شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

در مکتب امام جعفر صادق (ع)

- حضرات معصومین که سلام و صلوات حضرت باری تعالی بر آنان باد، در برخی از ویژگیها مشترک و در برخی از ویژگیها صفات مخصوص به خود دارند. مثلاً در عصمت همه معصوم هستند. در امامت همه امام و پیشوا هستند، اما در برخی از صفات و کنیه اختصاص به خود آنان است مانند: حضرت امام حسین (ع) به ثارالله (خون خدا) مشهور و حضرت امام علی (ع) به ابوتراب، امام علی بن الحسین (ع) به زین العابدین و سجاد مشهور هستند. فکر می کردم که باب الحوائج فقط به حضرت عباس (ع) اختصاص دارد، اما در تمرین تعزیه حضرت امام صادق (ع) متوجه شدم که به حضرت ایشان هم باب الحوائج گویند. گویند چهار تن از بزرگان شیعه به باب الحوائج مشهور هستند: 1 - حضرت عباس (ع) 2 - حضرت علی اصغر (ع) 3 - حضرت امام صادق (ع) 4 - ...

- حضرت امام جعفر صادق (ع) در موقعیتی زندگی می کرد که حکومت بنی امیه در حال سرنگونی و حکومت عباسیان در موقعیت استقرار و قدرت گرفتن بود. اگرچه حضرت امام جعفر صادق (ع) هم در انتها به دست یکی از همین خلفای خبیث عباسی به شهادت رسیده بود، اما با درگیریهایی که بین این دو خلفای جابر وجود داشت، فرصتی بدست آمد تا امام بتواند اسلام ناب محمدی (ص) را تثبیت و تحکیم ببخشد. امامان قبل از امام صادق (ع) به حفاظت دین می پرداختند و امام صادق دین را تثبیت و تحکیم می نماید و امامان بعد از ایشان هم به بسط و گسترش و تداوم آن می پردازند.

- امام جعفر صادق (ع) 4000 نفر شاگرد داشت. به فرموده آقای قرائتی اسامی همه این چهار هزار نفر مکتوب است. این تعداد در آن زمان رقم قابل توجهی است. اگر یک مدرسه ابتدایی را در نظر بگیریم، دارای 5 کلاس است. میانگین نفرات هر کلاس اگر 30 نفر هم باشند، هر مدرسه ابتدایی دارای 150 نفر دانش آموز در دل خود جای می دهد. حال اگر تعدا شاگردان حضرت امام جعفر صادق (ع) را تقسیم بر 150 نفر کنیم 5/266 مدرسه امروزی می شود. علیرغم خفقان موجود که در دستگاه عباسیان، این تعداد در آن زمان رقم بسیار بالایی بود. شاگردان امام در رشته های مختلف تحصیل می کردند و در بین شاگردان افرادی مشهور و معروف هستند که از مرزهای علمی آن زمان هم پا فراتر گذاشته بودند. همانند: جابر بن حیان و ... شاگردان امام برخی بی واسطه و برخی با واسطه بودند.

- با توجه به حیات طولانی حضرت امام و فرصتی که برای ایشان بوجود آمد تا بتواند اسلام اصیل را به مردم معرفی کند، لذا به همین دلیل بیشترین احادیث موجود از آن بزرگوار است. احادیثی که لابلای متون دینی چون ستارگانی چشمک می زنند و مردم حق جو و تشنگان معرفت الهی را سیراب می نمایند.

- اگر چه امام در این مدت توانسته بود تا به وظیفه خطیری که داشت جامه عمل بپوشاند، اما منصور خلیفه عباسی وجود امام را برای بقای حکومت جابرانه خودش در خطر می دید؛ لذا شب هنگام با شتاب به مامورانش دستور می دهد تا امام را به دارالحکومه می برند و با زهری که در خوراکی او ریخته بود به عمر امام پایان می دهد.

شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع) رئیس مذهب شیعه را به عموم مسلمانان بویژه امت شیعه تسلیت عرض می نمائیم. باشد تا راه آن امام همام تا ابد چون چراغی تابان پیش روی بیداردلان باشد. التماس دعا

گذری بر تاریخ و جغرافیای میگون (تاریخی)

تاریخی

منابع تاریخی زیادی وجود ندارد که بتوان از آن تاریخچه میگون را مورد مطالعه قرار داد. در برخی از کتابهای تاریخی با ورود به رودبار قصران مطالبی را پیرامون تاریخ و جغرافیای کلی می توان مشاهده کرد. در این زمینه دکتر کریمان در کتاب ارزشمند خود مطالب تاریخی، اجتماعی و جغرافیایی این منطقه را جمع آوری نموده است. در کتاب قصران نوشته ی دکتر کریمان صفحه 231 درباره ی یکی از دلایل ارتباط مغان روحانیون زرتشتی به دماوند و قصران گویا وجود آبادی قدیمی مُغانک در دماوند و میگان "میگون" مغگان و نظایر اینها تواند بود." با توجه به کلمه " تالارسر " (تِلارسَر) که نام یکی از محلات میگون است؛ حدس زده شود که زمانی این منطقه تالاری بوده و حکام وقت از این مکان استفاده می کردند. اگر چه جناب آقای سید علی میراسماعیلی اعتقاد دارند که اسم تِلارسَر در واقع از شکل و تیپ محل مورد نظر دریافت شده است. شکل آن مانند تالاری است که به صورت طبیعی وجود داشته و به لحاظ همین هیبت به تِلارسَر (تالارسر) نامگذاری شد. قلعه استوار هم که در شمال غربی میگون قرار دارد، نشان از قدرت، سیاست و حُکّامیست که در این محل زندگی می کردند. قلعه استوار بیشتر به قلات حسن صباح شبیه است که همانند قلعه روستای امامه هر دو در راستای یک هدف بنا شدند. وجود آثار حیات و زندگی در هملون نیز نشان از زندگی اولیه آباء و اجدادی است که شاید در یک دوره ای، بنا به دلایلی به محل جدید کوچ کردند.

" قلعه امامه رودبارقصران و پاره ای آثار قلاع دیگر در لار قصران و لواسان و نیز نام دربندسر آنجا را که موقعیت استوار نظامی دارد، به ظن متاخم (به گمان نویسنده) به علم به همین زمان متعلق میداند. چون به عهد قبل از اسلام آن حدود در اختیار آل گشنسف بود و آرامشی داشت و در ادوار بعد نیز حادثه ی بزرگی که ساختن دژی بدان استواری و یا احداث دربندی محکم را ایجاب کند، تا به زمان مازیار نشان نداده اند. از همین نوع تواند بود قلاعی که از آنها اکنون نامی بجاست و آثارشان اکثر محو شده است، نظیر قلهک (قلاهک، قلا یا کلا به معنی قلعه )، ایگل و کلاهک (قلعه کوچک) اوشان و سرقلا (سر قلعه) فشم، و قلعه ی استوار بالای میگون و قلعه سربند افجه و جز اینها" (منبع: کتاب روستای امامه و انیس الدویه) با توجه به اظهار نظر آقای دکتر کریمان که قلعه امامه در فاصله سالهای 217 تا 224 هجری که مازیار ولایت طبرستان را بر عهده داشت، ساخته شده است. اگر قلعه ها به یکدیگر ربط داشته و برای یک منظوری بنا شده باشد، باید گفت که قلعه استوار هم در همین سالها بنا گردید.

"میگون با تمدن مستند به قدمتی فراتر از ۲۷۰۰ سال

مستقر شدن آریایی ها از جمله قبیله مغان مادی در دنباوند ( دماوند )، کوهسران (قصران ) و رغه ( ری ) که با دانش های مادی و روحانی دارای قدرت و اعتبار بی نظیر بودند٬ از قدمت و شهرت مناطق یاد شده حکایت می کند. یکی از دلایل ارتباط مغان با دماوند و قصران و ری را وجود دو آبادی قدیمی " مغانک " در دماوند و " میگان " ( تلفظ امروزی میگون ) در رودبار قصران میدانند که دارای ویژگی های مهم زیست محیطی بودند. میگان برگرفته از " مغگان " است که ( غ ) آن به ( ی ) تبدیل شده است؛ نظیر بغستان به بیستون، رغه به ری و نظایر آن که فراوانند. پسوند ( گان ) هم به معنی جایگاه و اسم مکان است. بنابر این مغگان، میگان و میگون امروزی جایگاه مغان بوده است که دست کم ۲۷۰۰ سال پیش در آبادی علاوه بر حکومت کردن، به تربیت و پرورش جوانان در زمینه دانش های روز و مسایل مذهبی می پرداختند. این موضوع علاوه بر بالا بردن اعتبار میگون، تاییدی بر قدمت و پیشینه پر ارزش شهرستان کنونی شمیران نیز هست. گر چه وجود مردمان قیطریه باستان و فرهنگ آنان به خودی خود قدمت این سرزمین را به بیش از ۳۲۰۰ سال پیش رسانده است .  (منبع - دانشنامه استان تهران - شهرستان شمیران ص ۲۷۲)

نگاهی به رودبار قصران در آیینه تاریخ

1 به گزارش اسفندیار مازندران را در اصل"موز اندرون" می گفتند، یعنی" ولایت درون موز" و موز نام کوهی بوده است که از حد گیلان تا تالار قصران و جاجرم کشیده بوده است. (ابن اسفندیار، ص 56)

2 ظهیرالدین می گوید که شاه غازی رستم بن علی بن شهریار(سده ششم هجری) از "گیل و دیلم و رویان و لاریجان و مازندران و کبود جامه و استر آباد و قصران" سی هزار سپاهی گرد کرد و رو به دهستان تاخت و با غزان جنگید.  (ظهیرالدین ، ص 42)

3 - ... در همین هنگام حسین بن زید به دیدار برادر تا "شلمبه" ی دماوند آمد و در آنجا 23 روز درنگ کرد. بزرگان قصران و لاریجان به پیشواز او رفتند.  (دوران حسن بن زید 250 تا 270 ه)

4 پادشاه سلجوقی به عباس، والی ری فرمان داد که قسمتی از متصرفات اسپهبد را باز گیرد. عباس با سپاه ری و ساوه و قصران و دماوند و خوار و سمنان به آمل رفت و چزیک رویان و لاریجان و کلار و شلاب را به مامیتر فرستاد و برای اسپهبد پیام داد که جوی خراسان مرز اوست ...   ( تاریخ ابن اسفندیار مجلد 2 ص 71 72 )

5 چندی نگذشت که اسپهبد از گیل و دیلم و رویان و لاریجان و کبود جامه و ایتاق و شور یلداشت و کولا و دماوند و قصران و قزوین سی هزار و اندی جانباز فراهم کرد و به راه افتاد.  ( عتبه الکتبه = مجموعه مراسلات دیوان سلطان سنجر به قلم موید الدوله منتخب الدین بدیع اتابک الجوینی به اهتمام علامه فقید قزوینی و عباس اقبال تاریخ چاپ اول مرداد 1329)

6 اسپهبد علاء الدوله هنگامی که لاریجان را گرفت، مردم قصران نیز به او گرویدند و به مهر و نوازش او خشنود شدند. شرف الملوک حسن باوند، قارن پسر بوالقاسم باوند را درفش داد و به قصران فرستاد و پس از مرگ او شهردار لفور را به جای او گماشت.

7 دژبان دژ طبرک مردی بود قزوینی که از بخشش های اسپهبد بهره ها برده بود.مرتضی عزالدین او را واداشت که دژ را به گماشتگان اسپهبد واگذارد، ولی کسی به نام عماد وزان رای او را برگردانید که "پادشاه مازندران مذهب امامیه دارد و رافضی است. اگر چنین کنی روز قیامت به خدا و پیغمبر چه خواهی گفت؟ همین عماد وزان با لشکری از قتیبه به دامنه دژ امامه قصران رفت و گماشته اسپهبد را از آنجا بیرون کرد و دژ را به فرمانروای قصران به نام عادل سپرد. اسپهبد چون آگاه شد بدان سوی لشکر برد و دژ را گرفت و عادل را با زن و فرزندان و نزدیکان بکشت و پوست سر خودش را به کاه انباشت و تا یک سال در قصران آویخت...

8 - ... امیر علی کاون در آن رزم به خون غلتید و برادرش طغا تیمور نیز در جنگ دیگری که کنار رود اترک روی داد به مازندران گریخت و در کوهستان رودبار و لار و قصران پنهان شد...

9 چون به عهد خلافت امیر المومنین علی (ع) رسید، مالک اشتر از جمله نزدیکان و اصحاب اسرار علی(ع) بود... و لشکر اسلام را پروای تبرستان نبود... اما مسجدی که در شهر آمل در محله چلاوه سر( ونظور دروازه شهر چلاوه سوادکوه است، مانند دروازه ساری و بابلسر) برابر کوچه سماکی نهاده است و مسجد و مناره مالک اشتر می گویند بدان نسبت به مالک می کنند که آن جماعت مالکیه که به امامت مالک اشتر قایلند، بنا نهاده اند و ایشان خود را متشیعه شمردند و آن قوم هنوز باقی اند. اصل ایشان از لار حوالی قصران است(" قصران الداخل و قصران الخارج ... و هما{ در اصل: هی"} ناحیتان کبیرتان بالزی فی جبالها فیها حصن مانع یمتنع علی ولاه الری... و اکثر فواکه الری من نواحیه و نیسب الیه ابوالعباس احمد بن الحسین بن ابی القاسم بن باباالقصرانی الا ذونی من اهل القصران الخارج و اذون من قراها و کان شیخا من مشایخ الزیدیه...  (معجم البلادان جلد 4 ص 353)

10 بخش های بزرگ تاریخی تبرستان باستانی و آغاز اسلام عبارت بودند از:رویان، رستمدار، مازندران، فرشوادگر (غارنکوه دوره اسلامی) پیروز کوه، قصران (شمیرانات، لواسانات و دنباوند( دماوند) که هر یک فرمانروایی جداگانه داشته و برخی از آنها مانند دماوند در آغاز اسلام و مازندران در سده دوم و فرشوادگر (بخش سوادکوه) در سده سوم به دست خلفای راشدین و عباسی منقرض و پاره ای مانند گذشته در دست فرمانروایان بومی بود و یک جور خود آزادی داشتند که در آینده یعنی در سده یازدهم اسلامی به دست شاهان صفویه منقرض و بعضی از آنها در سده اخیر به مقتضیات سیاسی و تقسیمات کشوری از تبرستان جدا و پیوست شهرستانهای همسایه شده است که از آن ویژه می باشند: فیروزکوه، قصران و دماوند که در شکم استان یکم (شهرستان تهران) و بخش جنوبی رویان (رودبار محمد زمان خانی و تالیکان (طالقان) در شکم شهرستانهای قزوین جای گرفت.   (تاریخ طبرستان ، اردشیر بزرگ ص 9 پس از اسلام)

11 امروزه لار و لارجان را به غلط لاریجان خوانند. مورهان اسلامی راه میان لار و لارجان را با آمل دو روز راه(دو مرحله) آورده اند و پایان خاک لار و لارجان را آغاز خاک قصران (شمیران و لواسانات) دانسته اند ...   (همو، اردشیر بزرگ، ص 5)

12 در باره نام مازندران مورخان اسلامی بویژه تبرستانی، داستانهایی که بیشتر آنها به افسانه شبیه است نقل کرده اند که به خلاصه آن می پردازیم. پاره ای آن را محدث دانسته اند، و برخی برای فراوانی درخت "مازو" و بعضی برای دیواری که مانند دیوار چین به فرمان اسپهبد مازیار آخرین پادشاه از خاندان غارنوندی در سراسر مازندران کشیده شد و یا به نام کوه موز که از گیلان تا جاجرم و از طرفی تا لار و قصران دامنه دارد، آن را به نام مازو و مازیار،" موز اندر آن" نامیده اند.   ( همو، ص 27 تا 28)

13 عبدالله بن مالک، او را گویند بستکی نزدیک به مالک اشتر داشت، و در قصران(شمیرانات و لواسانات) گروه بسیاری معروف به مالکیه بودند از پیروان او که هر سال به آمل مازندران آمده نذورات و هدایایی به پیشوایان طریقه خود می دادند و مالکه دشت آمل به نام این گروه مردم است که خانگاه و بناهایی در آن بنا نموده بودند.  (همو، ص 141)

14 در همین روز بود که در ساری به داعی خبر رسید که برادرش حسین بن زید از ری به شلمبه دماوند رسید و بسیاری از بزرگان لار و لارجان و قصران(شمیرانات و لواسانات) به نزد او شتافتند و سر اطاعت فرود آوردند که از آن ویژه محمد بن میکال است. حسین بیست و سه روز در شلمبه بود و سپس به سمت ساری روانه شد.  (همو، ص 558)

15 قصران را دو بخش است قصران بیرونی و درونی 1 قصران بیرونی (شمیرانات) که دروازه ری بوده تجریش(طجرشت) ونک، کن، سولقان، اذون و دزاه 2 قصران درونی (لواسانات) نام ناحیه کوهستانی است و آبادانی های آن داخل دره های فرعی جاجرود است.از خاور به لارجان و دماوند، از شمال به رویان(تبرستان باختری) و لار، از غزب به تالیکان(طالقان) و جنوب به قصران بیرونی و دهات آن عبارت است از: ایگل ، اوشان، آهار، آب نیک، انبامه(امامه)، حاجی آباد، دربندسر، روده(رودک)، زایکان(زاکون)، شمشک، فشم، کلوگان(کلیگون)، گرم آب در، لالان و میگون    (منوچهر ستوده"قصران ری") یادگار{س 5 ش 10} (خرداد 1328) {55 64} ؟ ! ب)

گذری بر تاریخ و جغرافیای میگون (موقعیت جغرافیایی)

موقعیت جغرافیایی

میگون در دامنه رشته کوههای البرز در شمال شرقی تهران و در بخش رودبارقصران با طول 30/51 تا 25/51 و عرض 36 تا 56/35 درجه ( 35 درجه و 57 دقیقه و 12.4 ثانیه عرض جغرافیایی و در 51 درجه و 29 دقیقه و 24.8 ثانیه طول جغرافیایی)قرار دارد. از شمال به روستای جیرود، از جنوب به فشم، از شرق به روته و از غرب به کوههای آهار محدود است. رودبار قصران در نقشه تهران بزرگ

ارتفاع از سطح دریا

میگون در ارتفاع 2131 متر از سطح دریا قرار دارد که بلند ترین نقطه ارتفاعی سی چال با 3357 (3719) متر و پست ترین در قسمت جنوبی رودخانه میگون (پیلت) با 2000 متر است.

میگون در تقسیمات جغرافیایی شمیرانات و رودبارقصران

نام شهرستان: شمیرانات

نام بخش: رودبارقصران

مرکز بخش: فشم

مراکز شهری: اوشان، فشم، میگون

نام دهستان: رودبارقصران

مرکز دهستان: اوشان، فشم، میگون

آبادیهای زیرمجموعه: زردبند، رودک، کلوگان، حاجی آباد، اوشان، ایگل، باغگل، آهار، شکرآب فشم، امامه بالا، امامه پایین، راحت آباد، آبنیک، روته، زایگان، گرمابدر، لالان، میگون، جیرود، درود، دربندسر، شمشک بالا، شمشک پایین.

موقعیت طبیعی

 میگون بافت کوهستانی دارد و در دره ای واقع شده که دور تا دور آن را کوههایی با ارتفاع 2500 تا 3500 متر احاطه نموده است. بیشتر خانه ها و باغات در شیبهای بین 10 تا 60 درجه قرار دارد. به علت شیب کوهستان، زمینها را نمی توان از وسایلی همچون تراکتور و تجهیزات مدرن برای کشاورزی استفاده کرد.

تیپ روستا

در حاشیه رودخانه ای که از شمال به طرف جنوب در وسط آبادی امتداد دارد، تیپ قدیمی و سنتی میگون

متمرکز، اما در حاشیه روستا افراد سرمایه دار بومی و بیشتر غیر بومی ویلاهایی را بصورت پراکنده و بینابین بنا نموده اند.

گذری بر تاریخ و جغرافیای میگون (مقدمه)

مقدمه

     زادگاه من روستا شهری در دل البرز مرکزی است. شهری در قعر دره ای با کوه های ثابت و استوار که دور تا دور آن را چون نگینی در بر گرفته اند. باغ شهری که چشمه های جوشان و آب های روان و خروشانش، زلالی و پاکی را به طبیعتش هدیه می دهند و در میان چهچهه مرغان بی قرار، بانگ اذان مسجدش روح ها را نوازش می کند. شهری که فصل هایش چهار بهشتی را می ماند که هر کدام نوید بخش بهشت دیگری است. آری آن جایی که مردمان ساده و بی ریا، دور از هیاهوهای کلان شهری، با قامتی چون کوه استوار، هر صبح و شام دست از تلاش بر نمی دارند تا آبادیشان را همچنان آباد به آیندگان بسپارند. امید است در این چند صفحه که نشانگر علاقه به زادگاهم است، بتواند بیانگر سیمای این خطه از سرزمین کشور پهناور ایران عزیز باشد. به آگاهی خوانندگان محترم می رسانم، چون این تحقیق از تاریخ 12/10/75 شروع شد، برخی از اطلاعات هم برای همان تاریخ ثبت شده است. امیدوارم بتوانم یک مجموعه از تمامی داشته های میگون جمع آوری نموده تا وضعیت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی میگون از گذشته تا به امروز برای آیندگان به یادگار باقی بماند. . اطمینان دارم که این کتاب بی نقص نیست؛ از تمامی خوانندگان محترم درخواست می شود تا چنانچه نقد و نظری دارند ما را در این زمینه راهنمایی نموده تا در چاپ های بعدی بتوانیم برطرف نماییم.

سعید فهندژی سعدی

پاییز 92

روستای منگان

     در سرزمین ما ایران، روستا و شهرهایی وجود دارند که تشابه اسمی دارند. در گفتگو با شخصی، از من سوال کرد اهل کجایی؟ گفتم اهل میگون از توابع تهران هستم. گفت در فارس شهرستان مرودشت بخش کامفیروز روستایی به نام میگون وجود دارد. خیلی برایم جالب بود. کنجکاو شدم تا صحّت این گفتار را بدانم و در صورت وجود چنین روستایی به آن محل عزیمت نمایم و از نزدیک آنجا را مشاهده نموده و وضعیت آن را مورد تحقیق قرار بدهم. پس از مقداری تحقیقات و هم چنین سرکشی در سایت ها و وبلاگ ها، متوجه شدم که شخص تا حدودی راست می گفت. روستایی به نام منگان وجود دارد. برای این که تا حدودی با میگون قرابت اسمی وجود داشت، به همین دلیل مقداری از اطلاعات این روستا که در وبلاگی نوشته شده بود، برداشت و در این قسمت قرار دادم.

     "روستایی زیبا و خوش نما در ناحیه شمالی دهانه تنگ بستانک، در دامنه کوه «ساران» واقع است. حدود صد سال است که مسکونی می باشد، در ابتدا به آن «گُل زردک» و هم " گل مکان " می‏گفتند. در زمان حمید خان و لطف علی خان کشکولی که جوی جدیدی از تنگ بستانک کشیده شد، اراضی بیش تری زیر کشت رفت. در واقع هویت و نام این روستا نیز از آن جوی جدید گرفته شد، چون سراسر مسیر آن جوی از ابتدای سربند تا پوزه‏ی آبادی، تمامی از میان سنگ و مَنگ عبور نموده است، به همین سبب به آن جوی « منگان» گفته شد. منگ از نظر میزان انجماد از خاک سفت تر و از سنگ نرم‏تر است. ..." (به روایت علی خان شکوهی، کاکا قلی امیری و عزیز اللّه فروغی، برداشت از وبلاگ: کامفیروز بهشت ایران)

یوتوپیا، مدینه فاضله، جهان وطنی

قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز    ورای حد تقریر است شرح آرزومندی

     با کسب اجازه از حضرت حافظ، به نظر می رسد شرح این شعر بدین گونه باشد که: قلم توان بیان اسرار عشق را ندارد. آرزوی هر فرد، بالاتر از آن چیزی است که بتوان نگاشت. شاید"اسرار عشق"را بتوان به حق الیقین و "آرزومندی"را به مدینه فاضله تعبیر کرد. به سخن دیگر جامعه ای که در آن سراسر عدالت، محبت، راستی و درستی باشد. البته چنین جامعه ای از گذشته های دور همواره توسط بزرگان مطرح می گردید. امیدوار بودند روزی برسد تا نه تنها از بعد انسانی، بلکه از لحاظ طبیعی هم به یک مدینه فاضله دست یابند.

     "در سال 1518، کتاب یوتوپیا، اثر سر توماس مور SIRTHOMAS MORE  (1535 1478) منتشر گردید. شهر یوتوپیا (آرمان شهر)، یک جزیره هلالی شکل و یک شهر تصوری بود. در این جزیره۵۰ شهر بنا شده بود. طرح و استانداردهای همه شهرها تقریباً شبیه هم بود. نزدیک ترین شهرها در فاصله 40 کیلومتری قرار داشت و دورترین آن ها نیز در فاصله زیادی نبود. جمعیت شهرهای یوتوپیا بیش از  9000نفر نبود. سازمان های مسوول، تمایل به افزایش جمعیت نشان نمی دادند. در بنای ساختمان های شهری توازن و وحدت کلی رعایت شده بود. ساکنین آرمان شهر به صورت جامعه گرایی زندگی می کردند. آن ها با هم و با صدای شیپور غذا صرف می کردند. دسته جمعی شروع به کار نموده و کار روزانه بیش از 6 ساعت وقت آن ها را نمی گرفت. در آرمان شهر هر چه که وجود داشت، متعلق به همه بود. آرمان شهر داستان و حکایت نیست، بلکه رساله ای درباره آمال نامتناهی انسان از زندگی در جهانی است که در آن از دردها، شکنجه ها و سرگشتگی های این دنیایی که در آن زیست می کنیم خبری نیست. در آن عدالت کامل برقرار است و همه زیر لوای آزادی و برابری و داد، عمری را به شادمانی و خرسندی می گذرانند. آنجا سرزمین(یوتوپیا) است. با آن که چهارقرن و نیم از دوران انتشار این کتاب می گذرد، با وجود این، ادیبان، متفکران و داستان سرایان هر آنگاه که بخواهند از یک سرزمین رویایی بی درد و رنج صحبت کنند، بی درنگ نام یوتوپیا را به زبان می رانند. نام یوتوپیا، در بین اندیشمندان مغرب زمین یک واژه ی کاملاً آشناست. همان گونه که عنوان " مدینه فاضله" در بین آشنایان به ادب اسلامی یک چیز شناخته شده است. اصولاً اندیشه آفرینش دنیایی که بر آن عدالت کامل حکمفرما باشد از دیرگاه متفکران و اندیشمندان را به خود مشغول داشته است. چنان که افلاطون هم در 2500 سال پیش، همین آرزو را برای ابناء بشر در دل می پرورانده است. در یوتوپیا یا مدینه فاضله توماس مور سیاستمدار و متفکر انگلیسی عاملی که بر همه کس و همه چیز حکم فرمایی می کند محبت و دوستی است. مردم مدینه فاضله می توانند بنا به میل خود هر خدایی را که خود می خواهند پرستش کنند، اما هیچ کس حق ندارد بی دینی و بی ایمانی را در بین مردم رواج دهد. در طول پنج قرن گذشته بسیار بودند، رهبرانی که سعی می کردند قسمتی از آرزوهای توماس مور را برآورند و دنیایی بسازند که در آن رنج و غم و بدبختی نباشد.

     توماس مور در اثر فنا ناپذیر خود، به سازمان جامعه انسانی بیش از مرفولوژی شهری تاکید داشته است. این امر بیشتر از خصلت انسانی و انسان دوستی او نشات می گرفت و در این راه همواره روی سه مسئله غیر قابل حل زمان به تفکر پرداخت.

الف) چگونه می توان شهر و روستا را به هم نزدیک ساخت؟

ب) چگونه می توان شهر را به داخل روستا برد؟

ج) چگونه می توان روستاها را به داخل شهر ها آورد؟"

(منبع: جغرافیای شهری. حسین شکوهی. ص 64- 65 )

     در دوران اسلامی مدینه اولین شهری است که در تاریخ به نام شهر اسلامی ثبت گردید. این شهر با هجرت پیامبر از مکه به مدینه مورد توجه قرار گرفت. خداوند بخشی از آیات قرآن را در این شهر نازل کرد. قانون اجتماعی اسلامی در این شهر تصویب و ساکنین مدینه اولین کسانی بودند که با احکام اسلام آشنا و به آن عمل می کردند. احکام واجب، احکام حرام، احکام مستحب و مکروه که همگی آن ها دیباچه جاوید قانون اسلامی را تشکیل می دادند، در یک کتاب مقدس ثبت گردید.  اگر چه امام علی (ع) در دوران حکومت نزدیک به پنج ساله خود توانست تا حدودی تصویری از یک جامعه اسلامی را ارائه نماید، اما قانون گریزان، ناعادلان، جاهلان و ناسازگاران نگذاشتند جامعه سالمی که مولی الموحدین در جستجوی آن بود به کمال برساند. نظام اقتصادی تا دوران معاویه به گونه ای بود که بیت المال به صورت عادلانه بین مردم تقسیم می شد. زندگی رفاهی حاکمان هم سطح و یا حتی ضعیف تر از عامه مردم بود. برادری و برابری اساس کار بود."دکتر علی شریعتی در این زمینه عقیده داشت: رژیم اجتماعی و اقتصادی اسلام سوسیالیسم عملی است که بر طرز تفکر خداپرستی استوار باشد و حد وسط دو رژیم فاسد کاپیتالیسم(سرمایه داری) و کمونیسم (اشتراک مطلق) می باشد. روش سیاسی اسلام از نظر بین المللی بین دو بلوک متخاصم شرق(به رهبری شوروی سابق) و غرب (به رهبری آمریکا) پایگاه اسلام بلوک میانه است که به هیچ طرف بستگی نمی تواند داشته باشد. بعد ها تحت همین افکار است که شریعتی شیفته ابوذر غفاری شده و در کتابی که می نویسد او را " اولین خدا پرست سوسیالیست" می خواند". (یادواره دکتر علی شریعتی)

     چشم انداز جغرافیایی شهری و روستایی رودبارقصران بسان خوشه ای از انگور می ماند که به صورت خطی در کنار رودخانه های اصلی و فرعی طبیعت زیبای خاصی را به نمایش می گذارد. اگر چه در سال های گذشته خیلی از کارهای عمرانی و توسعه شهری و روستایی انجام شده است، اما به یقین خلاء هایی در بخش وجود دارد که می توان آن ها را هم با مدیریت آگاهانه در دو بخش شهری و روستایی به اجرا گذاشت. با توجه به این که دانشمندان سالانه، ماهانه، هفتگی و حتی روزانه بر اختراعات و علوم تازه ای دست پیدا می کنند، مسلماً کارهایی هم که به روز نباشد، کهنگی پیدا کرده و می طلبد تا هر روز بر عمران و آبادی شهر و روستا افزوده شود. حرکت و فعالیت در این مسیر زندگی و حیات را در جامعه روزافزون می کند. از طرف دیگر بی تحرکی، ساکن بودن و مردگی را در جامعه به وجود می آورد. با توجه به این که هر روز بر تعداد جمعیت اضافه می شود، به طور حتم نیازها هم بیشتر و بیشتر می شود. اگر یک سالن ورزشی ساخته شود، یا جاده ای عریض تر شود، این فقط برای مدتی است که همان نسل می توانند از آن استفاده کنند. باید به فکر فردا و فرداهای دیگری هم باشیم تا آیندگان را به سختی نیندازیم. با توجه به این شعاری که بسیار از زبان اندیشمندان شنیده ایم که باید کاری کرد تا روستاها و شهرهای کوچک تخلیه نشوند، پس باید نیازهای یک جامعه را برطرف کنند تا مردم مجبور نشوند روستاها و شهر های کوچک خود را ترک کنند و به شهرهای بزرگی همچون تهران روی آورند. میگون هم یکی از این شهرهای کوچکی است که همچون دیگر شهرها و روستاهای رودبارقصران دارای پتانسیل های مثبتی است که باید برای آن ها سرمایه گذاری شود. مهم ترین آن ها جوانان و نوجوانانی هستند که با اتمام تحصیلات تکمیلی بازار کاری برای آن ها وجود ندارد. این ها مجبور می شوند برای جستجوی کار یا به تهران بروند و یا اوقات خودشان را به بطالت بگذرانند. یک شهری مثل میگون فقط و فقط نباید به زیبایی های طبیعی و خدادادی آن توجه کرد، باید در همه زمینه هایی که مردم را در آن محل زنده و با نشاط می کند اقدام عملی انجام داد. اگرچه کارخانه های بزرگی را نمی توان در میگون و امثالهم ایجاد کرد، اما می توان کارگاه های کوچک تولیدی را در محل به وجود آورد تا جوانان با آموزش و ترغیب به این کارگاه ها بتوانند هم از استعدادهای درونی خود بهره ببرند و به جامعه کمک کنند تا باعث رونق تولید باشند. فقط با داشتن یک سالن ورزشی و یا یک کتابخانه و فرهنگ سرا راضی نباشیم. باید مربیانی در این زمینه ها انتخاب کنیم تا فرزندان میگونی در خارج از مرزهای رودبارقصران هم بدرخشند.

 

منابع مطالعاتی رودبارقصران

     برای مطالعات هر شهر و دیاری نیاز به دو منبع قدیم و جدید است. منابع قدیم یا آثار به جا مانده از محققین و مورخین دوران گذشته است و یا این که در لابلای خاطرات حاکمانی که از آن مسیر و یا دیار روزگاری عبور کرده و یا ساعاتی را در آن به سر برده اند، نوشته شده است. لذا در باب میگون و رودبارقصران می توان از این منابع استفاده کرد.


- آثار الباقیه: ابوریحان بیرونی

- آثار البلاد و اخبار العباد. ترجمه جهانگیر میرزا قاجار. قزوینی، زکریا بن محمد بن محمود.(1373). تصحیص و تکمیل میرهاشم محدث. تهران: امیرکبیر. 1373.

- آثار تاریخی شمیران: جغرافیای تاریخی و معرفی محوطه های باستانی و بناهای تاریخی و فرهنگی. پازوکی طرودی، ناصر. (1382). تهران: میراث فرهنگی.

- آثار تاریخی شمیران: ناصر پازوکی

- احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم. مقدسی، ابوعبدالله محمدبن احمد.(1361)..ترجمه علینقی منزوی.تهران: شرکت مولفان و مترجمان. چ اول

- از آستارا تا استرآباد: دکتر منوچهر ستوده

- اطلس شهرستان شمیران. محمودیان، علی اکبر و دیگران. (1381). تهران: موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی.

- اطلس شهرستان شمیران: رودبار قصران، لواسان و شهر شمیران (تجریش)، علی اکبر محمودیان، تهران 1381 ش

- آقاشریف، احمد. (بی تا). دفترکل اداره اوقاف و امور خیریه شهرستان لواسانات و رودبار قصران.

- الانساب: سمعانی

- البلدان: ابوالفدا

- الرساله الثانیه: مسعر بن مهلهل

- المآثر و الآثار: محمّد حسن صنیع الدوله

- المسالک الممالک: استخری

- آمار سالیانة رودخانه های ایران، بنگاه مستقل آبیاری. ادارة هیدرولوژی ،] تهران [ 1335 ش

- امامزاده های ایران (فهرستی کوتاه پیرامون مرقد مطهر بخشی از امام زاده های آرمیده در ایران). نجفی. ضیاءالدین. (1390). چاپ اول. بی جا: آثار اهل البیت.

- امامه و انیس الدوله: ابوالقاسم تفضلی

- اولین نقشة برجسته نمای تهران ـ شمال، مقیاس 000 ، 250:1، تهران : سحاب، 1990؛ ایران  وزارت کشور

- اینجا طهران است، منصوره اتحادیه: مجموعه مقالاتی در بارة طهران 1344ـ 1269 ه ق، تهران 1377 ش 

- بحر انساب (قرن۱۴)؛ منسوب به ابومخنف، لوط بن یحیی خزاعی ( - 157ه.ق)؛ شماره نسخه: 15204؛ نشر: شیخ محمد حسن نجفی فرزند شیخ عیسی لواسانی (قرن۱۴)؛ زبان فارسی؛ خط نستعلیق؛ مجموعه نسخ خطی کتابخانه مجلس.

- بحرالانساب ( 1238 ه.ق)؛ منسوب به ابومحنف/ ابومخنف بن لوط بن یحیی خزاعی ( ـ 157 ه.ق)؛ وضعیت نشر: محمدقلی نوری (میرزا محمدحسین نوری ملقب به خواجه) (1238ق)؛ شماره نسخه: 14867؛ زبان فارسی؛ خط نستعلیق؛ مجموعه ی نسخ خطی کتابخانه ی مجلس.

- بحرالانساب = بحرالنساب (29 شوال 1283 ه.ق)؛ منسوب به سید مرتضی بن داعی علم الهدی (قرن 6ه.ق)؛ شماره نسخه: 8047؛ زبان فارسی؛ خط نستعلیق؛ مجموعه نسخ خطی کتابخانه مجلس.

- بررسی علل اقتصادی کاهش کشت پنبه در شهرستان ورامین، اقتصاد کشاورزی و توسعه، شهلا خان احمدی، سال 3، ش 12 (زمستان 1374)

- بررسی کتیبه های صندوق های برخی از مقابر ناحیه ی لواسانات و رودبارقصران. علیئی، میثم. (1391). ارائه شده در همایش هنر قرآنی. تهران: دانشگاه تربیت مدرس. به تاریخ سه شنبه 15 اسفند 1391.

- برگزیده مشترک. یاقوت حموی. (1362). ترجمه محمد پروین گنابادی. تهران: امیرکبیر.

- برمکیان: بر روایات مورخین عرب و ایران. عبدالحسین میکده. بووا، لوسین. (1365). چ 3. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

- بستان السیاحه یا سیاحت نامه، رزم آرا؛ زین العابدین بن اسکندر شیروانی، چاپ سنگی تهران 1315، چاپ افست [ بی تا. ] 

- بقاع متبرکه تهران. سروقدی، محمدجعفر. (1386). چ دوم. تهران: اداره کل اوقاف و امور خیریه استان تهران.

- بهرالانصاب = بحرالانساب (۱۲۰۸ه.ق)؛ ابومخنف/ ابومحنف، لوط بن یحیی ازدی کوفی ( - 157 ه.ق)؛ وضعیت نشر: اول ذیقعده ۱۲۰۸ق؛ شماره نسخه: 7054؛ زبان فارسی؛ خط نسخ؛ ماخذ فهرست، جلد ۲۵، صفحه ۶۶؛ مجموعه نسخ خطی کتابخانه مجلس.

- تاریخ ایران قدیم، تاریخ ایران باستان: مشیرالدوله پیرنیا

- تاریخ ایران: پرفسور گیرشمن

- تاریخ تبرستان: ابن اسفندیار

- تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی ایران دوره صفّاریان و علویان. پرگاری، صالح و پروین ترکمنی آذر. (1378). تهران: انتشارات سمت.

- تاریخ تنکابن: علی اصغر یوسفی نیا

- تاریخ تهران، عبدالعزیز جواهرکلام، ج 1، تهران ?[ 1328 ش ]

- تاریخ خانی: علی بن شمس الدین لاهیجی

- تاریخ رویان، محمدبن حسن اولیاءاللّه، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1348 ش

- تاریخ زمین لرزه های ایران، نیکلاس امبرسز و چارلز ملویل، ترجمة ابوالحسن رده، تهران1337 ش

- تاریخ طبرستان و رویان و مازندران.مرعشی، ظهیرالدین.(1361). به کوشش محمدحسین تسبیحی. انتشارات شرق. چ دوم.

- تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، چاپ محمدحسین تسبیحی، تهران 1345 ش

- تاریخ طبرستان. ابن اسفندیار، بهاءالدین محمد. (1320). تصحیح عباس اقبال آشتیانی. ج1. تهران: چاپخانه مجلس.

- تاریخ طبری: تصحیح ابوالقاسم حالت

- تاریخ کامل: ابن اثیر

- تاریخ مازندران و گیلان: اولیا ا... آملی

- تاریخ مازندران: اردشیر برزگر

- تاریخ مازندران، رویان، تبرستان: ظهیرالدین مرعشی

- تاریخ یعقوبی: احمد بن یعقوب

- تجهیزات شهری و اوقات فراغت در تهران، اطلس تهران: تهران: موسسه ی مطالعات اجتماعی گروه جامعه-شناسی دانشگاه تهران. 1347/48.

- تهران قدیم: علی جواهر کلام

- تهران قدیم: نجمی

- جغرافیای تاریخی ورامین، علاءالدین آذری دمیرچی،  تهران 1348 ش

- جغرافیای درة رودبار قصران، میرزا محمد مهندس، چاپ حسین کریمان، در میراث اسلامی ایران، به کوشش رسول جعفریان ، دفتر3، قم : کتابخانة حضرت آیت العظمی مرعشی نجفی ، 1375 ش

- جغرافیای مفصّل ایران، ربیع بدیعی، تهران 1362 ش

- جغرافیای مفصّل ایران، مسعود کیهان، تهران 1310ـ1311 ش

- حبیب السیر: غیاث الدین خواندمیر

- خاطرات ناصرالدین شاه قاجار (سفر به رودبارقصران).

- خصوصیات کلی زمین شناسی البرز در حوالی تهران، آندره واتان و ایرج یاسینی، نشریة دانشکدة فنی، دورة 2، ش 12 (دی 1347)، ش 13 (فروردین 1348)، ش 14 (مهر 1348)؛ و. واس ، م.

- دودمان علوی در مازندران. رابینو، ه. ل. (1319). سید محمد طاهری شهاب. ج5. بی جا: مطبعه ارمغان.

- راحت الصدور: محمّد بن علی راوندی

- رودخانه های ایران، اعتمادالسلطنه؛ یداللّه افشین، تهران 1373 ش

- روزنامة سفر خراسان به همراهی ناصرالدین شاه، قهرمان بن یوسف امین لشکر، ( 1300 )، چاپ ایرج افشار و محمدرسول دریاگشت، تهران 1374 ش

- روزنامة سفر خراسان، علینقی بن اسماعیل حکیم الممالک، تهران 1356 ش

- روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه

- ری باستان، حسین کریمان، تهران 1345ـ1349 ش؛ همو، قصران (کوهسران)، تهران 1356ش 

- زند هومن یسن: ترجمه و تصحیح صادق هدایت

- زندگانى حضرت امام موسى کاظم علیه السلام مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى. (1355ش). (ترجمه جلد 48 بحار الأنوار). ترجمه موسی خسروی. چاپ دوم. تهران: اسلامیه.

- سدسازی معاصر ایران، بیژن فرهنگی، تهران 1377 ش؛ همو، نگرشی بر سدهای ایران: گذشته ـ حال ـ آینده، تهران 1372 ش

- سفرنامه ی ابن حوقل (ایران در صوره الارض)، ابن حوقل، ابوالقاسم. (1366). ترجمه و توضیح جعفر شعار. تهران: انتشارات امیرکبیر. چ دوم.

- شمه ای از زمین شناسی البرز، احمد معتمد، تهران 1358 ش

- شناسنامة جغرافیای طبیعی ایران، عباس جعفری، تهران: گیتاشناسی، 1363 ش؛ همو، گیتاشناسی ایران ، تهران 1368ـ1379 ش

- شور و قلیایی شدن خاک در حوضة رودخانة جاجرود، غلامی، و ر.لامبرت، ترجمة مسعود دالمن، - فصلنامة تحقیقات جغرافیایی ، سال 10، ش 1 (بهار 1374)

- صورت الارض: ابن حوقل

- علویان طبرستان. حکیمیان، ابوالفتح.(1368). چ 2. تهران: انتشارات الهام.

- عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب. ابن عنبه، سید جمال الدین احمد. (1381ق/1961م). تصحیح محمدحسن آل الطالقانی.

- فرهنگ آبادی های ایران

- فرهنگ جغرافیایی ایران: گروه نویسندگان

- قصران. کریمان، حسین. (1356). 2ج. تهران: انتشارات انجمن آثار ملی.

- قلاع اسماعیلیه در رشته کوههای البرز. ستوده، منوچهر. (1345). تهران: دانشگاه تهران.

- کارنامه اردشیر بابکان: ترجمه احمد کسروی

- کارنامه اردشیر بابکان: ترجمه صادق هدایت

- کتاب اسامی دهات کشور، ادارة کل آمار و ثبت احوال، ج 1، تهران 1329 ش 

- لغت نامه دهخدا: دهخدا

- مازندران و استرآباد: رابینو

- مجمل التواریخ: نویسنده نامشخص

- مرآه البلدان. اعتماد السلطنه، محمدحسن خان.(1368). به کوشش عبدالحسین نوایی و میر هاشم محدث. ج چهارم. تهران: دانشگاه تهران.

- مشخصات جغرافیایی طبیعی ایران، میخائیل پلاتونوویچ پتروف،ترجمة ح.گل گلاب، تهران1336 ش

- مطالعات طرح جامع احیاء و توسعة کشاورزی و منابع طبیعی حوزة آبریز مرکزی و همدان، مؤسسة پژوهش های برنامه ریزی و اقتصاد کشاورزی، ج 3، منابع آب ، بخش 3، مطالعات آبیاری و توسعة آبیاری، پیوست 10: دشت لواسانات ، پیوست 11: دشت ورامین ، تهران [ 1375 ش ] 

- مطالعة زیست محیطی رودخانة جاجرود (فون و فلور)، نعمت اللّه خراسانی، مجلة منابع طبیعی ایران، ج 54، ش 1 (1380 ش )

- مکان های جغرافیایی ایران در بستر زمان: مهرالزمان نوبان

- ممالک و مسالک، اصطخری، ابواسحق ابراهیم.(1373). ترجمه محمدبن اسعدبن عبدالله تستری. به کوشش ایرج افشار. تهران: انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار یزدی.

- نام ها و آبادی های ایران: احمد کسروی

- نامه تِنسر: تصحیح مجتبی مینوی

- نزهة القلوب، حمداللّه مستوفی

- نقشة جدید مناطق شهرداری تهران ، مقیاس 000 ، 50:1، تهران : گیتاشناسی ، 1381 ش

- نقشة سیاسی و اقتصادی استان تهران ، مقیاس 000 ، 300:1، تهران : گیتاشناسی ، 1371 ش 

- هفت اقلیم. رازی، امین احمد. (1378). تصحیح سید محمدرضا طاهری. ج2. تهران: نشر سروش.

موقعیت جغرافیایی

     میگون در دامنه رشته کوه های البرز در شمال شرقی تهران و در بخش رودبارقصران با (طول30/51 تا 25/51 و عرض 36 تا 56/35 درجه)( 35 درجه و 57 دقیقه و 12.4 ثانیه عرض جغرافیایی و در 51 درجه و 29 دقیقه و 24.8 ثانیه طول جغرافیایی) قرار دارد. از شمال به روستای جیرود، از جنوب به فشم، از شرق به روته و از غرب به کوه های آهار محدود است.

ارتفاع از سطح دریا

     میگون در ارتفاع 2131 متر از سطح دریا قرار دارد که بلند ترین نقطه ارتفاعی سی چال با حدود 3357 یا 3719 متر و پست ترین در قسمت جنوبی رودخانه میگون (پیلت) با 2000 متر است.

میگون در تقسیمات جغرافیایی شمیرانات و رودبارقصران

     نام شهرستان: شمیرانات

     نام بخش: رودبارقصران

     مرکز بخش: فشم

     مراکز شهری: اوشان، فشم، میگون

     نام دهستان: رودبارقصران

     مرکز دهستان: اوشان، فشم، میگون

     آبادی های زیرمجموعه: اوشان، زردبند، رودک، کلوگان، حاجی آباد، ایگل، باغ گل، آهار، شکرآب، فشم، امامه بالا، امامه پایین، راحت آباد، آب نیک، روته، زایگان، گرمابدر، لالان، میگون، جیرود، درود، دربندسر، شهر شمشک بالا، شمشک پایین.

 

موقعیت طبیعی

     میگون بافت کوهستانی دارد و در دره ای واقع شده که دور تا دور آن را کوه هایی با ارتفاع 2500 تا 3500 متر احاطه نموده است. بیشتر خانه ها و باغ ها در شیب های بین 10 تا 60 درجه قرار دارد. به علت شیب کوهستان، زمین ها را نمی توان از وسایلی همچون تراکتور و تجهیزات مدرن برای کشاورزی استفاده کرد.

تیپ روستا

     در حاشیه رودخانه ای که از شمال به طرف جنوب در وسط آبادی امتداد دارد، تیپ قدیمی و سنتی میگون متمرکز، اما در حاشیه روستا افراد سرمایه دار بومی و بیشتر غیر بومی ویلاهایی را به صورت پراکنده و بینابین بنا نموده اند.

نقشه ی حومه ی تهران

     نقشه ی بالا بخشی از مجموعه نقشه ی‌های دایره جغرافیایی ارتش است که در سال ۱۳۱۵ از تهران و حومه ی ترسیم شد. آقای غلامرضا سحاب آن را به وبلاگ http://nimrouz.com دادند تا کپی تهیه شود. من هم از این وبلاگ برداشت کردم. قبلاً هم از این نقشه ی در آزمایشگاه گروه جغرافیای دانشگاه تهران استفاده کردم. در آن زمان از این نقشه ی توانستم به کمک اساتید محترم، حوضه آب ریز میگون را به دست آورده و دِبی رودخانه میگون را محاسبه کنم. در این نقشه ی بخشی از قصران و شمیرانات (میگون در شمال شرق، لونیز در شمال غرب، مبارک‌آباد در جنوب شرق، و کن در جنوب غرب) را در بر می‌گیرد. وضعیت باغ های و روستاهای این حوزه در نقشه ی به خوبی قابل تشخیص است. از جمله آن ها می‌توان به شهرستانک، آهار، ایگل، امامزاده داوود، قله توچال، پس قلعه، سولقان، کن، حصارک، ونک، اوین، درکه، ولنجک، محمودیه، سعدآباد، جعفرآباد، دربند، تجریش، امامزاده قاسم، چالهرز، زرگنده، قلهک، ضرابخانه، دروس، رستم آباد (تقاطع کامرانیه و صدر)، چیزر (چیذز)، قیطریه، جماران، دزآشوب (دزاشیب)، منظریه، اقدسیه، آجودانیه، اختیاریه، لویزان، سلطنت آباد (چهار راه پاسداران)، و مبارک آباد (شمال میدان هروی) اشاره کرد.

 

تاریخی

     منابع تاریخی زیادی وجود ندارد که بتوان از آن تاریخچه میگون را مورد مطالعه قرار داد. در برخی از کتاب های تاریخی با ورود به رودبار قصران مطالبی را پیرامون تاریخ و جغرافیای کلی می توان مشاهده کرد. در این زمینه دکتر کریمان در کتاب ارزشمند خود مطالب تاریخی، اجتماعی و جغرافیایی این منطقه را جمع آوری نموده است. "در کتاب قصران نوشته دکتر کریمان صفحه 231 درباره یکی از دلایل ارتباط مغان روحانیون زرتشتی به دماوند و قصران گویا وجود آبادی قدیمی مُغانک در دماوند و میگان "میگون" مغگان و نظایر این ها تواند بود."

     -  با توجه به کلمه " تالارسر " (تِلارسَر) که نام یکی از محلات میگون است؛ حدس زده شود که زمانی این منطقه تالاری بوده و حکام وقت از این مکان استفاده می کردند. اگر چه جناب آقای سید علی میراسماعیلی اعتقاد دارند که اسم تِلارسَر در واقع از شکل و تیپ محل مورد نظر دریافت شده است. شکل آن مانند تالاری است که به صورت طبیعی وجود داشته و به لحاظ شکل ظاهری به تِلارسَر (تالارسر) نامگذاری شد.

     - قلعه استوار هم که در شمال غربی میگون قرار دارد، نشان از قدرت، سیاست و حُکّامی است که در این محل زندگی می کردند. قلعه استوار بیشتر به قلات حسن صباح شبیه است که همانند قلعه روستای امامه هر دو در راستای یک هدف بنا شدند.

     - وجود آثار حیات و زندگی در هملون نیز نشان از زندگی اولیه آباء و اجدادی است که شاید در یک دوره ای، بنا به دلایلی به محل جدید کوچ کردند.

     " قلعه امامه رودبارقصران و پاره ای آثار قلاع دیگر در لار قصران و لواسان و نیز نام دربندسر آنجا را که موقعیت استوار نظامی دارد، به ظن متاخم (به گمان نویسنده) به علم به همین زمان متعلق می داند. چون به عهد قبل از اسلام آن حدود در اختیار آل گشنسف بود و آرامشی داشت و در ادوار بعد نیز حادثه بزرگی که ساختن دژی بدان استواری و یا احداث دربندی محکم را ایجاب کند، تا به زمان مازیار نشان نداده اند. از همین نوع تواند بود قلاعی که از آن ها اکنون نامی بجاست و آثارشان اکثر محو شده است، نظیر قلهک (قلاهک، قلا یا کلا به معنی قلعه )، ایگل و کلاهک (قلعه کوچک) اوشان و سرقلا (سر قلعه) فشم، و قلعه استوار بالای میگون و قلعه سربند افجه و جز این ها"

(منبع: کتاب روستای امامه و انیس الدویه)

     با توجه به اظهار نظر آقای دکتر کریمان که قلعه امامه در فاصله سال های 217 تا 224 هجری که مازیار ولایت طبرستان را بر عهده داشت، ساخته شده است. اگر قلعه ها به یک دیگر ربط داشته و برای یک منظوری بنا شده باشد، باید گفت که قلعه استوار هم در همین سال ها بنا گردید.

"میگون با تمدن مستند به قدمتی فراتر از ۲۷۰۰ سال: مستقر شدن آریایی ها از جمله قبیله مغان مادی در دنباوند (دماوند)، کوهسران (قصران) و رغه (ری) که با دانش های مادی و روحانی دارای قدرت و اعتبار بی نظیر بودند٬ از قدمت و شهرت مناطق یاد شده حکایت می کند. یکی از دلایل ارتباط مغان با دماوند و قصران و ری را وجود دو آبادی قدیمی "مغانک" در دماوند و "میگان"( تلفظ امروزی میگون) در رودبار قصران می دانند که دارای ویژگی های مهم زیست محیطی بودند. میگان برگرفته از "مغگان" است که (غ) آن به (ی) تبدیل شده است؛ نظیر بغستان به بیستون، رغه به ری و نظایر آن که فراوانند. پسوند (گان) هم به معنی جایگاه و اسم مکان است. بنابر این مغگان، میگان و میگون امروزی جایگاه مغان بوده است که دست کم ۲۷۰۰ سال پیش در آبادی علاوه بر حکومت کردن، به تربیت و پرورش جوانان در زمینه دانش های روز و مسایل مذهبی می پرداختند. این موضوع علاوه بر بالا بردن اعتبار میگون، تاییدی بر قدمت و پیشینه پر ارزش شهرستان کنونی شمیران نیز هست. گر چه وجود مردمان قیطریه باستان و فرهنگ آنان به خودی خود قدمت این سرزمین را به بیش از ۳۲۰۰ سال پیش رسانده است.

(منبع: دانشنامه استان تهران، شهرستان شمیران، ص ۲۷۲)

نگاهی به رودبار قصران در آیینه تاریخ

پیش از تاریخ

     "قصران از شمال به طبرستان و از جنوب به ری محدود بوده است. در ادوار مختلف تاریخ، زمانی جزء ری و در دوره‌ای به طبرستان تعلق می یافت، از این جهت تاریخ قصران داخل با تاریخ طبرستان سخت آمیخته است.

     دونالد ویلبر در کتاب ایران گذشته و حال معتقد است: آغاز مهاجرت قوم آریا در حدود 1500 سال پیش از میلاد بوده". جیمس هنری برستد نیز در کتاب روزگار باستانی، "مهاجرت آریاها را حدود 1800 سال قبل از میلاد احتمال داده است."

     ورود قوم آریا به ‌نقاط کوهستانی قصران داخل مانند: رودبار قصران، لار، لواسان و دماوند که دارای کوه های صعب‌العبور است، بدون شک آسان صورت نگرفته است و حوادث خونین و دردناک فراوانی در طی زمانی دراز با تپورها و آمردهای بومی آنجا همراه داشته است.

     ساکنان بومی مازندران مردم غیر آریایی بودند و با نیاکان ایرانی‌ها تفاوت داشتند. در قسمت کوهستانی این ناحیه که حد شمالی قصران داخل را نیز در بردارد تپوری‌ها سکنی داشتند.

     قرابت زبان و هم‌‌گونی گویش در مناطق فیروزکوه، دماوند، قصران، طالقان، گیلان، مازندران و طالش واقعیتی آشکار و عینی است. اگر برای تقویت فرضیه ریشه مشترک نژادی و جغرافیایی جای تأمل و تحقیق وجود دارد، در ارتباط با عامل و عنصر «زبان مشترک» به ‌عنوان یکی از پایه‌های اساسی هویت تاریخی و فرهنگی این مناطق جای تردیدی نمی‌ماند. مطالعه ویژگی‌ها و مبانی مشترک فرهنگ ‌شناسی و خرده فرهنگ‌های محلی در مناطق قصران، طالقان، الموت، کجور، طالش و برخی مناطق مازندران عمده‌ترین منبع برای درک تاریخ مشترک این مناطق محسوب می‌شود. یعنی فرهنگی‌شناسی کلید گشایش بخش مهمی از ناشناخته‌های تاریخ قصران خواهد بود. آن چه مسلم است "قبل از ورود آریاها، اقوام بومی مناطق گیل و دیلم و طبرستان علی‌الخصوص تپورها راه پیشروی آریاها را بدان حدود بستند. نام طبرستان به‌ مناسبت نام همین قوم تپورستان شده است. کلمه «تپور» یا «تابور» به زبان کلدانی و عبری به‌ معنی کوه است. مرعشی در تاریخ طبرستان می‌گوید: به زبان طبری، «طبر» کوه را گویند.

     قوم تپور تا چند قرن پس از رواج آیین زرتشت در میان قوم آریا همچنان به کیش باستانی خویش یعنی پرستش پروردگاران باطل و دیوها باقی بودند.

     استاد پورداود در این مورد می‌نویسد: از خود اوستا چنان برمی آید که در عهد تدوین کتب مقدس هنوز اهالی مازندران و گیلان یا قسمتی از آنان به‌ همان کیش قدیم آریایی باقی بوده به گروهی از پروردگاران یا دیوها اعتقاد داشته‌اند. در اوستا غالباً از دیوهای مازندران (مازن) و دروغ پرستان دیلم و گیلان (ورنه) سخن رفته است. مزدیسنا نقطه مقابل دیویسنا است که به ‌معنی پرستندگان پروردگار باطل و یا آن دین غیر ایرانی است.

     ... در سال 1340 در نزدیکی ایگل و متعاقب آن از روستاهای آهار رودبار قصران ظروفی سفالین به‌ همراه آثاری دیگر به ‌دست آمد که به مردم حدود سه هزار سال پیش این منطقه تعلق دارد. در باب انواع وسایل و لوازم زندگی کشف شده در این منطقه، از قبیل ظروف عادی و تشریفاتی غذا و آب و کوزه‌های شراب و پیاله‌های سفالین آن، سلاح‌های جنگی، اسباب آرایش چون آینه و سرمه‌دان و زینت‌آلات چون گردنبند و گوشواره و دست بند و نظیر این‌ها اطلاعات مفیدی به‌دست می‌دهد. مجموعه این آداب و رسوم نشان می‌دهد که در سه هزار سال قبل آیین زرتشت هنوز در این حدود رواج نیافته بود. دفن اموات در قبور ایگل مربوط به آریایی‌های آن عهد و آیین مغان است...

    ... نژاد هند و اروپایی هرگز بر این عقیده نبود که آدمی پس از حیات چند روزه این عالم یک ‌باره نابود گشته و از مزایای هستی محروم می‌ماند، مردم قدیم چنان به حیات انسان در زیر خاک معتقد بودند که همیشه اشیای مانند البسه و ظروف و آلات حرب و غیره را چون مورد احتیاج مردگان می‌پنداشتند با آنان به خاک می‌سپردند."

(منبع: پازوکی طرودی؛ ناصر؛ آثار تاریخی شمیران ؛ج۱ ؛ نشر اداره کل میراث  فرهنگی استان تهران؛تهران )

در تاریخ

     1 "به گزارش اسفندیار مازندران را در اصل"موز اندرون" می گفتند، یعنی" ولایت درون موز" و موز نام کوهی بوده است که از حد گیلان تا تالار قصران و جاجرم کشیده بوده است. "( ابن اسفندیار، ص 56)

(منبع: تاریخ مازندران، اسماعیل مهجوری، ص 29)

     2 "ظهیرالدین می گوید که شاه غازی رستم بن علی بن شهریار(سده ششم هجری) از "گیل و دیلم و رویان و لاریجان و مازندران و کبود جامه و استر آباد و قصران" سی هزار سپاهی گرد کرد و رو به دهستان تاخت و با غزان جنگید".( ظهیرالدین، ص 42)

(منبع: تاریخ مازندران . اسماعیل مهجوری. ص 29)

     3- "... در همین هنگام حسین بن زید به دیدار برادر تا "شلمبه" دماوند آمد و در آنجا 23 روز درنگ کرد. بزرگان قصران و لاریجان به پیشواز او رفتند. "

(منبع: دوران حسن بن زید 250 تا 270 ه)

     4"پادشاه سلجوقی به عباس، والی ری فرمان داد که قسمتی از متصرفات اسپهبد را باز گیرد. عباس با سپاه ری و ساوه و قصران و دماوند و خوار و سمنان به آمل رفت و چزیک رویان و لاریجان و کلار و شلاب را به مامیتر فرستاد و برای اسپهبد پیام داد که جوی خراسان مرز اوست ... "

(منبع: تاریخ ابن اسفندیار مجلد 2 ص 71 72)

     5 "چندی نگذشت که اسپهبد از گیل و دیلم و رویان و لاریجان و کبود جامه و ایتاق و شور یلداشت و کولا و دماوند و قصران و قزوین سی هزار و اندی جانباز فراهم کرد و به راه افتاد. "

(منبع: عتبه الکتبه، مجموعه مراسلات دیوان سلطان سنجر

به قلم موید الدوله منتخب الدین بدیع اتابک الجوینی به اهتمام

علامه فقید قزوینی و عباس اقبال تاریخ چاپ اول مرداد 1329)

     6 "اسپهبد علاء الدوله هنگامی که لاریجان را گرفت، مردم قصران نیز به او گرویدند و به مهر و نوازش او خشنود شدند. شرف الملوک حسن باوند، قارن پسر بوالقاسم باوند را درفش داد و به قصران فرستاد و پس از مرگ او شهردار لفور را به جای او گماشت."

     7 "دژبان دژ طبرک مردی بود قزوینی که از بخشش های اسپهبد بهره ها برده بود. مرتضی عزالدین او را واداشت که دژ را به گماشتگان اسپهبد واگذارد، ولی کسی به نام عماد وزان رای او را برگردانید که "پادشاه مازندران مذهب امامیه دارد و رافضی است. اگر چنین کنی روز قیامت به خدا و پیغمبر چه خواهی گفت؟ همین عماد وزان با لشکری از قتیبه به دامنه دژ امامه قصران رفت و گماشته اسپهبد را از آنجا بیرون کرد و دژ را به فرمانروای قصران به نام عادل سپرد. اسپهبد چون آگاه شد بدان سوی لشکر برد و دژ را گرفت و عادل را با زن و فرزندان و نزدیکان بکشت و پوست سر خودش را به کاه انباشت و تا یک سال در قصران آویخت...

     8- ... امیر علی کاون در آن رزم به خون غلتید و برادرش طغا تیمور نیز در جنگ دیگری که کنار رود اترک روی داد به مازندران گریخت و در کوهستان رودبار و لار و قصران پنهان شد...

     9 "چون به عهد خلافت امیر المومنین علی (ع) رسید، مالک اشتر از جمله نزدیکان و اصحاب اسرار علی(ع) بود... و لشکر اسلام را پروای تبرستان نبود... اما مسجدی که در شهر آمل در محله چلاوه سر( ونظور دروازه شهر چلاوه سوادکوه است، مانند دروازه ساری و بابلسر) برابر کوچه سماکی نهاده است و مسجد و مناره مالک اشتر می گویند بدان نسبت به مالک می کنند که آن جماعت مالکیه که به امامت مالک اشتر قایلند، بنا نهاده اند و ایشان خود را متشیعه شمردند و آن قوم هنوز باقی اند. اصل ایشان از لار حوالی قصران است(" قصران الداخل و قصران الخارج ... و هما{ در اصل: هی"} ناحیتان کبیرتان بالزی فی جبالها فیها حصن مانع یمتنع علی ولاه الری... و اکثر فواکه الری من نواحیه و نیسب الیه ابوالعباس احمد بن الحسین بن ابی القاسم بن باباالقصرانی الا ذونی من اهل القصران الخارج و اذون من قراها و کان شیخا من مشایخ الزیدیه... "

(منبع: معجم البلادان، جلد 4 ص 353)

     10 "بخش های بزرگ تاریخی تبرستان باستانی و آغاز اسلام عبارت بودند از:رویان، رستمدار، مازندران، فرشوادگر (غارنکوه دوره اسلامی) پیروز کوه، قصران (شمیرانات، لواسانات و دنباوند( دماوند) که هر یک فرمانروایی جداگانه داشته و برخی از آن ها مانند دماوند در آغاز اسلام و مازندران در سده دوم و فرشوادگر (بخش سوادکوه) در سده سوم به دست خلفای راشدین و عباسی منقرض و پاره ای مانند گذشته در دست فرمانروایان بومی بود و یک جور خود آزادی داشتند که در آینده یعنی در سده یازدهم اسلامی به دست شاهان صفویه منقرض و بعضی از آن ها در سده اخیر به مقتضیات سیاسی و تقسیمات کشوری از تبرستان جدا و پیوست شهرستآن های همسایه شده است که از آن ویژه می باشند: فیروزکوه، قصران و دماوند که در شکم استان یکم (شهرستان تهران) و بخش جنوبی رویان (رودبار محمّد زمان خانی و تالیکان (طالقان) در شکم شهرستآن های قزوین جای گرفت. "

(منیع: تاریخ طبرستان، اردشیر بزرگ ص 9 پس از اسلام)

     11 "امروزه لار و لارجان را به غلط لاریجان خوانند. مورهان اسلامی راه میان لار و لارجان را با آمل دو روز راه(دو مرحله) آورده اند و پایان خاک لار و لارجان را آغاز خاک قصران (شمیران و لواسانات) دانسته اند ... "

(منبع: همو، اردشیر بزرگ، ص 5)

12 "در باره نام مازندران مورخان اسلامی به ویژه تبرستانی، داستآن هایی که بیشتر آن ها به افسانه شبیه است نقل کرده اند که به خلاصه آن می پردازیم. پاره ای آن را محدث دانسته اند، و برخی برای فراوانی درخت "مازو" و بعضی برای دیواری که مانند دیوار چین به فرمان اسپهبد مازیار آخرین پادشاه از خاندان غارنوندی در سراسر مازندران کشیده شد و یا به نام کوه موز که از گیلان تا جاجرم و از طرفی تا لار و قصران دامنه دارد، آن را به نام مازو و مازیار،" موز اندر آن" نامیده اند. "

(منبع: همو، ص 27 تا 28)

     13 "عبدالله بن مالک، او را گویند بستکی نزدیک به مالک اشتر داشت، و در قصران(شمیرانات و لواسانات) گروه بسیاری معروف به مالکیه بودند از پیروان او که هر سال به آمل مازندران آمده نذورات و هدایایی به پیشوایان طریقه خود می دادند و مالکه دشت آمل به نام این گروه مردم است که خانگاه و بناهایی در آن بنا نموده بودند. "

(منبع: همو، ص 141)

     14 "در همین روز بود که در ساری به داعی خبر رسید که برادرش حسین بن زید از ری به شلمبه دماوند رسید و بسیاری از بزرگان لار و لارجان و قصران(شمیرانات و لواسانات) به نزد او شتافتند و سر اطاعت فرود آوردند که از آن ویژه محمّد بن میکال است. حسین بیست و سه روز در شلمبه بود و سپس به سمت ساری روانه شد. "

(منبع: همو، ص 558)

     15 "قصران را دو بخش است. قصران بیرونی و درونی 1 قصران بیرونی (شمیرانات) که دروازه ری بوده تجریش(طجرشت) ونک، کن، سولقان، اذون و دزاه 2 قصران درونی (لواسانات) نام ناحیه کوهستانی است و آبادانی های آن داخل دره های فرعی جاجرود است. از خاور به لارجان و دماوند، از شمال به رویان(تبرستان باختری) و لار، از غزب به تالیکان(طالقان) و جنوب به قصران بیرونی و دهات آن عبارت است از: ایگل ، اوشان، آهار، آب نیک، انبامه(امامه)، حاجی آباد، دربندسر، روده(رودک)، زایکان(زاکون)، شمشک، فشم، کلوگان(کلیگون)، گرم آب در، لالان و میگون"

(منبع: منوچهر ستوده" قصران ری") یادگار{س 5 ش 10} (خرداد 1328) {55 64} ؟ ! ب)

     16 - " ... مردم قصران درون و بیرون جمله به خدمت ملک شهید [اصفهبد حسن بن رستم، از فرقه ی ثانیه ی باوندیه] آمدند ..."

(منبع: ری باستان. دکتر حسین کریمان. قسم سوم ص 111 س 22)

      17 - " در ری قریه ای است به نام قصران (ی ق: قصران داخل و قصران خارج دو ناحیه بزرگ در ری می باشند) که شامل کوه های بسیارز بلند و مرتفع است و چنان چه مردم آن از فرستادن خراج برای شاه خودداری کنند، نسبت به آن ها کاری نمی تواند بکند. در عین حال نزد فرمانروای ری (ی: همیشه) وثیقه هایی دارند. (ی: - در آنجا دژ مستحکمی هست که اولیای حکومت به آن راه ندارند تا چه رسد به دیگران). "

(منبع: سفرنامه ابودلف. ص 75)

       18 - " ... قشتم از آنجا کوچ کرد و به ناگریز از توجی بگذشت و به خراسان رفت. بعد از مدتی سلطان عباس را که والی ری بود با تمامی لشکر خراسان و ری و دماوند و قصران و رویان و لارجان و کلاربه مازندران به سر شاه غازی رستم فرستاد."

(منبع: تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، مرعشی. ص 39)

 

      18 "قصران شاید هم در حوزه رودخانه جاجرود بوده است. علی بن کامه نایب اسپهبد شهریار بن شروین بن رستم قلعه ای در قصران در کنار جاجرود ساخت. آن جلگه در نتیجه به کوشک دشت معروف گردید و خرابه هایی که در آنجا تا پنج قرن پس از آن وجود داشته خرابه های قلعه علی بن کامد بود."

(منبع: مازندران و استرآباد، ه . ل . رابینو، ترجمعه: وحید مازندرانی، ص 205)

 

درجغرافیای رودبارقصران- تالیف محمد میرزا مهندس به کوشش مصطفی نوری آمده است:

     میگان و دربندسر: از فشم به طرف شمال مایل به مغرب به قدر ثلث فرسخ که می‌روند به قریه میگان می‌رسند که در دامنه جنوبی کوه گاجره میان دره واقع است و آبش همان آب رود دربندسر و شامل صد[و] پنجاه خانه‌وار رعیت است. در کوه سمت شرقی میگان حاجی علی‌اکبر ارباب در این سنوات معدن سنگ مرمر پیدا کرده و این قریه باغات و اشجار هم دارد و آب گرم معدنی موثر(25) هست نیز در آنجا که برای بعضی امراض نافع است. و از قریه میگان به قدر یک میدان به سمت شمال که دور می‌شوند به قریه دربند سر می‌رسند که در دامنه کوه گاجره کنار رودخانه دربندسر واقع است که از این طرف آخر ده رودبار قصران محسوب می‌شود و این دو قریه یکی محسوب و تیول پسر آقا رجب رخت‌دار بوده است(26) و آبی که این قریه دارد از رودی است که سرچشمه‌اش از کوه گاجره(27) از دامنه آن کوه به این قریه جاری می‌گردد که انفاً بیانش شد.

     دقیقه: فشم و میگان و دربندسر هر سه تقریباً در امتداد یک خط مستقیم واقعند.

دل کشورت جمع و معمور باد /  زملکت‌ پـراکنـدگـی دور بـاد

و میگان آب گرم معدنی دارد و در آهار آب بیمزه موجود است ملح معدنی ندارد و از طرف ایوان کیف ورامین به آنجا نمک حمل می‌شود. معدن آهک در همه‌جا و معدن گچ خوب به خصوص در آهار پیدا می‌شود. معدن ذغال‌سنگ در روته و دربندسر موجود است ولی معدن ذغال روته بهتر است. در جمیع قراء رودبار عسل بسیار خوب به عسل می‌آید درخت چنار بزرگ در آنجاها است و باغاتش مغرس(34) اشجار مثمره مثل زرشک و آلوچه و گردوکان و سیب و امرود(35) و توت و غیره است که بسیار بلند و قطور می‌شوند. امرود رودبار از همه جای ‌شمیران و غیره امتیاز دارد. در هنگام بهار بلبل بیشمار دارد. درخت ازگل و زال‌زالک در آنجا موجود است. زال‌زالک رودک از سایر جاهای رودبار بهتر است. درخت صنوبر در رودبار زود تر‌قی می‌کند گویا به واسطه سنگلاخ و ریگستان بودن آنجا و مجاورت کوهستان است و آنچه معلوم کرده‌اند صنوبر یک ساله رودبار به قدر صنوبر پنج‌ساله صحرا بزرگ می‌شود. در باغاتش میوه تمشک بسیار است که خودرو از میان علف باغی بیرون می‌آید و می‌خورند.

     عمارت و مساجدی که با گچ و آجر بنا شده باشد در آنجا نیست همه بنایش فقط با سنگ و گل است. زمینی که قابل جاری ساختن آب و برداشتن بند است همان در اوشان و فشم است که بعضی اراضی بائر دارند که پس از اجرای آب دائر خواهند شد. راهی که قابل عبور عراده و کالسکه باشد ندارند بلکه شتر هم در کمال صعوبت از آنجاها می‌تواند عبور کند. در جبال آنجا شکار بی‌شمار است ولی به سبب برودت و کثرت برف در فصل زمستان شکار این کوهستان به سمت جاجرود و دوشان تپه و مسیله که هوایشان گرم‌تر است می‌روند. کبک و قمری و مرغ کوهی که کبک دری است در همین سمت این کوهستان بسیارند. کبک دری شباهت به ماکیان دارد ولی بزرگ‌تر از آن است. از قراری که تجربه شده است گوشت کبک دری به آتش کاه بهتر از هر آتشی پخته می‌شود.

     هوای رودبار خالی از رطوبت نیست. جانورهای موزی از قبیل مار و عقرب و رتیل کمتر در آنجا به هم می‌رسد. کرم شب‌تاب در رودبار فراوان است و اهل آنجا آن را سوسوزنک نامند؛ یعنی کرمی که شب سو دارد و روشن است و شغل اغلب مردمش حمل ذغال و برنج از مازندران به طهران و مال بارکش آنها فقط استر است. تر و هیزم و فواکه خشک خود را نیز از برای فروش یا معاوضه با غله حمل به اطراف می‌نمایند. از آلوچه و سیب هر کدام رب خوبی می‌سازند. تکلم اهالی دهاتی که به مازندران اقربند نزدیک به تکلم اهالی مازندران است و آنانی که در قرب لواسان واقع شده‌اند قریب به اهالی آنجا تکلم می‌نمایند. به سبب خوبی و برودت هوا ساکنین آنجا صحیح‌المزاج و معمر می‌شوند. قوت غالب‌ اهالی آنجا برنج و گندم است. محصول املاکشان کفایت معاش تمام سالشان را نمی‌دهد و در هر حال محتاج به آوردن آذوقه از خارجند. همه مذهب تشیع دارند و در این زمان ملای معروفشان جناب آقا سید محمدرضا در لالان و جناب آقا سید ابوطالب در فشم و جناب آقا سیدین در اوشان است. مردمان متمول آنها در این عصر نواده‌های حاجی صالح فشمی در فشم و حاجی عباسقلی سلطان و سایر برادرانش که پسران حاجی علی سلطان هستند در لالان می‌باشند. اهالی آنجا چنان در صعود و نزول از جبال ماهرند که با بارهای چهل و پنجاه من در کمال سرعت از کوه‌های سخت صعود و نزول می‌نمایند. اهالی رودبار گوسفند و مواشی زیاد دارند که هنگام بهار و تابستان به مراتع لار می‌فرستند. از شکار کوهی زدن بی‌ربط هستند و با دبوجامه[؟] خوب صید کبک می‌نمایند. صد نفر سرباز جزو فوج دماوند دارند. بیست[و] پنج نفر هم موزکندچی دارند و نوکر دیگر در دیوان ندارند. اهالی رودبار شرور و قطاع‌الطریق نیستند و از اطراف به این مکان جمع شده‌اند نه آنست که از یک سلسله معلوم و منتسب به کسی باشند. اهالی آنجا طبیب و دوا ندارند و مرضی را فقط به معالجات زنانه علاج می‌کنند یا به خودی خود وا می‌گذارند. از قدیم‌الایام الی(36) شخصی که در علوم یا کرامات معروف باشد از آنجا برنخواسته و اغلب مردمش خط و سواد فارسی هم ندارند و در خیال تحصیل نیستند. اطفال خود را نیز مواظبت نمی‌نمایند که صاحب سواد و خط شوند. زنان رودبار بی‌پرده و حجابند ولی با عصمت و عفت و زحمت‌کش می‌باشند به قسمی که اغلب زحمات و خدمات را زن‌ها متحملند و نسج کرباس را خوب می‌نمایند. اهالی رودبار خالی از فقر و پریشانی نیستند.


                      سعید فهندژی سعدی پائیز 89