شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

یادی از یک خاطره با سیری بر تفسیر سوره عادیات

یادی از یک خاطره با سیری بر تفسیر سوره عادیات  

 

یادم هست در اوایل جنگ تعدادی از بچه های بسیج پایگاه ثاراله میگون به سرپرستی مربی گرانقدر  عمو اسحق سالارکیا و به همراه تعدادی از بچه های پایگاههای بسیج تهران برای آموزش صخره نوردی ،یک هفته در جاده زایگان کنار یک صخره ای اردو زده بودیم.از صبح تا ظهر کنار صخره آموزش می دیدیم وظهر برای نماز و ناهار و استراحت به چادر ی که  در نزدیکی ما و کنار رودخانه برپا شده بود می رفتیم  .بعد از استراحت دوباره  به پای صخره رفته  و آموزش تئوری وعملی صخره نوردی را ادامه می دادیم. .در این آموزش با طناب کوهنوردی ،انواع گره ها ،صعود به صخره و فرود با طناب را آموزش می دیدیم. هوا که تاریک می شد به چادر بر می گشتیم. نماز جماعت ، دعا و سخنرانی برگزار می شد . فکر می کنم  آموزش کوهنوردی و سخنرانی ها توسط جناب آقاجانی انجام می شد. یکی از سخنرانی هایی که هنوز به یادم مانده در رابطه با تفسیر سوره عادیات بود .

مجاهدان و سربازان اسلام در نزد خدا آنقدر درجه و مقام بالایی دارند که خداوند به خود آنان قسم یاد نمی کند بلکه به :                

ولعادیات ضبحا                 قسم به نفس نفس زدن اسبان که در حمله به سوی دشمن به شماره می افتد.

فالموریات قدحا                قسم به جرقه های سم اسبان که در برخورد با سنگ ها تولید می شود.

فالمغیرات صبحا                قسم به آن صبحی که آنان را به غارت گرفتند.

فاثرن به نقعا                    قسم به آن گرد و غباری که بر انگیختند.

فوسطن به جمعا               قسم به آن لحظه که سپاه دشمن را در میان گرفتند.

    این همه قسم را خداوند به این منظور یاد کرد که بگوید:

ان الانسان لربه لکنود          انسان نسبت به پروردگارش کافر نعمت و ناسپاس است.

و انه علی ذالک لشهید        و خودش هم بر این ناسپاسی گواه است.

و انه لحب الخیر لشدید         و او بر مال دنیا سخت فریفته و بخیل است . 

افلا یعلم اذا بعثر ما فی القبور آیا نمی داند روزی از قبر ها بر انگیخته خواهد شد .   

(برای جزای نیک و بد اعمال ) جمله استفهامی که بوی    

انکار از آن استشمام می شود (المیزان)   

وحصل ما فی الصدور            و آنچه در دلها هست پدیدار خواهد گشت.

ان ربهم بهم یومئذ لخبیر        مسلم آن روز پروردگار بر نیک و بد اعمال کاملا آگاه است. (و به  ثواب و اعقابشان می رساند )

شان نزول : رسول خدا (ص)چندین بار لشکری به سوی قبیله ای از کنانه گسیل می داد و هر بار شکست می خورد .آخرین بار لشکری به فرماندهی حضرت علی (ع)فرستاد که آن را ذات السلاسل خواندند و آن حضرت شکست سختی به دشمن داد . این سوره در همان صبح پیروزی بر رسول خدا نازل شد که در نماز صبح آن را قرائت کرد .مردم پرسیدند که ای رسول خدا ما این سوره را نشنیده بودیم . رسول خدا فرمود : علی (ع) لشکر دشمن را شکست داد و این سوره توسط جبرئیل برای نوید و مژده فرستاده شد. همان روز حضرت علی (ع)با تعداد زیادی اسیر و غنائم به مدینه رسید . (المیزان )

من سعی کردم برای حفظ امانت از المیزان کمک بگیرم ،اما همان فردی که این سوره را تفسیر می کرد ،چنان با ذوق و شوق شان و مقام یک مجاهد راه خدا و یک سرباز اسلام را بیان می کرد که من محو گفتارش شدم وهنوز هم از یادم نرفته است . همان کلاس کوهنوردی باعث شد تا همراه گروه کوهنوردی میگون قله هایی از قبیل دماوند ،علم کوه ، توچال ،کلوم بستک ،سی چال ،بمو وغیره را صعود نمایم .    

 

 

               

 

                 صعود به قله کلوم بستک مربوط به سالهای 60 هیئت کوهنوردی میگون      

پرستش

خدایا ، تو را تا  نبینم ، پرستش نمی کنم

خدایا ،رد پایت هیچ ، تا پاهایت را نبینم پرستش محال است

خدایا ،از این بنده ات نخواه که کر و کور  و لال سر به سجده برم

خدایا ،زر پرستان زر را دیده اند و به ارزش آن پی برده اند ، زور پرستان میوه ظلم را چشیده اند ،تزویر کاران تمام اهدافشان را در آن می بینند ، با همه این احوال من تو را می بینم ،در روشن ترین ساعات روز و در تاریکترین شبها

خدایا ،من تو را در شبنم می بینم ، که به گل لطافت می دهد

خدایا ، من تو را در آب می بینم که به هستی ، هستی می بخشد

خدایا ،

         می گویند ،

                       می توان تو را در گل سرخ دید

                                       اما من ،

                                                 در همه گلها تو را می بینم .

تنها ترین عاشق

 تنها ترین عاشق

عشق در روز دیده و در شب تعریف می شود . 

در روشنایی تثبیت و در تاریکی حل می شود . 

به چه زبانی باید گفت ؟ در کجا باید فریاد زد ؟  

با کدام چاقو و قمه و قداره و شمشیر وتیر و تفنگ باید فهماند ؟ 

آی مردم بدانید ، من عاشق ترین عاشقان روی زمین هستم . 

دست راستم فرهاد و دست چپم مجنون .  

در بیا بان گام بر می دارم و در کوه با تیشه در پی عشقم ، که نا گاه فریادی می شنوم در شب ، که بخوان ! تمام وجودم در آن تنها یی به لرزه در می آید. 

گفتم که خواب می بینم . صدا و صدا و صدا همواره می گوید بخوان . 

من که بلد نیستم عشق را بخوانم .اما این عشق خواندنی است .خوا ندنی تر از هر رمان شیرین .خواندنی تر از هر شعر زیبا .

در طول تاریخ افرادی بودند که بخوانند ، اگر چه خواندن هم نمی دانستند . ابراهیم ،نوح ،عیسی ، موسی ومحمد (ص) اینگونه بودند .آنها عشق را خواندند و شهدا در تمام طول تاریخ معنا کردند .

انقلاب ،جنگ ،امام ،ولایت فقیه ، رئیس جمهور

زمانی که دست دوستی در دستان انقلاب نهادیم و با هر چه ضد انقلاب نا محرم شدیم، اوج غرور جوانیمان بود.امام چنان نور ایمان رادر قلب ما شعله ور ساخت که هیچ روزنه ای برای ورود کفر در تفکر ما وجود نداشت.آنچنان به انقلاب عشق می ورزیدیم که خواب و خوراک نداشتیم.بی خبر از خانه و مدرسه ،جبهه ها را زیر پا می گذاشتیم.دهلران ،مهران ،موسیان ،فکه ،دارخوئین ،خرمشهر ،گیلان غرب و...را مثل پدری پیر در بغل داشتیم.دشمن زیر پای ما ترانه سوگ می خواند و ما به شادی در اوج لذت بودیم.شکست و پیروزی برایمان مهم نبود .آنچه اهمیت داشت ،حرکت در این وادی ،سیر و سلوک و وظیفه ای بود که انجام می دادیم.می دویدیم تا از غافله سالار عشق بی نهایت عقب نمانیم.موسیقی هایمان صدای توپ و تانک و مسلسل ،و عروسیهایمان شهد شیرین شهادت ،تشییع پیکر پاک شهدا و عقدمان بر سر مزار آنان بود. با آنان پیمان می بستیم که تا زنده ایم یک لحظه از اهداف انقلاب کوتاهی و غفلت نکنیم. احساس ما بر این باور بود که در مدینه فاضله ای قرار گرفتیم. اگر چه انقلاب ،جنگ ، دشمن و محاصره اقتصادی حاکم بود، اما هیچ دغدغه ای از کمبود های اقتصادی ،فرهنگی و اجتماعی نداشتیم.

عروج ملکوتی حضرت امام (ره )آب سردی بود که بر پیکر ما جاری شد .همه باورها نزدیک به نا باوری می شد که شاگرد دیگری از همان مکتب ،نا خدای این کشتی مصیبت زده شد.درد ما نه تنها از مرگ معمار انقلاب ،بلکه از زمانی بود که جام زهر نوشیده شد.جنگ به پایان رسید و انقلاب تصویب شد.استرس از زمانی بر جوارح اعضای ما مستولی شد که طیف های انقلابی تفکیک شدند.افکار و اندیشه های جدیدی بوجود آمد.تا آن زمان وابسته به هیچ گروهی نبودیم ،اما در واقع همان موجی که ما را به حرکت در می آورد ،خود یک گروه بود.یک روز جذب شعائر این گروه و یک روز جذب شعائرگروهی دیگر می شدیم.هور هوری مذهب نبودیم.اندیشه ما بر این باور بودکه این جریان در تحکیم و تثبیت و پیشرفت انقلاب موثر است.

اگر از بنی صدر بگذریم ،ساده زیستی شهید رجایی ،انگیزه ای برای ساده زیستن وبی وقفه تلاش کردن ما بود.دوران سازندگی ،تمام سعی و تلاشمان را در حوزه کاری خود ،صرف آبادی و عمران می کردیم. دوران آزادی تنها دورانی بود که قدرت هضم آن را نداشتیم.اشکال از آزادی نبود، ایراد از من و ما بود که نتوانستیم جوانانمان را باور کنیم. به یکباره از خواب غفلت بیدار و متوجه شدیم که جوانانمان فرسنگها از ما فاصله دارند.در اندیشه و در عمل پیشی گرفتند.گهگا هی با آنها به بحث و گفتگو می پرداختیم ،اما کم می آوردیم.آنان غرق در رایانه ،ماهواره و...بودندواز لحاظ نگرش یک سر و گردن جلو افتادند.در مقابل هرگاه کم داشتیم به بیراهه می رفتیم.

به شعار عدالت هم رای داده ایم ، نه به خاطر شخصیت ،بلکه به خاطر عذالت که به آن عطش داشتیم .گفتیم اگر آنگونه که از عدالت صحبت می شود جامعه به مفهوم واقعی آن دست پیدا می کند.در واقع هیچکس گرسنه نخواهد ماند .هیچ کس بی خانه نخواهد شد.

به احمدی نژاد رای داده ایم ،چون فکر می کنیم تفسیر عملی خطبه های نهج البلاغه است .آنجا که به فرمانداران فرمان می رسد نکند  بر سر سفره های چرب بنشینی و خبر از دل بی قرار مردم نداشته باشی .

به احمدی نژاد رای داده ایم،به مردی که بعد از شهید رجایی آمده تا دست در دست و سینه به سینه و نفس به نفس و لب به لب آن کودک یتیم و آن پیر مرد سیه چرده و آن یار دیرینه عدالت گذاشته وبا یارانی اندک که از غربال عدالت عبور داده و با پای برهنه از رودخانه ای پاک عبور کرده و مطهر شده اند ،قدم به مبارزه با هر چه فقر وبدبختی و عصیان گذاشته است.

به احمدی نژاد رای داده ایم ،به او که امروزه احساس می شود دوست و دشمن سنگر یکدیگر را گم کرده اند.دوستان دیروز که در لباس طلحه و زبیر شبانه آمده اند و می خواهند سهام دار بیت المال و حاکم ری و غیره وغیره وغیره گردند، ووقتی با خاموش شدن شمع بیت المال مواجه شدند،روی برگردانده و به اردوگاه دوستان دشمن نما شتافتند.

به احمدی نژاد رای داده ایم، به او که  می دانیم انسان است.

به احمدی نژاد رای داده ایم ، به او که می دانیم به قلب مردم سفر کرده است.به او یه مهر ورزی را به مردم آموخته است.به او یه از جنس مردم است.

   

 مگر فرماندهان ارشد دیروز  دوم خرداد را فراموش کرده اند که بر سر این مردم چه گذشت و امروز با برنا مه های انقلاب اقتصادی وامید و اصلاحات وارد کار زار شده اند. مگر دوران سازندگی را فراموش کرده اند که ده ها پروژه کلنگ می خورد وهنوز به پشت بام نمی رسید به دولت بعدی واگذار می شد.مگر دولت آزادی را فراموش کرده اند ،که به اقرار خودشان یک اقتصاد بیمار را تحویل گرفته اندو هر کاری که می کنند شفا نمی یابد.

مگر فرماندهان ارشد دیروزدوم خرداد را فراموش کرده اند که در دانشگاه تهران چه گذشت.آن زمان هیچکس احساس خطر نمی کرد.هیچ کس پای به عرصه نمی گذاشت.هیچ کس برنامه ای جامع با قطب های اقتصادی نداشت.هنوز چماغ آن روز را فراموش نکردم ،هنوز پشتم از زخم آن روز کبود است.چگونه با آنان باشم که با کاشتن آلاله ها در میادین شهر ،ایران را به گورستان تشبیه می کنند.اینان همانانی هستند که قلب رهبر عزیزمان را به درد آورده اند.

مردم عزیز باید بیدار باشند.سایه وشبه شوم وحشت پشت درها ایستاده است.آنانی که از لحاظ اقتصادی چون معاویه زندگی کرده اند.آنانی که در این چند سال پس از انقلاب  ،که مردم با فقر و بدبختی دست وپنجه نرم می کردند ،بار اقتصادی خود را بسته اند وبی خبر از سفره خالی مردم می خواهند برنامه بدهند.آنان که خود از قانون گریخته اند ،می خواهند به ما درس قانون بدهند.آنهایی که میلیثونها ،نه بیشتر! میلیارد هاتومان پول باد آورده را با خود به این سو وآن سو می کشند ،می خواهند به ما درس مدیریت بدهند .

هرکس می خواهد رئیس این مردم گردد ، باید به این سوال خوف انگیز پاسخ دهد :از کجا آورده ای ؟ تمام دارایی هایش را از بدو انقلاب تا کنون در ترازوی عدالت این ملت قرار دهد، تا ما با اخلاص تمام به آنان رای بدهیم.

ما سی سال خون دل خورده ایم .انقلاب ، ترور ،شهادت ،جنگ ،تحریم اقتصادی و... بعضی ها هنوز هم یک چهار دیواری ندارند که مالکیت آن از خودشان باشد. چگونه می توانیم به آنانی رای بدهیم که تا خر خره در ناز و نعمت انقلابی بسر می برند.امروزه سفره هایشان مملو از غذاهای رنگارنگ است.امروز خرج ستادهای تبلیغاتی آنان اینگونه هست که می بینید.در بهترین مکانها منزل اختیار کرده اندوعائله آنان در ناز ونعمت درس وبحث و اقتصاد هستند.

احمدی نژاد عزیز به شما رای داده ایم .به شما که حقیقت رمز یا مستضعفین را می دانید.به شما که قیافه پابرهنه ها را میشناسید.به شما که لباس زیبای فقر خودمان را پوشیده اید.با شما هم سفره خواهیم شدو با آن پیر زن در یک کاسه آب خواهیم خورد.

 احمدی نژاد عزیز به  شما رای داده ایم ، به شما که  لباس بسیجی بر تن وپیروی از رهبر دارید. حرمت نان حلال را می دانید.با شما در یک کاسه آب خواهیم خورد وسفره ای به گستره ایران پهن وهمه را بر این سفره میهمان خواهیم کرد.دست در دست یکدیگر خواهیم داد وبا زعفرانی که در خراسان هست ایران را زعفران خواهیم کاشت .با نیشکر خوزستان ایران را شربت خواهیم داد.برنج وچای شمال را صادر خواهیم کرد.با عطر گلاب میمند وککشان ایران را معطر خواهیم کرد.قالی کرمان ،خرمای بم ،عسل آذربایجان ،لیموی جهرم ،ماهی جنوب وهزاران تولید که از دستان نازنین ایرانی تولید خواهد شد دل به دریا زده وایرانی سربلند خواهیم ساخت .