شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

یاد واره سفر مشهد مقدس تابستان سال 1380

   السلام علیک یا ثامن الحجج یا علی بن موسی الرضا (ع) 

                          

چه خوش است سفر به سوی تو  

 چه خوش است سفر به کوی تو  

 نرود زخاطرم شعری اینچنین  

 که به حق سروده ز وصف تو  

حاجیان اگر به ره مکه می روند  

 من و آستان ضریح و بوی تو  

دست اگر نرسد به قبر شش گوشه اش  

 می دهم دل ، این تمام سیم وزرم به تو  

 یاد تو کنم بعد هر نماز ،بعد هر نیاز رو کنم به سوی تو

می خواستم سفرنامه مشهد مقدس را بنویسم که ناخود آگاه جملاتی شعرگونه به ذهنم خطور کرد . یادداشت کردم . هر کاری کردم نتوانستم قافیه ، ردیف ، اوزان واندازه شعر را تنظیم کنم .خواستم ننگارم ،شاید اهل شعر بخوانند واز طبع شعرم خشمگین شوند .اما از آنجاییکه در شوره زار نشریات هر گونه نوشتاری قابل چاپ وتوزیع می باشد ، گفتم عیبی ندارد .می نویسم هر چه باداباد . 

                        

                          

بگذریم ، سفری به عشق آغاز شد .من بودم وگروهی از خدمتگزاران و دست اندر کاران آموزش وپرورش بخش رودبار قصران .همه چیز از قبل تدارک دیده شد .انگاری آقا رضایت من وهمسرم را جلب کرده بود .از فرزندان ومادر خداحافظی کردیم ویکراست به اداره آموزش وپرورش فشم رفتیم .مسافرین سفر عشق یکی یکی از راه می رسیدند .ساعت یک بعدازظهر سوار بر دو دستگاه مینی بوس شدیم و یکسره به ترمینال راه آهن حرکت کردیم .وقتی به راه آهن تهران رسیدیم ، حدود نیم ساعتی منتظر ماندیم . پس از مختصری استراحت از قرنطینه مسافرین عبور کرده و به پای رکاب قطار رسیدیم .پس از مشخص شدن واگنها ، سوار قطار شدیم .تمامی وسایل آذوقه بین راهی خریداری و در محل کوپه ما جاسازی شده بود .قطار حرکت کرد. کم کم منظره تهران بزرگ از دید چشمان ما دور می شد .همه بچه ها از اینکه در کنار هم وبه زیارت امام هشتم می رفتند ،خوشحال بودند .فاصله تهران تا مشهد 924 کیلومتر است .

میگون---فشم---تهران---ورامین-----گرمسار-------سمنان------دامغان----شاهرود----------سبزوار----نیشابور--------مشهد

قطار شهرهای کوچک وبزرگ را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشت .مناظر کویری ورامین ،گرمسار ،سمنان ،ودامغان زیبا وجذاب بود .بیشتر در این فکر بودم که چگونه در زمانهای گذشته مردم با پای پیاده در سرما وگرما وخطرات موجود در راه این مسیر را طی می کردند .گهگاهی هم سفرنامه ناصر خسروالقبادیانی را در ذهنم مرور می کردم .بچه ها به کوپه های یکدیگر می رفتند و با هم صحبت می کردند . می گفتند ومی خندیدند.چای و آب و تنقلاتی که به همراه آورده بودند به یکدیگر تعارف می کردند .هوا تاریک شد .فکر می کنم در دامغان قطار ایستاد .بچه ها برای انجام فریضه نماز پیاده شدند .به سرعت به مسجد محل رفتیم ونماز مغرب وعشا را خواندیم وسوار قطار شدیم .وقتی قطار حرکت کرد ،بساط شام را آماده کردند .کالباس ،خیارشور ،نان و نوشابه را به تعداد همراهان آماده و توسط دوستان توزیع گردید .پس از صرف شام چشمها یکی پس از دیگری به خواب می رفتند .خوابیدن در کوپه های قطار اگر چه بهتر از صندلی ماشینها است اما باز هم نمی توان به راحتی استراحت کرد .بالاخره شب را با یک خواب قطاری پشت سر گذاشتیم . از نیشابورعبور کردیم . حدود دو ساعتی طول کشید که به راه آهن مشهد رسیدیم .از ترمینال قطار توسط ماشین به زائرسرای محبان علی بن موسی الرضا (ع)رفتیم .اطاقهایی را جهت اسکان تحویل گروهها دادند .افراد در اطاقهای خود مقداری استراحت کردند .برای صرف صبحانه به سالن پذیرایی رفتند .بعد از صرف صبحانه برای زیارت حرم مطهر آماده می شدند .از این ساعت افراد در اختیار خودشان بودند .فقط می بایست جهت صرف صبحانه ونهار وشام در راس ساعت اعلام شده به محل زائر سرا می آمدند .ما هم برای زیارت حرم مطهر آماده شدیم .از محل زائرسرا تا حرم فاصله زیادی نبود . بیشتر اوقات از کوچه پس کوچه های محله به حرم می رفتیم .هرچه به حرم نزدیک می شدیم کوچه ها ، مغازه ها وجمعیت فشرده تر می شد .مغازه هایی که بیشتر برای زائرین احداث واجناس مورد نیاز زائرین را توزیع می کردند .وسوسه های خرید وجاذبه های بازار چشم هر بیننده را خیره می کرد .همین جاذبه ها موجب می شود تا از سرعت حرکت به سمت حرم کاسته شود .حدس می زنم حدود هفتاد درصد ذهن هر زائری مشوش برای خریدن ونخریدن سوغات باشد .بالاخره با همه این مناظر به مکانی می رسیم که گلدسته های حرم به خوبی نمایان ومسیر حرکت را مشخص می کند .از فاصله چند صد متری در پیاده روهای نزدیک به حرم یک چشم به نشان کردن اجناس برای خرید ویک چشم به گلدسته ها وزنده شدن آرزوها ،نذرها ونیازها است .هر چه به حرم نزدیکتر می شویم ،صدای فروشندگان سیار برای عرضه اجناس وصدای اذان ودعا ومداحی یک نوع موسیقی ترکیب خوانی به فضای اطراف حرم می دهد .وقتی وارد اولین ورودی حرم وصحن مطهر می شوی ،دیگر جایی برای توجه به مادیات وجود ندارد .در ودیوار وجمعیت انبوه وکبوتران وگلدسته ها وکتابخانه وموزه همه و همه یک فضای روحانی به آدم دست می دهد .زمانی که در صحنها قدم می زنی ،انگار آماده می شوی که روح را صیقلی کنی .اکثر زائران در بدو ورود به صحن ابتدا به وضوخانه می روند تا کم کم جسم را همانند روح پاک ومطهر نمایند .از بدو ورود به صحن تا چشم به گنبد مطهر می افتد ناخداگاه دست راست برای ادای احترام به سینه می چسبد ،واز زبان "السلام علیک یا علی بن موسی الرضا "جاری میشود .هرکسی که وارد صحن اصلی میشود ،در اولین گام با شتاب به سمت ضریح مقدس می رود .دیدار از کتابخانه وپرسه زدن در صحن ها معمولا بعد از زیارت انجام می شود .گروهها به علت اذ دهام جمعیت ممکن است یکدیگر را گم کنند، به همین دلیل در بیرون از صحن محلی را برای دیدار مجدد مشخص می کنند قبل از ورود به داخل اذن دخول را می خوانند .وقتی در کنار ضریح قرار می گیرند ،ابتدا زیارت نامه مخصوص را از قفسه های مخصوص برداشته و مشغول خواندن زیارت نامه می شوند .بعد از خواندن زیارت هر کس مشتاق است دستش را به ضریح بچسباند. همین احساس موجب می شود در کنار ضریح اذدهام به وجود آید .مقداری قدرت نمایی وزور وبازو وپنجه در پنجه انداختن با دیگر زائران می توان به اهداف مورد نظر دست پیدا کرد .وقتی به خانه بر می گردی باید پلسخگوی این سوال باشی که آیا موفق به گرفتن ضریح شده ای ؟ اگر جواب منفی باشد با یک تاسف ملایم ونگاه سردی روبرو می شوی .زمانی هم که سفت ومحکم ضریح را گرفته وبینی وپیشانی را به ضریح می چسبانی تا می خواهی مشغول دعا وراز ونیاز و التماس وتمنا برای خود وهر که سفارش کرده از آن امام همام بشوی ،چشمها به یکباره به پولها خیره می شود .پولهای ریزودرشتی که روی هم انباشته و هر زائری را به خود جلب می کند .ته دل آدم به نوعی دچار یک وسوسه می شود .نمی دانم این فکر در ذهن من که پریشان احوال ومستمند هستم تداعی می شود ،یا اینکه در اذهان همه چه فقیر وچه غنی اینگونه تداعی می شود .ای کاش این پولها به این شکل در دید زائرین قرار نمی گرفت ، تا وسوسه های دنیوی ذهن را از مسیر روحانی خودش خارج نمی کرد .شاید هم جنبه تبلیغات داشته ونشانگر علاقه مندی دوست داران امام رضا (ع)است .خادمان حرم مطهر با بهترین رفتار وگفتار مردم را راهنمایی می کنند .بعد از زیارت بهترین حالت رو به قبله ایستادن ودو رکعت نماز خواندن است .بعد از نماز و یک کمی استراحت مجددا کنار ضریح می ایستی وسلامی عرضه می کنی ودنیلیی از خواسته های ریز ودرشت را یکبار دیگر در ذهن مرور می کنی .از حرم بیرون می آی وروبروی پنجره طلایی قرار می گیری . عده ای را می بینی که به امید شفا یافتن با طنابهایی که به خودشان بستند ،منتظر عنایت امام هستند .وقتی با این افراد روبرو می شوی هر چه غم وغصه و نذر ونیازی که داشتی به یکباره فراموش می کنی و همصدا با آنها برایشان دعا می کنی .اگر برای این بیماران وحاجتمندان هم بتوان کاری کرد که به این شکل در بیرون صحن قرار نگیرند بهتر است .مثلا یکی از خانه ها یا صحن ها را مخصوص این عزیزان قرار دهند تا در همانجا به راز ونیاز ودعا بپردازند .و بدین شکل جلوی پنجره طلایی قرار نگیرند .اگر کسی هم خواست به این پنجره ها نزدیک شود مشکلی نداشته باشد .یکی دیگر از کارهایی که در حرم امامان وامامزاده ها انجام می شود ،تشییع میت با تابوت است .اگر چه این کار را برای طواف انجام می دهند ،اما باید حضور دیگران را هم در نظر داشته باشند .زن ،کودک ، پیرمرد ،پیرزن وحتی افرادی که بیماری روحی وروانی دارند وبا توجه به شلوغی جمعیت ،این کاروجوب شرعی ندارد .بگذارید در حریم یار برای یکبار هم که شده درد ومرگ ونیاز نبریم .گل وبلبل وسنبل ،عطرونشاط وشادی رابه حرم عرضه کنیم .یکبار هم که شده برای احترام وادب سلام به نزد آقا برویم .بالاخره تا نماز ظهروعصر درهمانجا ماندیم .بعد از نماز برای صرف ناهار به زائرسرا برگشتیم .بعد از ناهار مقداری استراحت نموده ودوباره به سمت حرم حرکت کردیم .زیارت ونماز ،کار صبح و ظهر وعصر ومغرب و عشای ما بود .گهگاه گریزی هم به کوه سنگی ،پیرپالان دوز ،اباصلت ،موزه وکتابخانه هم می زدیم .شب دوم اقامت متوجه شدیم یکی از همکاران ،جناب حاج علی آهاری مریض وتوسط یکی از همراهان به بیمارستان منتقل شد .بیماری ایشان طوری بود که در بیمارستان بستری گردید .این اتفاق ما را ناراحت کرد .ایشان تا آخرین روزی که ما در مشهد مقدس بودیم ،در بیمارستان بستری بودند.همگی ناراحت بودیم با اطلاعی که به خانواده اش داده بودند ،فرزندانش به مشهد آمدند وبیمارشان را تحت مراقبت قرار دادند .هر چه به روزهای آخر اقامت نزدیکتر می شدیم پرسه زدن در بازارهای مشهد بیشتر می شد .هرکس به اندازه مبلغی که داشت سعی می کرد برای خانواده اش سوغاتی تهیه کند .پس از سه روز اقامت تصمیم داشتیم برگردیم .ساعت چهار بعد ازظهر زائرسرا را ترککردیم وبه ایستگاه قطار رفتیم .در ایستگاه قطار مشهد هم برای یکی از همکاران ما مشکلی بوجود آمد که نتوانست با ما به تهران بیاید .بجز این دو مشکلی که برای این دو تن از همکاران ما بوجود آمد ،در مجموع سفری لذت بخش وباصفا بود اینگونه سفرها موجب افزایش روحیه ورفع خستگی پس از یک سال تلاش می گردد .امیدوارم امکانات به نحوی باشد که همه همکاران بتوانند در این کاروانها شرکت کنند .قبلا وقلبا از همه دست اندر کارانی که موجب برپایی این سفر شده اند قدردانی می نمایم.این خاطره را در همان سالها به صورت چرکنویس نوشتم .امروز به مناسبت هفته کرامت حضرت معصومه (س) وحضرت احمد بن موسی (ع)ومیلاد پربرکت امام رضا (ع)این مطالب را پاکنویس نمودم

  (( یا امام رضا یکبار دیگر بطلب تا  بیایم و از نزدیک ترانه های ناخوانده ام را کنار بارگاهت زمزمه کنم .)) 

                     

و باز هم در باره شهدا

                  باز هم در باره شهدا 

 

 

       کوه قلعه بندر(فهندژ) سعدی شیراز۱۳۸۷

 ---------------------------------------- 

 اجرای سرود درمراسم شب هفت شهید یونس کیارستمی 

               در مسجد جامع میگون ۱۳۵۸

 

 

مراسم نماز برای شهید علیرضا کربلایی علیخانی و شهید  

ناصر صداقت طلب در محوطه امامزاده سید میر سلیم میگون  

  

 

 روز دوازدهم بهمن(ورود حضرت امام خمینی ) در بهشت زهرا

                    اهالی میگون۱۳۵۷

  

 

 عصر روز ۱۱ بهمن ماه ۱۳۵۷ جناب آقای محمد سالارکیا پلاکاردی از طرف اهالی میگون تهیه و به من گفت چون قرار است من به همراه بچه های کمیته شمیران در مراسم استقبال حضور داشته باشم شما این پلاکارد را به  بهشت زهرا ببرید.پلاکارد تصویری بزرگ از حضرت امام خمینی(ره)و تصاویری از دکتر شریعتی و امام موسی صدر چاپ و با خطی درشت اسم اهالی میگون نوشته شده بود. من هم قبول کردم و روز ۱۲ بهمن بعد از نماز صبح جهت شرکت در مراسم استقبال به ایستگاه میگون رفتم . در آنجا عده ای از بچه ها جمع شده بودند. همانگونه که در عکس مشاهده می کنید نشسته از راست: جواد رجبی - رحمت سلیمانی - فیض اله پناهی - ایوبی و ایستاده از راست:سید رضا میر محمدی - فرامرز سالارکیا - حاج اصغر کربلایی محمدی - کاظم سالارکیا - خودم و پرویز پناهی یادم هست از سه راهی تهرانپارس تا بهشت زهرا پیاده رفتیم.غریبه هایی هم در عکس مشاهده می شوند.این عکس یک ساعت قبل از رسیدن حضرت امام در بهشت زهرا گرفته شده است.

 

پنجمین یادواره بزرگ یکصد و چهل شهید شهرک سعدی شیراز

پنجمین یادواره بزرگ یکصد و چهل شهید شهرک سعدی شیراز 

  

 

 

 

السلام   علیک    یا   رسول   الله   (ص)     السلام علیک یا ابا محمد یا حسن ابن علی(ع)

السلام علیک یا ثامن الحجج یا علی ابن موسی الرضا(ع) 

 

" وگویی خون شهیدان ما امتداد خون پاک شهیدان کربلاست "   امام خمینی(رضوان الله علیهم) 

 

 

 

در دهه پر فروغ فجر انقلاب اسلامی و دهه آخر ماه صفر مراسم غبار روبی و عطر افشانی و گلباران قبور مطهر شهداء شهرک سعدی و تجلیل از خانواده های محترم شهدا و شرکت کنندگان در مراسم پر شکوه لاله های سرخ دعوت بعمل می آید.  

 

زمان : پنجشنبه 14/11/89 ساعت 15 بعدازظهر

مکان : حسینیه گلزار شهدای شهرک سعدی 

با حضور مداح اهلبیت(ع): حاج احمد خلف زاده ( از اهواز) 

از طرف:

هیئت امناء و کانون فرهنگی پایگاه مقاومت حسینیه گلزار شهدای شهرک سعدی

پایگاههای مقاومت و هیات مذهبی شهرک سعدی

حوزه 2 مقاومت امام حسن مجتبی(ع) و پایگاههای تحت پوشش

ناحیه مقاومت سپاه احمد بن موسی (ع)

بنیاد شهید و امور ایثارگران شیراز

کنگره سرداران 14 هزار شهید استان فارس

بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس

موقوفه حاج حسنعلی نصیرالملک  

خاطرات انقلاب به بهانه سالگرد شهید احمد رجبی اولین شهید میگون

 

 بهمن ماه یاد آور روزهای تلخ و شیرین است.تلخی ها برای روزهایی که خونی به ناحق ریخته می شد وشیرینی ها برای روزهایی که انقلابیون سنگر به سنگر مواضع دشمن را فتح نموده و خبرهای خوشحال کننده ای به گوش می رسید. 

 قبل از انقلاب گروههای زیادی بودند که انقلاب را از آن خود می دانستند.چریک های فدایی خلق ، حزب توده ، مجاهدین خلق ، نهضت آزادی، جبهه ملی و...جوانان روشنفکر دوره قبل و نزدیک به انقلاب با  چند تفکر بیش از همه آشنا بودند.دکتر علی شریعتی و شهید مطهری دو تن از افرادی بودند که بیش از بقیه در بین جوانان با گرایش مذهبی نفوذ کرده بودند.کتابهای دکتر علی شریعتی ، شهید مطهری ، صادق هدایت و صمد بهرنگ و کتابهایی نظیر خرمگس و خداوند الموت و... در بین جوانان رد وبدل می شد.با شروع انقلاب کتابهای شهید بهشتی و شهید دستغیب در بین جوانان مذهبی رشد چشمگیری یافت. 

 عده ای گرایش به تفکرات مارکس و لنین داشتند . در واقع اینها از سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی پیروی می کردند. سردسته و تئوریسین آنها در ایران آقایان احسان طبری و کیانوری بوده که در تهران دفتری داشته و با نشریاتی از قبیل توده به فعالیت خود ادامه می دادند. حزب توده تفکرات ضد دینی داشته و دین را مانع پیشرفت می دانستند.از لحاظ اقتصادی معتقد بودند که باید اقتصاد در دست دولت باشد و همه به یکسان از آن بهره ببرند.مخالف شدید با طبقه بندی اجتماعی بودند. 

عده ای دیگر که دیدگاههای تند تری داشتند از چریکهای آمریکای لاتین تقلید می کردندوبیشتر جنگهای مسلحانه را در دستور کار خود قرار داده بودند .این افراد در گروههایی به نام جبهه خلق یا فداییان خلق به کار خود ادامه می دادند. اینها هم تفکرات مارکسیستی داشتند . 

گروههای دیگری هم بودند با نام مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی که اعتقاد به اسلام داشته، اما قرآن را به نوعی دیگر تفسیر می کردند.در واقع تفکرات آنها برگرفته از مارکسیستها و اسلام ، ویا به نوعی مارکسیستهای اسلامی بودند.آنها در ابتدای انقلاب وابستگی شدیدی به آیت الله طالقانی داشتند و بعد از درگذشت ایشان به بنی صدر دل بسته بودند که بعد از برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری مدتی به جنگهای خیابانی و در گیری با بچه های حزب اللهی پرداختند که سرانجام کشور را ترک گفته و به کشورهای بیگانه متواری شدند. آنهایی که در ایران مانده بودند در گروههای زیرزمینی اقدام به ایجاد رعب و وحشت ،بمب گذاری ،کشتن افراد بیگناه و آخرین اقدام آنها لشکرکشی به ایران با حمایت صدام بود که تا کرمانشاه هم پیشروی نموده وسرانجام توسط نیروهای بسیج و سپاه و ارتش در عملیات مرصاد از بین رفتند. 

عده ای هم صرفا مذهبی بوده وخط و مشی امام را پیروی می کردند.این گروه که به حزب اللهی معروف شدند بیشترین قشر جامعه را تشکیل می دادند.اگر چه بیشترین قشر جامعه سواد خواندن و نوشتن را نداشته واهل مطالعه نبودند ، اما دارای بار مذهبی بوده و رهبران انقلاب را با مذهب می سنجیدند.از سوی دیگر در هر کوی وبرزن و در هر مسجد ومنبری روحانیونی وجود داشته که مردم را آگاهی می دادند.همین مسئله باعث می شد تا گروههای ضد دینی نتوانند به اهداف خودشان برسند. 

 گروهی دیگر ملی مذهبی بودند. اینها در واقع مذهبی بودند اما به ملی گرایی بیشتر از مذهب می اندیشیدند ودلدادگی زیادی به اروپا وآمریکا داشتند.رهبران این گروه از جمله مهندس بازرگان در ابتدای انقلاب همراه با امام و در کنار امام بود . اولین کسی بود که مسوولیت دولت موقت را هم به عهده گرفت .این گروه هم نتوانستند خودشان را با انقلاب وفق دهند و در نهایت توسط امام از انجام کارهای دولتی بر کنار شدند. 

همه این گروهها که از انقلاب جدا می شدند در واقع یک دشمن به جبهه مخالف اضافه می شد.ااز طرف دیگر با رفتن شاه بعضی ها فکر می کردند می توانند سیل خروشان ملتی را که به راه افتاده بود مهار نمایند.شریف امامی ، ازهاری و بختیار تا آخرین لحظه در ایران ماندند.روز دوازدهم بهمن ماه که امام به ایران آمد ، در ایران دو دولت بر سر کار بود. دولت بختیار آخرین بازمانده شاهی و دولت موقتی که امام تعیین کرده بودند . از یک طرف کودتاهایی که توسط فرماندهان باقیمانده رژیم شاهنشاهی صورت می گرفت.از یک طرف این گروههایی که از انقلاب جدا می شدند قائله هایی از جمله ترکمن صحرا، آمل، سیاهکل، آذربایجان و کردستان را بوجود می آوردند. حمله ارتش صدام هم در سال شهریور 59 بر این مشکلات افزوده شد.مردم ایران توانستند برهمه این مشکلات با رهبری امام خمینی (ره) واتحاد و انسجام و تبعیت از رهبری فائق آیند. روز 12 بهمن ماه در واقع روز تشخیص و تایید رهبری واحد است. 22 بهمن ماه روز پیروزی انقلاب ،و روز 12 فروردین تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران است.

 شهید احمد رجبی  

 

شهید احمد رجبی در سال 1334 در روستای میگون از توابع استان تهران و در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد.دوران تحصیل ابتدایی را در محل تحصیل خود گذراند.دوران دبیرستان را به اتمام نرسانده بود که برای امرار معاش خود و خانواده اش به کار مشغول گردید.در در ابتدای انقلاب همگام با اکثر ایرانیانی که شوق انقلاب داشتند در اکثر راهپیمایی ها و تظاهرات بر علیه شاه شرکت می کرد.در تاریخ 21/11/57 در تظاهراتی که در تهران شرکت کرده بود بر اثر گلوله ای که از جانب عوامل رژیم منحوس پهلوی به وی اصابت کرده بود ، جان به جان آفرین تسلیم نمود.این شهید پس از تشییع در جوار مرقد امامزاده سید میرسلیم به خاک سپرده شد.             

                              "روحش شاد و راهش گرامی باد"  

در هنگام تشییع جنازه این شهید تصمیم گرفتیم که به ژاندارمری فشم و پادگان لشکرک حمله کنیم.فردای همان روز بچه های محل با یک دستگاه کامیون که متعلق به مرحوم پرویز سلیمانی بود به سمت لشگرک رفتند و پس از یکی دو ساعت همراه با سلاح های فراوان برگشتند.یادم هست اولین گلوله از تفنگ ژ3 توسط علی بختیاری ، زمانی که در ایستگاه میگون از کامیون پیاده می شد به طرف آسمان شلیک گردید. این انقلاب وارث قطره قطره خون شهدایمان است که نباید آنها را فراموش کرد. 22بهمن میثاق مردم با امام ، انقلاب و شهدا خواهد بود تا در هر سال با حضور مردم در را هپیمایی این پیروزی بزرگ را جشن بگیریم...