ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
نمی دونم چرا هفته دفاع مقدس که می شه احساس می کنم یک سر و گردن از همه هم سن و سالانم بالاتر ایستاده ام. به دل نگیرید این احساس من است. هفته دفاع مقدس یا هفته بسیج و از این دست هفته ها روز جشن و سرور من است. احساس می کنم هفتاد درصد کارهایم با رضایت شهدا بوده و هست. در این چند سال به قامت سه دهه گهگاهی هم شیطان فریبم داد اما نتوانست تا پای کار ببردم. هر بار که گول می خوردم زود بر می گشتم.چون هنوز به آن روزها فکر می کنم و سعی می کنم نه تنها مثل آن دوران بیاندیشم بلکه هنوز از آن دوران جدا نشده ام. اصلا هنوز اگر دو تکه قالی زوار در رفته زیر پایمان هم نبود از نظر نشستن چه روی خاک تو جبهه ها و چه روی قالی خانه ما هیچ فرقی نمی کند. اصلا من جملات شهید باکری را نمی توانم از ذهنم دور کنم. اجباراً تو صد تا عروسی هم که برم جشنهای بچه جبهه ای از ذهنم دور نمی شود. اصلا روزگار جبهه و جنگ اخلاص بود اما اختلاص نبود، اگر هم بود همه ایرانیان می دانستند که مبلغ اختلاص شده چند تا صفر دارد. بعضی ها می گویند شهدا اختصاصی نیست آنها مال همه و مال همه دورانها است. دفاعمان مقدس بود چون دستانی پاک آن را اداره می کردند. اصلا خرمشهر را خدا فتح کرد. این جمله از اعماق جان فرمانده بر می خواست که ناگاه بر دل می نشست. واقعا شهدا چه کسانی بودند؟ جبهه و جنگ یعنی چه؟ چرا دفاع مقدس؟ سنگر یعنی چه؟ بیل انفرادی چه کاربردی دارد؟ اصلا به چه کارهایی عملیات می گویند؟ ترکش از چه زاویه ای بر بدن وارد می شود؟ سیمینف چگونه عمل می کند؟ صدام چگونه دلش می آمد بمبهای خوشه ای و یا شیمیایی را روی سر انسانها خالی کند؟... شاید همه اینها را در یک لحظه ای که سرگرم خوردن سیب زمینی آب پز در یک سنگر تنگ و تاریک اما با روحیه بالای رزمندگان مواجه می شدی می توانستی پی به همه این سوالات ببری. مهم نبود که از کدام خاندان هستی؟ لباس خاکیت می فهماند برادر ما هستی. جیب تو مثل جیب من و درد من همانند درد تو بود. به راحتی درد دل می کردیم. اصلا درد نداشتیم دل دل می کردیم. در اوج نداشتن داشتیم و در اوج داشتن بودیم. اصلا روح های واحدی در یک پیکر بودیم. هفته دفاع مقدس گرامی باد.
گرامی باد آن روزهایی که زمین زیر پای بچه های ایران می لرزید. باران رحمت می بارید. اگرچه فرزندان زیادی را قربانی دفاع مقدس کرده ایم، اما به جایش ایمان و عزت و سرافرازی گرفته ایم. دوست داریم چون روزهای دفاع مقدس برادر و برابر باشیم. آن روزها "اگر جان بود ما داده ایم" "اگر خون بود ما خورده ایم" امروزه هم اگر هست و نیست با هم و برای هم باشیم. برای هم تب و تاب داشته باشیم. نه آنکه یک نفر بخورد و بقیه آه بکشند.
سلام علیکم
از شما به خاطر وبلاگ خوبتان و تمامی زحماتی که برای معرفی مردم و شهدای رودبار قصران به خصوص میگون میکشید سپاسگزارم.
به اطلاعتان میرسانم که همزمان با هفته دفاع مقدس وبلاگ شهید حمیدرضا ایوب میگونی راه اندازی شد.
لطفا ما را نظرات ارزشمند خود در جهت بهتر شدن این وبلاگ بهره مند سازید.
آدرس وبلاگ : www.hamidmeygooni.blogfa.com
سلام علیکم
از محبت شما بسیار سپاسگزارم . ان شاء الله خداوند توفیق دهد من نیز مانند شما ادامه دهنده راه شهدا باشم.
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد
کز می جام شهادت همه مدهوشانند
نامشان زمزمه ی نیمه شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند
یا علی
التماس دعا
سلام
خوبی
وبلاگ خوبی داری
منتظر حضور
گرم شماهستیم
باتشکر
مدیر وبلاگ
فروش آرشیو کامل فیلم های جکی چان در :
www.jakichan.mihanblog.com
بهترین فیلم های کمدی-رزمی در دنیا
دوبله به فارسی
هر DVD فقط 2000 تومان
آرشیو کامل 15 عدد DVD فقط 22000 تومان
------------------------------------------------
فروش اسپمر کاملا اتوماتیک نیوکامنت
ارسال کامنت اتوماتیک با سرعت بالا
برای وبلاگ های : بلاگفا - بلاگاسکای - لوکس بلاگ
حامی بلاگ - لیموبلاگ - بلاگ سازان - ابربلاگ
4 بلاگ دیگر به زودی افزوده خواهد شد
ارسال کامنت آزمایشی رایگان
در : www.newcom1.tk
شماره تماس : 09372201600