ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
تنها ترین عاشق
عشق در روز دیده و در شب تعریف می شود .
در روشنایی تثبیت و در تاریکی حل می شود .
به چه زبانی باید گفت ؟ در کجا باید فریاد زد ؟
با کدام چاقو و قمه و قداره و شمشیر وتیر و تفنگ باید فهماند ؟
آی مردم بدانید ، من عاشق ترین عاشقان روی زمین هستم .
دست راستم فرهاد و دست چپم مجنون .
در بیا بان گام بر می دارم و در کوه با تیشه در پی عشقم ، که نا گاه فریادی می شنوم در شب ، که بخوان ! تمام وجودم در آن تنها یی به لرزه در می آید.
گفتم که خواب می بینم . صدا و صدا و صدا همواره می گوید بخوان .
من که بلد نیستم عشق را بخوانم .اما این عشق خواندنی است .خوا ندنی تر از هر رمان شیرین .خواندنی تر از هر شعر زیبا .
در طول تاریخ افرادی بودند که بخوانند ، اگر چه خواندن هم نمی دانستند . ابراهیم ،نوح ،عیسی ، موسی ومحمد (ص) اینگونه بودند .آنها عشق را خواندند و شهدا در تمام طول تاریخ معنا کردند .
با سلام خیلی خوب بود استفاده کردم موفق باشی