شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

شهید سیّد اسماعیل میراسماعیلی

شهید سیّد اسماعیل میراسماعیلی

     شهید سیّد اسماعیل میراسماعیلی فرزند سیّد صادق به تاریخ 1335 در یک خانواده­ی مومن، اصیل و سادات میگون به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی را همراه با بازی، کار، تلاش و درس در میگون گذراند. مشغول تحصیل دوران دبیرستان بود که انقلاب اسلامی به رهبری زعیم عالیقدر حضرت امام خمینی (ره) شکل گرفت. ایشان هم به خیل هزاران انقلابی پیوست و در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزید. بچه‌های محل و کسانی که با شهید هم سن و سال بودند به خوبی به این نکته واقف هستند که شهید قبل از انقلاب و همچنین بعد از انقلاب انسانی وارسته، خاضع، پرشور، انقلابی، خادم و مرید ولایت بود.

     در ابتدای انقلاب با تلاش خستگی ناپذیر خود از هیچ کوششی دریغ نورزید. در شورا و بسیج و انجمن مسوولیّتی نداشت، امّا بیشتر از هر فرد دیگری خالصانه و بی منّت کار می‌کرد.  در ابتدای انقلاب که افراد سود جو می‌خواستند از جو ویژه‌ای که بوجود آمد، سوء استفاده کنند، این شهید بزرگوار ارزاق عمومی را به صورت عادلانه بین مردم تقسیم می‌کرد. سود حاصله از فروش اجناس را به جنگ زده‌ها، حساب 100 امام و غیره کمک می‌کرد.

     با تشکیل بسیج مستضعفین به فرمان حضرت امام (ره) به عضویت بسیج پایگاه ثارا... میگون درآمد. با تلاش خستگی ناپذیر خود در همه­ی صحنه­های انقلاب و پشت جبهه فعّالیّت چشم­گیری داشت. از جمله اقدامات بارز این شهید بزرگوار ساخت اسلحه خانه برای پایگاه بسیج میگون بود. همچنین با مشورت پدر بزرگوارش زمین سادات محل را وقف ساختمان شرکت تعاونی مصرف و مکانی برای کارهای فرهنگی و غیره نمود. این تمام دغدغه‌های سید بود تا به گونه‌ای اجناس مورد احتیاج و ضروری، عادلانه به دست مردم برسد.

     در سال 1360 به قول خودش برای این که نصف دینش را کامل کند، اقدام به ازدواج نمود و مراسم ساده­ی ازدواجش را در مکان مسجد جامع میگون، یعنی در همان مکانی که به دعا، راز و نیاز و حتّی به کارهای عمرانی می‌پرداخت، برگزار کرد. مراسم جشن ازدواج او با دعای کمیل شکل بهتری به خود گرفته بود.

      شهید سیّد اسماعیل میراسماعیلی یک بار در سال 1359 طی درگیری‌ها با اشرار و ضد انقلاب کردستان، با جمعی از بچّه­های محل به آنجا رفت. بار دوم در تاریخ 3/12/61 بعد از مراسم عروسی به اتّفاق جمعی از دوستانش به جبهه اعزام شد. به قول دوستانش در جبهه همواره مشغول راز و نیاز بود. هنگام شروع عملیّات والفجر مقدماتی، احتیاج به تعدادی داوطلب برای شکستن خط داشتند. او اولین نفری بود که با شجاعت، دلیری و شناخت کافی، دستش را بالا برد و وقتی عازم شرهانی شد، خمپاره­ای در آن مکان فرود آمد و مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت. با اصابت ترکش خمپاره، از ناحیه سر جراحت عمیقی بر او وارد شد و به فیض عظیم شهادت نائل گردید. روز شهادت وی در تاریخ 23/1/62 بود که در تاریخ 26/1/62 پیکر مطهرش را به میگون آوردند و در جوار مطهر سیّد میرسلیم (ع) به خاک سپرده شد. مراسم شهادت وی در همان مسجدی برگزار شد که دو ماه قبل از آن در همان مکان مراسم عروسی وی برگزار شده بود.

     فرازی از وصیّت نامه‌ی شهید سید اسماعیل مبراسماعیلی: همواره برای طول عمر امام (ره) دعا کنید. زیر پرچم ولایت فقیه باشید و از راه امام (ره) گمراه نشوید.

از وصایای آن شهید بزرگوار: همواره برای طول عمر امام (ره) دعا کنید و در زیر پرچم ولایت باشید تا از راه امام (ره) گمراه نشوید.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد