ ساخت بنا ،معماران ومدت ساخت این بنا به خوبی روشن نیست.در ودیوار ساده وبدون هیچ تزیین وگچبری ساخته شد.سقف این بنا با چوبهای صاف وبزرگی محافظت  وروی آن با ورقه های آهن به صورت شیروانی در آمده بود. طبقه سوم مخصوص خانمها وطبقه دوم مخصوص آقایان وطبقه اول (همکف)برای انباری، دالان وراهروهایی برای عبور ومرور آقایان و همچنین از این فضا برای عزاداری وتعزیه استفاده می شد.جمعیت میگون در چهار محله: سادات محل، بالا محل، کیامحل وپایین محل مستقر بودند.محلات هر کدام نسبت به محل خود تعصب خاصی داشته ودارند .البته این تعصبات در گذشته بیشتر بود .به طوری که در بعضی اوقات به اختلافات محلی وحتی به دعواهای محلی هم می انجامید.به مرور زمان وافزایش سطح سواد مردم این اختلافات به حداقل خود رسیده است.نوع معماری حسینیه هم بر اساس چهار محلی ساخته شد.یعنی هر ضلع این مربع به یک محله ای اختصاص داشت.این محله ها هم برای خانمها بود وهم برای آقایان.اگر هنگام غذا خوردن یک نفر از یک محله ای به محل دیگری می رفت ،اشکالی نداشت ،اما معمولا نمی رفتند.بعضی از فعالیتها به صورت مشترک انجام می شد وبرخی جداگانه بود.برای مثال هر چهار محل در یک ساعتی اقدام به سفره انداختن وپذیرایی از عزاداران می پرداختند.همه محلات با هم عزاداری می کردند.اما نوع غذایی که سرو می کردند با یکدیگر فرق داشت.جایگاه نشستن محلات هم با یکدیگر جدا بود.غیر از این دو طبقه ،در قسمت همکف یک سکوی چهار ضلعی در وسط قرار دارد،که مخصوص مداحان وهمچنین از این فضا برای تعزیه هم استفاده می شود.جایگاه مداحی، سینه زنی، زنجیر زنی وهمچنین برای اجرای تعزیه خوب است.اما کسانی که در سکوهای مخصوص نشستن خانمها وآقایان هستند ،نمی توانند همگی آنها بیننده خوبی برای جمعیت سینه زن وتعزیه خوانان باشند. فقط کسانی که در ابتدای سالن جا گرفته اند به راحتی می توانند مشاهده کنند.بقیه افراد یا باید بایستند ویا باید در گوشه ای بنشینند وفقط شنونده باشند.اگر سکوهای مخصوص نشستن را همانند سالنهای تئاتر وسینما می ساختند تا هر اتفاقی در مجلس از ناحیه مداحان وتعزیه می افتد ببینند، برای پذیرایی وسفره انداختن دچار مشکل می شدند.شاید هدف سازندگان این بنا در این بود که عزاداری برای امام حسین تماشاچی لازم ندارد .همه بعد از صرف شام برای سینه زنی ویا زنجیر زنی در جای مخصوص قرار می گیرند،واین فضا برای کسانی که کهولت سن دارندوبیماران که توانایی همراهی با دسته های سینه زن وغیره نیستند ،کافی است.در زیر طبقات هر محل فضایی برای انباری در طول سال وپذیرایی در روزهای عزاداری مورد بهره برداری قرار می گرفت.یکی از این فضاها به شبستان معروف بود.این شبستان بعد از در ورودی مردان ودر زیر سالن کیامحل قرار دارد.از این فضا در گذشته برای انباری ظروف حسینیه وهمچنین برای تعویض لباس تعزیه خوانان واستفاده از این محل برای تدارکات اجرای نمایش تعزیه استفاده می شد.این شبستان در طول سال تاریک بود .روزگاری که کودکی بیش نبودم ،خیلی دوست داشتم برای یک بار هم که شد، با چراغی در دست این فضا را با دقت مشاهده تا از مجهولاتی که در ذهن خود ساخته بودم ،پرده برداری کنم .از این محل در ذهن خود یک نقاشی ترسناکی ترسیم کردم که هر وقت از کنار آن می گذشتم ،می ترسیدم. به فاصله 5 خانه فاصله منزل ما تا حسینیه بود.سه طرف تکیه به کوچه وخیابان محدود می شد.به همین سبب تردد ما در اطراف حسینیه زیاد بود. اکثر اوقات مجبور بودم از این کوچه عبور کنم. شبستان حسینیه دو پنجره کوچکی رو به بیرون داشت.سعی می کردم در شب از این کوچه عبور نکنم .روزها هم به سرعت از کنار آن می گذشتم.

این بنا 5 درب ورودی داشت که دو تا از این درها مخصوص خانمها و رو به کوچه بازارچه بود . برای آقایان هم یک درب مخصوص سادات محل ورو به کوچه جنوبی بود .دو درب اصلی که بزرگتر از بقیه بود در قسمت غربی و رو به رودخانه قرار داشت . این در ها در زیر طبقه کیا محل وسادات محل قرار داشته و بعد از دربها با گذشتن از یک دالانی وپس از عبور از شبستان به فضای باز حسینیه منتهی می شد. بیشتر عبور ومرور مردم وهیئت عزاداران هم از این دو در اصلی انجام می شد. بعد از انقلاب دو بار این بنا مورد مرمت قرار گرفت .یک بار در اوایل انقلاب با مدیریت حاج نصرالله سلیمانی که سقف چوبی طبقات برداشته ودر تیر ریزی ها از آهن استفاده شد.کف سالنها هم با موزاییک فرش گردید.در زیر طبقات هم فضایی برای انباری وتدارکات وپذیرایی از عزاداران بوجود آوردند.یکبار هم در دهه دوم انقلاب بود که با سرپرستی سید خلیل میر اسماعیلی دو طبقه به آن اضافه گردید وسقف اصلی (شیروانی )حسینیه کاملا برداشته وبا ستونهای آهنی وتیرچه به صورت پشت بام در آمده است.طبقه ای که به آن اضافه گردید چند سالی از آن برای بیت الزهرا با مدیریت حاج عزت الله علیخانی به کارگاه تولیدی تبدیل شده بود.تصمیم داشتیم از این فضا نمایشگاهی برای آثار بجا مانده از شهدای به نام ومنطقه رودبارقصران وبالاخص شهدای میگون وهمچنین از آثار یادگاری وقدیمی میگون واطراف استفاده نماییم .

غذای حسینیه 

 

معمولا از دوم یا سوم محرم  تا شب دهم اقدام به تدارک شام به عزاداران می پرداختند.در روز عاشورا هم ناهار برای عزاداران تهیه وتدارک می شد.هر شب یک نفر بانی بود.بانیها پس از صرف شام سفره وظروف را جمع آوری می کردند وبه منزل خودشان می بردند تا شسته وبرای شب بعد آماده نمایند.قبل از انقلاب به جز پایین محل که جمعیتشان به مراتب بیشتر از بقیه محلات بود ،برای هر محل دو دیگ بزرگ برای پخت غذا که یک دیگ برای برنج ویک دیگ برای خورشت کافی بود.برای مردم فرقی نمی کرد بانی چه چیزی برای پختن تدارک می بیند.آنچه مهم بود غذای امام حسین بود که بیشتر به چشم تبرک می نگریستند. یکی از مشکلاتی که در آن زمان اهمیت داده نمی شد اما بعد از انقلاب به آن توجه شد نا همگونی غذاها در محلات بود . مثلا یک محل خورشت قیمه داشتند ودر یک محل فسنجان نوش جان می کردند ،اما در محل دیگری غذا به مراتب از لحاظ کیفیت پایین قرار داشت .البته همانگونه که گفته شد مردم از این غذا به عنوان تبرک استفاده می کردند،نه برای شکم وپرخوری .بعضی ها نیمی از غذای خودشان را برای بیمارانی که در منزل داشتند می بردند.اما چون همه محلات در یک فضای باز شام می خوردند،شاید از لحاظ بعد انسانی وعدالت ایجاب می کرد که حداقل نوع غذا با هم فرقی نداشته باشد .دوم اینکه این غذا برای آقایان سرو می شدوخانمها از آن بهره ای نمی بردند.اگر خانمها در مجلس نبودند اشکالی نداشت.اما ضمن اینکه خانمها حضور داشتند بلکه از بالا برآقایان هم اشراف داشته واگر یکی از آنها ویا کودکی که به همراه داشت هوس خوردن غذا می کرد،این از ادب به دور بود .این مشکل بعد از انقلاب برطرف گردید.امروزه برای خانمها هم غذا تهیه می شود.مشکل دوم در غذا دادن امام حسین (ع) این است که مردم قبل از عزاداری شام میل می کنند .یعنی با شکم پر برای سینه زدن وزنجیر زنی اقدام می کردند .در جاهای دیگر اول عزاداری وبعد صرف شام رسم است.این مشکل هم احتمالا برطرف گردید.بانیان برای تهیه غذا از یک آشپز محلی استفاده می کردند .در بالا محل بیشتر این زحمات به دوش مرحوم حاج حسن معروف به حسن مازندرانی بود. آشپز محل مقدار برنج ومواد مورد نیاز را به بانی سفارش می داد.بانیان پس از تهیه مواد لازم صبح زود منتظر آشپز می ماندند. آشپز هم در صبح زود برای پخت غذا به محلی که با خشت وآجر ،اجاقی تهیه می کردند ،می رفت وبی منت مشغول پخت غذا می شد.هنگامی که غذا حاضر می شد برای حمل آن به حسینیه از چند جوان کمک می گرفتند.من از کودکی ده روز اول ماه محرم برای صرف شام به حسینیه می رفتم .نرفتن در کار نبود.پدر ومادر آنقدر سمج بازی در می آوردند که می بایست به حسینیه می رفتیم.هنگام پذیرایی از قاشق خبری نبود .هنگام رفتن به حسینیه یک قاشق با خودمان می بردیم.من اگر با اصرار پدر ومادرم نبود برای صرف شام به حسینیه نمی رفتم.پدر ومادرمان به ما می گفتند که اگر شام امام حسین را نخورید تا سال دیگر زنده نخواهید بود.نرفتن وشام نخوردن را یک نوع پشت کردن به امام حسین (ع) می دانستند.علت بی میلی من از شام به این خاطر بود که بزرگان محل در بالای مجلس وبه صورت منظم می نشستند وهر چه به قسمت پایین مجلس می رسید مقام ورتبه اجتماعی افراد هم مشخص می شد.اگر زود می رفتی وجایگاه بزرگان را هم اشغال می کردی وبه قولی جامی گرفتی ،هر فرد بزرگتر که می آمد در کنار تو رو به بالا می نشست ویک گام به پایین تر می رفتی.جایگاه بچه ها هم معلوم بود.غذاها در سینی های گرد بزرگ قرار می گرفت وبین صفوف توذیع می شد.همه دور سینی ها حلقه می زدند،وبا قاشقهایی که در جیب داشتند مشغول خوردن غذا می شدند.مسوول نظم وانظباط بچه ها وپهن کردن سفره بیشتر با مرحوم حاج علی اکبروآقایان فتح الله وبرادرش عابدین کیارستمی واقایان محمد ویوسف خان احمدی بود .آقایانی که زودتر شام می خوردند بلافاصله بعد از شام حرکت می کردند.آنها برای عبور می بایست از وسط سفره عبور می کردند به همین دلیل گهگاهی یک پا در وسط سینی غذا و یا روی نان قرار می گرفت.از همه اینها که بگذریم غذایی که برای امام حسین (ع) طبخ می گردد از یک عطر وبوی خاصی برخوردار است که لذت آن را کسانی که چشیده اند خوب می دانند.

علم وکتل وپرچم 

 

در آن زمان یک علم در حسینیه میگون وجود داشت.یکی از مردان قدیمی میگون به نام اصغرسالارکیا مسوول حرکت دادن این علم بود.بعضی از جوانان میگون هم او را کمک می کردند.این علم فقط در روز عاشورا به حرکت در می آمد ودر شب عاشورا از جایگاه اصلی خودش که در بالا محل بود بیرون آورده وغبارروبی کرده وبا گلاب آن را می شستند.بچه ها ی محل هم در روز عاشورا کتلها وپرچمهایی که در حسینیه قرار داشت به دست می گرفتند و دنبال علم وجلو عزاداران حرکت می کردند.در آن زمان که کودکی بیش نبودیم این علم در دید ما خیلی بزرگ بود.مردانی که در زیر آن قرار می گرفتند ،با فشار آوردن به خودشان وبا باد کردن سروصورت ورگ گردنشان به ما اینگونه القا می شد که این علم خیلی سنگین است.اما در سالهای پس از انقلاب که توفیق داشتم یک بار آن را بلند کنم تازه متوجه شدم که این علم وزن چندانی ندارد.جالب توجه در این بود که یکی دو نفر هم این طرف وآن طرف علم را هم می گرفتند.علمهایی را در تهران وشهرستانهای دیگر به مراتب بزرگتر از آن می دیدم که بعضی از آنها عرض یک خیابان را مسدود می کرد،و آن علامتها بر دوش جوانانی بدون کمک دیگران به حرکت وچرخش در می آمدند. در دل می گفتم چرا جوانان دیروزی ما در زیر آن علامتهای کوچک آنگونه نشان می دادند که ما احساس می کردیم آنها یک کوهی را بلند می کنند.وقتی علامت در روز عاشورا به حرکت در می آمد مردم مخصوصا خانمها برای گرفتن جاجت از زیر آن عبور می کردند.بعضی ها هم ظرفهایی را پر از سیب می آوردند و به تیغه های علامت می زدند وآن را به عنوان تبرک به منزل می بردند.علامت ودسته علم کشان پیشاپیش دسته عزاداران حرکت می کردند.گهگاهی توسط کسانی که این علامتها را هدایت می کردند، به نشانه احترام سه بار به طرف جمعیت عزادار خم می شدند، به طوری که تیغه های علم که حالت فنری دارد تا نزدیکیهای زمین خم می شد.وقتی به امامزاده می رسیدیم برای احترام به امامزاده این عمل تکرار می شد.بعد از انقلاب علمی توسط مرحوم حسن سالارکیا خریداری گردید که بزرگتر از آن بود .در واقع یک جلوه ای به حسینیه بخشید . بعد از آن هم یک علم دیگری توسط آقای کریم ایوبی از اصفهان خریداری گردید .امروزه از این علامتها با طرح وشکلهای متفاوتی ساخته می شود که بعضی از انها تا مرز 30میلیون تومان هم ارزش دارد .در رابطه با تایید یا رد آن حرفهای زیادی است که وارد آن نمی شویم .اما بعد از انقلاب مجموعه عکسهای شهدای انقلاب را در دستان بچه ها پیشاپیش دستجات عزاداری به حرکت در می آوردیم که کار قشنگی بود.

عزاداریها

عزاداری برای امام حسین(ع) به سه طریق :تعزیه، سینه زنی وزنجیرزنی برگزار می شد.در روز عاشورا هم عده ای علامت ،کتل،وپرچم هایی که در حسینیه موجود بود با خود پیشاپیش دسته های عزادار به حرکت در می آوردند.بعضی از افراد مخصوصا بیماران شب عاشورا در حسینیه ودر زیر پرچمها می خوابیدند.صبح روز عاشورا همه مردم در دسته های سینه زنی وزنجیرزنی از حسینیه بیرون می آمدند وبا یک نظم خاصی به طرف امامزاده می رفتند.دسته های عزادار از جلوی خانه هر کسی عبور می کرد ،از طرف صاحبخانه با شیرینی ،شربت ،شیر ومیوه وغیره پذیرایی می شدند.در گذشته فقط در شب وروز عاشورا دسته عزاداران به بیرون از حسینیه می رفتند.بعد از انقلاب با مدیریت جناب آقای رامشک روحانی مسجد جامع یک انرژی دوباره ای به روح عزاداری در میگون دمیده شد.خیلی از جوانان که تا آن زمان بیننده وتماشاچی مجلس بودند ،با تشویق آقای رامشک به خیل عزاداران پیوستند.جمعیت عزادار با اشتیاق فراوان به سینه زنی پرداختند.جوانان علاقمند به مداحی میکرفون ها را به دست گرفتند وبا شور وحال بیشتری می خواندند.تا آن زمان مداحی ها وتعزیه خوانی ها در دست یک طیف خاص وبه صورت سنتی قرار داشت.رقابت در مداحی ها بین جوانان بوجود آمد.در اینجا ازآقایان غلامحسین ایوبی ویونس خوشه ای باید یاد کرد.با اجازه آقای رامشک هر شب دسته های عزادار به بیرون از حسینیه می رفتند.چند بار با دسته سینه زنی به فشم رفتیم . همین حرکت باعث شد که فشمی ها هم به میگون آمدند.چند بار به شمشک وگرمابدر وزایگان رفتیم.یک تحولی در عزاداری بوجود آمد.روز عاشورا دسته های عزادار به سمت امامزاده می رفتند.مردم هم با ذبح گوسفند نذر خود را ادا می کردند. بعد از زیارت وادای احترام به امامزاده سید میرسلیم (ع)به سمت حسینیه برمی گشتند.تعزیه شهادت امام حسین(ع)در ظهر عاشورا در حسینیه اجرا می شد.بعد از تعزیه به صرف ناهار در جایگاههای خود قرار می گرفتند.بعد از صرف ناهار به منازل خودشان می رفتند .بعد از نماز مغرب وعشا در روز عاشورا شام غریبان اجرا می شد .شام غریبان یکی دو ساعتی بیشتر طول نمی کشید .اگر بانی برای غذا وجود داشت که به خوردن شام می پرداختند،واگر غذایی در کار نبود به خانه های خود می رفتند.

سینه زنی 

 

بعد از صرف شام ابتدا مداحان سینه زنی روی سکوهای مخصوص قرار می گرفتندوبه نوحه سرایی می پرداختند.آنهایی که اهل سینه زنی بودنددر راهروهای اطراف سکو قرار می گرفتندودو صفی را تشکیل می دادند.مداحان مخصوص سینه زنی عبارت بودند از :مرحوم حاج علی آقا،حاج درویش وحاج حمزه کربلایی محمدی از پایین محل ومرحوم سید تقی میر محمدی از سادات محل که با صدای گرم وبی آلایششان همه را به فیض می رساندند.چون بعد از سینه زنی می بایست مراسم زنجیر زنی برگزار شود ،در یک ساعت مشخصی سینه زنی به پایان می رسید. وقتی مداح محل می گفت :حسین ،همه می گفتند :غریب ویا بالعکس ،در این موقع متوجه می شدیم که مراسم سینه زنی به پایان رسیده است. پس از یک دعای مختصر از طرف مداح گروه سینه زنان جایگاه را برای زنجیرزنان خالی می کردند.معمولا با این جملات مداح به پایان می رسید:" اگر خسته جانی بگو یا علی" ویا "اگر ناتوانی بگو یاعلی"در ادامه می گفتند :"نترس وملرز وبلندتر بگو یا علی " همه در حال ترک کردن جایگاه با صدای بلند جواب می دادند :یا علی . 

زنجیرزنی 

 

زنجیر زنی همیشه با صدای گرم مرحوم حاج سید علیرضا شروع می شد.این شعر ایشان هیچگاه از ذهن من جدا نمی شود."زینب به فغان گفت به تو ای خسرو خوبان مرو جانب میدان *** من بی کس وحیران چه سازم با یتیمان " .گهگاهی هم برای رفع خستگی ویا تعویض مداح ،توسط کسانی مانند مرحوم سید فرج میر اسماعیلی ومرحوم پرویز سلیمانی که سنج می زدند،با صدای بلند وغرا گفته می شد:ای بی کفن *** دور از وطن *** ای تشنه لب ***وبقیه هم در جواب می گفتند : حسین (ع)

سینه زنی وزنجیر زنی همیشه با یک ریتم سنگین وتکراری انجام می شد .هیچگاه تنوع وتازه کاریهایی بوجود نمی آمد.در واقع ما می دانستیم مداح محل چه نوحه ای را وبا چه آهنگی می خواند.تمامی ده شب اول ماه محرم عزاداری در حسینیه برگزار می شد .فقط در روز عاشورا دسته های سینه زنی وزنجیر زنی از حسینیه خارج می شدند.دور بلوار میگون یک دور می زدندو از راه ایستگاه وجاده شمشک به سمت امامزاده سیدمیرسلیم (ع)می رفتند.قبل از رسیدن به امامزاده ،وقتی گنبدهای آن در دید عزاداران قرار می گرفت،مرحوم سید تقی میرمحمدی مداح قدیمی میگون این شعر را برای عرض ادب به امامزاده می خواند وبقیه هم جواب می دادند .(ای سیدالمیرسلیم ُآقا سلام علیک)

بعد از مقداری عزاداری در صحن امامزاده وزیارت ،دسته های عزاداری با سرعت بیشتری از راه باریک سادات محل به سمت حسینیه حرکت می کردند تا در مراسم اجرای تعزیه حضور داشته باشند.

تعزیه در میگون   

           

 

ضمن اینکه از بچگی تعزیه در میگون را به خاطر داریم ،از پدرانمان هم شنیده بودیم که میگونیها از قدیم به اجرای تعزیه می پرداختند.پدران ما از صدای غرای مرتضی کیارستمی برای اجرای اشقیا خوانی ومیرزا بزرگ ونایب خان سالارکیا می گفتند. اما ما تعزیه را با اجرای آقایان: حاجی آقا ،جاج خلیل ،حاج صدرالله ،محمد ربیع،اسماعیل وحاج حسن کیارستمی به همراه فرزندان وهمچنین حاج محمد مهدی سالارکیا ودیگرانی که آنها را همراهی می کردند.صدای طبل وشیپور را هم از آقایان تیمور ومهدی خان احمدی بینهایت شنیده بودیم.

معمولا عصرها ی محرم صدای طبل وشیپور از طبقه دوم حسینیه به گوش می رسید وهمه را برای دیدن تعزیه دعوت میکرد.یادم هست در باغ مشغول کار بودیم که صدای طبل وشیپور به گوشمان رسید ،پدر بزرگم با شنیدن صدا به سرعت لباس پوشید ودست مرا گرفت وبه سمت حسینیه به راه اقتادیم.وقتی از پدر بزرگم می گویم به این دلیل است که ایشان هیچگاه کارش را برای کارهای بی ارزش تعطیل نمی کرد.غیر از تعزیه سید الشهدا که در ظهر عاشورا برگزار می شد، بقیه تعزیه ها در عصر روزهای دهه اول محرم برگزار می شد.تعزیه روز عاشورا برای ما در سنین نوجوانی جالب بود.فقط منتظر بودیم که شیر تعزیه کی بیرون می آید.چند روزی راجع به آن بحث داشتیم که چه کسی درون لباس شیر قرار دارد. در ابتدای انقلاب چند سالی تعزیه تعطیل شده بود. یکی از دلایل آن این بود که نمی دانستند علما در باره تعزیه چه نظری دارند، واز طرف دیگر وضعیت جسمانی حاج آقا کیارستمی چندان رضایت بخش نبود .به نوعی ایشان نمی توانستند مثل سابق تعزیه را اجرا کند. چند سالی بعد از انقلاب عده ای از بزرگان محل به منزل ایشان در تهران رفتند واز ایشان خواستند که مجددا تعزیه را در میگون اجرا کند.ایشان هم با همان حال نامساعدی که داشتند دعوت میگونیها را اجابت نموده بود.حسینیه میگون یکبار دیگروشاید برای آخرین بار شاهد اجرای تعزیه ایشان بود.دیگر تعزیه ای در میگون برگزار نشد.

چند سالی به همین منوال گذشت .جناب آقای حسن کیارستمی علاقه مند بود که به نوعی تعزیه را در میگون سازماندهی واجرا نماید.این مسئله در هیئت قران بسیج مطرح گردید.در انتها تصمیم گرفتیم در پایان جلسات قران کسانی که علاقه مند به تعزیه هستند ،یک ساعتی را با اقای حسن کیارستمی تمرین کنند. افراد علاقه مند عبارت بودند از :آقایان حسن کیارستمی ،رحمت اله سلیمانی ،مجید شمس الدینی، حسین کیارستمی،اکبرعلیخانی،محمدعلی کیارستمی،غلامعلی سلیمانی .هنوز نوار ضبط صوتی تمرینات جلسات خانگی را به همراه دارم . من در چندین جلسه شرکت کردم .اما از آنجاییکه کارهای دیگری داشتم نتوانستم آنها را تا پایان همراهی کنم.اما قسمتی از تعزیه حضرت علی اکبر (ع) را با کمک بچه های بسیج میگون تمرین کردیم .از این تعزیه در جشنواره پایگاه تابستانی آموزش وپرورش منطقه یک تهران به اجرا گذاشتیم که مورد استقبال مسوولین آموزش وپرورش وقت قرار گرفته بود.از همین نمایش با داستانی از جبهه ادغام کردیم ودر مسابقات نمایش کمیته امداد اجرا شد که به مقام دوم دست پیدا کردیم .یکبار هم در سالن تربیت بدنی فشم به اجرا در آمد. تمرینات این افراد با هدایت جناب آقای حسن کیارستمی نتیجه داد ،وامروزه شاهد اجرای نمایش تعزیه اهلبیت (ع)در میگون وجاهای دیگر هستیم.به برکت همین تعزیه گروه تعزیه دیگری هم در میگون بوجود آمد .این گروه به سرپرستی آقای احد سلیمانی ومرحوم نجات کیارستمی وبا افرادی از جمله :محمود سلیمانی ،لطفی کربلایی محمدی،سیدنجات میراسماعیلی،سید مرتضی میراسماعیلی،سیدعرفان میر اسماعیلی ودیگرانی که شاید از ذهن من جا مانده اند.

وسایل حرارتی وبهداشتی حسینیه

در گذشته های دور برای گرم کردن فضای حسینیه در زمستان از بخاریهای چوبی استفاده می کردند.سیستمهای برون رفتی برای مهار دودهای آن نداشتند .دودهای حاصل از آن در فضای داخل حسینیه می پیچید.امروزه با گرد وغبار اندکی ریه ها با خس خس می افتد. نمی دانم در آن زمان چگونه این دودها را تحمل می کردیم .بعد از آن بخاریهای پلار نفتی بزرگی آورده بودند. این بخاریها حرارت خوبی داشت.لوله هایی برای خروج گازهای حاصل از سوختن آن وجود نداشت .فضای حسینیه آنقدر بزرگ بود که هیچکس شکایتی از این گازها نداشت.امروزه فکر می کنم سیستم گرمایشی آن از طریق شوفاژ انجام می شود.

یکی دیگر از چیزهایی که در ابتدا سازندگان این بنا به فکر آن نبودند،سیستمهای بهداشتی حسینیه بود.در بازسازی مرحله اول برای این کار اقدام شد .اما با وسعت وجمعیت میگون مخصوصا در روزهای تاسوعا وعاشورا که اکثریت میگونیها که در هر کجای ایران باشند به حسینیه میگون می آیند ،این سرویسها کافی نبود. بیشتر افراد برای رفع حاجت خود از سرویسهای مسجد جامع که در آن نزدیکی بود استفاده می کردند.قرار شد سرویسهای بهداشتی بزرگ در جنب حسینیه بسازند .امیدوارم که انجام شده باشد.

نگهداری وحفاظت حسینیه

حاج ملک وفرزندش حاج رضاقلی سلیمانی وحتی فرزندان ایشان در نگهداری وحفاظت از حسینیه ها را نباید فراموش کرد.گهگاهی بیش از یک متر برف روی پشت بام حسینیه می نشست.مرحوم حاج رضاقلی را می دیدم که به تنهایی مشغول برف روبی پشت بام حسینیه بود.نگهداری از ظروف ووسایل حسینیه وهمچنین صورت گرفتن از اجناس هنگام تحویل و دریافت ظروف در طول سال کاری بس سنگین بود که ایشان انجام می دادند. خداوند روح ایشان را قرین رحمت بفرماید.نه تنها ایشان بلکه هر کسی را که در شناخت وقایع عاشورا وظلمهایی که بر ابا عبدالله الحسین (ع) وارد شده به ما درس داده اند رحمت ومغفرت الهی بر آنان باد.ُمن از تمامی هیئت امنای قدیم وجدید که در نگهداری وحفاظت از حسینیه وهمچنین اشائه فرهنگ ،مرام ومسلک حسینی گام برداشته وبرمی دارند تقدیر وتشکر می کنم وهمچنین از کسانی که در حسینیه زحمت کشیده و می کشند ،نتوانستم یادی از آنها کنم معذرت می خواهم .در پایان چند پیشنهاد دارم .

1 – موزه شهدا

 فضایی از این حسینیه به موزه آثار شهدا تبدیل شود.به طوری که آثار شهدا مانند :عکس ،دست نوشته ها، وصیت نامه ها ،لباس،وسایل شخصی شهدای میگون ورودبارقصران جمع آوری شود.غیر از آثار شهدا می توان از وسایل وابزار کار کشاورزان وکارگران وتمامی چیزهایی که هویت رودبارقصران را به ما نشان می دهد در این موزه جمع آوری نموده ودر دید علاقمندان قرار داد.

2 –کانون قران

می توان فضایی از این حسینیه را در اختیار مربیان قران قرار داد تا در طول سال از این فضا برای ترویج علوم قرانی وتربیت نوجوانان وجوانان اقدام نمایند. چرا که از مهمترین اهداف امام حسین(ع)ترویج فضایل قرانی بود.

3 – کلاسهای اموزش مداحی وتعزیه

در این حسینیه که به جزء ده روز اول محرم در طول سال از آن استفاده نمی شود.می توان جلسات آموزش مداحی برای جوانان وحتی آموزش تعزیه را در این مکان قرار داد.

                              والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

والله علیم حکیم

سعید فهندژی سعدی

بدون ذکر منبع شرعاً جایز نیست

گزارشی از مراسم عید غدیر در شهرک سعدی شیراز

راهپیمایی خانوادگی – غبار روبی و گلریزان مزار شهدا  

          خاطره شهید سید رحیم هاشمی   

         

با اطلاع قبلی از طرف مسجد جامع ، پایگاه بسیج شهید عرشی و تربیت بدنی برای راهپیمایی، ساعت 5/6 صبح روز پنجشنبه 4/9/89 مصادف با عید غدیر تعداد زیادی از خانواده ها به این دعوت لبیک گفته و در جلوی درب آرامگاه سعدی حضور بهم رساندند.  

  

راهپیمایی از ساعت 7 شروع و از مسیر پشت آرامگاه وارد بیست متری و از آنجا به بولوار نیستان ادامه و پس از گذشتن از میدان بلال وارد خیابان بوستان شده و در انتها در مسجد جامع سعدی تجمع کردند. در این مراسم به قید قرعه به تعدای از حاضرین جوایزی اهداء و پس از صرف صبحانه مراسم به اتمام رسید. 

به مناسبت همین روز باشکوه به دعوت پایگاههای بسیج شهرک سعدی در ساعت 3 بعد ازظهر مراسم غبارروبی و گلریزان در مزار شهدا بر قرار شد. خیل عظیمی از مشتاقان ولایت در این مراسم حضور داشتند. قرائت قرآن، اجرای موزیک، خطبه خوانی غدیریه، مولودی، سخنرانی، پذیرایی و گلریزان از جمله برنامه های این مراسم بود. اگرچه برنامه ها با یک بی نظمی هایی اجرا می شد. مثلا بلندگو چندین مورد هنگام سخنرانی و اجرای برنامه ها قطع و وصل می شد. گذشته از اینها حضور مردم جلوه زیبایی به مراسم داده بود. 

  

 زیباترین قسمت آن مراسم گلریزان بود که توسط فرماندهان سپاه و خانواده معظم شهدا همراه با اجرای موزیک برگزار شد.در دو طرف مزار شهدا دختران بسیج با چپیه هایی که به سر بسته بودند زیبایی مراسم را دو چندان کرده بود. 

 

سرهنگ نوروزی سخنران این مراسم بود.خاطره جالبی از یک شهید بیان کرد که مرا واداشت تا از این شهید هم یادی کنم. ایشان با اشاره به جنگ در کردستان گفته بود: در یکی از عملیاتها قصد عقب نشینی داشتیم. تیری به پای یکی از دوستان به نام سید رحیم هاشمی که اهل قائمشهر مازندران بود اصابت می کند. خواستیم به ایشان کمک کنیم. اما ایشان با سماجت زیاد و قسم دادن به ما گفت که شما از اینجا دور شوید و من آنها را با تیر اندازی متوقف می کنم. ما عقب نشینی کردیم. هنگام غروب حمله ای کرده و یکی از ارتفاعات را باز پس گرفتیم. وقتی به پایین تپه رسیدیم، به یک جسدی برخوردیم که جراحت زیاد صورتش باعث شد تا نتوانیم وی را شناسایی کنیم. پس از اتمام عملیات گروهی را فرستادیم تا ضمن انتقال جسد او را هم مورد شناسایی قرار بدهند.پس از شناسایی متوجه شدیم که شهید سید رحیم هاشمی بوده است. پوست پیشانی ایشان تا فرق سر را با چاقو برش داده بودند. همزمان اسیری هم گرفته بودیم. از آن اسیر پرسیده بودیم که چگونه با بیرحمی تمام با اسیر اینگونه برخورد کردید؟ در جواب ما گفت: وقتی ایشان را به اسارت در آوردیم، یکی از زنان به امام توهین کرده بود. سید رحیم جواب او را با تندی داده بود. همان زن روی سینه سید رحیم نشسته و زنده زنده پوست پیشانی او را با چاقو کنده بود. زخم پای سید رحیم او را به شهادت نمی رساند. بلکه بی رحمی و سنگدلی دشمنان ولایت و امامت او را به شهادت رساند. البته آنها اینگونه می جنگیدند تا روحیه ما را متزلزل کنند. ما عاشق ولایت بوده و به دستور ولی امرمان یک سیلی هم به اسرا نزده بودیم. وقتی در مراسم خاکسپاری شهید در قائمشهر شرکت کردیم، سخنرانی حکیمانه مادرش باعث شد تا یک لحظه از اطاعت ولی امرمان غافل نشویم. 

"روحش شاد و یادش گرامی باد"  

 

 

امروزه ما با تبعیت از مقام ولایت اعتقاد د اریم که در مسیر دوازده ستاره درخشانی هستیم که ولایتشان در چنین روزی کنار برکه غدیر رقم خورد. ما تابع همان مولایی هستیم که ولایتش صالحانه و حکومتش عادلانه بود. 

  

نماز جمعه شیراز و تجلیل از امید نوروزی

نماز جمعه شیراز و تجلیل از امید نوروزی 

حضرت آیه الله ایمانی امام جمعه شیراز در خطبه دوم نماز به تجلیل از جوان دلاور شیرازی امید نوروزی پرداخت. ایشان در ادامه فرمودند: این جوان به جای تفریحات ناسالم به ورزش روی آورده و با تمرینات مستمر وهمت و غیرت توانست در بازیهای آسیایی در چین مقام افتخار را کسب نموده و پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی ایران را به اهتزاز در آورد. این جوان در میعادگاه نماز جمعه مدال پر افتخارش را که با زحمات زیادی کسب نموده بود ، تقدیم موزه حرم مطهر حضرت احمد بن موسی(ع) کرد. امام جمعه محترم در ادامه با انتقاد از مسوولین مربوطه در ارتباط با پاکسازی و بازسازی اطراف حرم مطهر شاهچراغ فرمودند: امید نوروزی تمام سرمایه خودش را که با زحمات زیادی به دست آورده بود تقدیم حرم مطهر نموده ، ولی با توجه به سخنان مقام معظم رهبری که دو سال پیش در شیراز بیان نمودند که باید اطراف حرم مطهر از بودجه های گوناگون بازسازی شود، این امر توسط مسوولین مربوطه محقق نشده است. بعضی از مسوولین ضمن کمک نکردن سنگ اندازی هم می کنند. 

امام جمعه محترم در ادامه به روز 16 آذر روز دانشجو اشاره و گفت : در 16 آذر 1332 نیکسون نماینده دولت وقت آمریکا به ایران آمده بود. دانشجویان با تفکر استقلال طلبی و عدالت محوری دست به اعتراض زدند. عوامل رژیم با دانشجویان درگیر شده و در این برخورد 3 شهید و 30 نفر زخمی به جای گذاشتند. رژیم طاغوت دانشجویان را به خون کشانید و این خون در پیکره دانشجویان جاری و ساری شد. امروزه هم دشمنان فکر می کنند با تحریم می توانند به اهداف خودشان برسند ، با کشتن و ترور می توانند به اهداف خود برسند. اما محقق نشد. آنها شهیدان رجایی، باهنر،بهشتی ، مطهری، شهدای محراب و غیره را به خاک و خون کشاندند. دیروزاز بزرگان اساتید را ترور کرده و امروز دو تن از اساتید دانشمند را ترور کردند تا به خیال خام خودشان جلوی علم و پیشرفت ما را بگیرند.آنها باید این را بدانند که با هر ترور مردم ما مصمم تر از پیش به سمت پیشرفت خواهند رفت.

انتظارات ما از دانشجویان

1 – مدل اسلامی ایرانی برای پیشرفت و عدالت می خواهیم. مدل چینی و ژاپنی و انگلیسی و آمریکایی به درد ما نمی خورد.

2 – عدالت خواهی جزء مطالبه دانشجویان ما باشد.

3 – دشمن به جنگ نرم آمده است. باید قرارگاه بسازیم که قرارگاهش دانشگاهها و افسرانش دانشجویان باشند. باید در مقابل جنگ نرم سازماندهی صورت بگیرد. دشمن امروز به سمت دانشگاه نظر دارد. 

حواشی 

دعای باران 

مجری نماز جمعه همراه با مردم 5 بار دعای باران را قرائت کرده بود. 

امید نوروزی 

امید نوروزی امروز ساعت 8 با هواپیما وارد فرودگاه شهید دستغیب شیراز گردید. مردم به استقبالش رفته و به همراه ایشان به پابوس شاهچراغ رفته و هنگام نماز به مصلای نماز جمعه آمده بود. پس از پایان نماز مردم دسته دسته به سمتش می رفتند و با ایشان رو بوسی می کردند. 

  

امید نوروزی جوان رعنای شیرازی اولین مدال طلای کشتی فرنگی آسیایی را دریافت کرد. 

 

  

من به قربان غدیر

 کاش من بودم در روز غدیر

کاش مولا یک پیامبر بود و من ذبحی عظیم

کاردی در دست او بود و گلوی من

 چشمها را نمی بستم تا آخر نگاهش بکنم

-------------------------------------- 

آنگاهی که پیامبر ندای سبحان را شنید، بیدرنگ کاروان را صدا در داد.

 هان، آنهایی که پیش رفتید، برگردید.

 آنهایی که هستید بایستید و منتظر آمدن مابقی کاروان باشید.

هان ای جماعت با شما کلامی و پیامی دارم.

پیامم وحی و کلامم ندای حق است.

 شاید این آخرین قرار ما و آخرین دیدار ما در این دیار غدیر باشد.

 آنچه می گویم به جان بخرید و حافظ باشید و سینه به سینه برای آیندگان بازگو کنید.

آنگاه پیامبر از منبری که از جواز شتران بر پا شده بود، بالا و بالاتر رفت و دستان فردی از جنس خودش را بالا و بالا تر برد و گفت:

هر که من مولای او هستم علی مولای اوست.

هلهله و ولوله ای درون کاروانیان ایجاد شد.

دست ها بود که به نشانه بیعت در دستان علی(ع) فشرده می شد.

لبها و بوسه ها بود که به نشانه تبریک صورت علی (ع) را نوازش می داد.

امروز به بهانه غدیر کاری به بیعت شکنان ندارم.

فقط و فقط برای این روز خجسته، غدیر را به تمام مسلمین جهان تبریک عرض می کنم.