شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

گردشگری و امنیت گردشگر

گردشگری و امنیت گردشگر

ظهر پنجشنبه مورخ 14/11/89از کنار در ورودی آرامگاه شیخ اجل سعدی شیرازی می گذشتم که ناگاه تجمع افرادی ذهن مرا متوجه خود کرد . نزدیک شدم. دیدم بین مامور انتظامات و یک خانواده ای که برای بازدید به آرامگاه آمده بودند درگیری بوجود آمده است. مامور انتظامات در لباس فرم با طنابی که به عنوان نشانه انتظامات(واکسیل بند) روی کتف خود بسته بود، در آورده و با آن طناب ضرباتی وحشیانه به یکی از افراد گردشگر وارد می کند، به طوری که قسمت جلویی سر و روی پیشانی زخم برداشته و خون جاری شده بود.در همین حال فردی دیگر که هیچگونه مسوولیتی در آرامگاه نداشته و به نظر می رسید که از رانندگان تاکسی جلوی آرامگاه بود به کمک مامور درب ورودی می آید و ایشان هم ضرباتی به یکی از افراد آن خانواده وارد می کند. 

آنچه که پیرامون توریسم و گردشگری داخلی و خارجی شنیده و یا مطالعه کردیم، در آن است که باید محیط را از هر نظر آماده کنیم تا یک گردشگر با خیالی آسوده به مسافرت اقدام نماید. بازسازی اماکن تفریحی و گردشگری و زیارتی و سیاحتی، جاده سازی و ترمیم راههای ارتباطی، ساخت هتل ها و مسافرخانه ها، تجهیز سرویس های بهداشتی،و از همه مهمتر فرهنگ برخورد با گردشگران باید در دستور کار قرار گیرد. در این زمینه به کسانی که ار تباط مستقیم با گردشگران دارند آموزشهای لازم را می بینند. من به عنوان یک شیرازی و ساکن شهرک سعدی شیراز از این وضعیتی که در قسمت ورودی آرامگاه سعدی اتفاق افتاد شرمنده شدم.شرمنده از اینکه این اتفاق در قسمت ورودی در آرامگاه سعدی بوجود آمد.مثل اینکه یک میهمان وارد منزل کسی بشود و صاحب خانه با برخورد زننده ای به استقبال میهمان بیاید. آن هم در مقام حراست و زخم برداشتن و توهین که این از فرهنگ شهرک سعدی  و دوستان سعدی به دور است. سعدی همان شاعری است که ایران و جهان به ایشان افتخار می کنند. سعدی همان شاعری است که می فرماید: " بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند. چو عضوی به درد آورد روزگار دگرعضوها را نماند قرار .

پلیس 110 با 45 دقیقه تاخیر خودش را به محل رسانید. در مدت زمان تاخیر جر و بحث هایی صورت می گرفت که تا مرز در گیری فیزیکی هم پیش می رفت. در 50 قدمی آرامگاه، درست روبروی در ورودی، مکانی برای حضور پلیس ایجاد شده، ولی هیچگونه اقدامی از سوی آنان صورت نمی گرفت. خانواده همان فردی که مجروح شده بود ، مدام به همین پلیس جلوی آرامگاه مراجعه می کردند. دریغ از یک سرباز که حتی یک سری به بیرون بکشد و صحنه را ببیند.مردم هم هر کسی یک چیزی می گفت. یکی می گفت: مملکت صاحب ندارد. و و و

من به دنبال مقصر نمی گردم.بر فرض مثال تقصیر هم با گردشگران باشد، مامورین انتظامی حق ندارند با گردشگران اینگونه برخورد کنند. نه تنها این خانواده ذهنیت سوئی نسبت به این محل پیدا کردند، بلکه هر گردشگر و مسافری که در حال ورود و خروج از آرامگاه را داشت و شاهد بر قضیه بود ، یک نوع نا امنی را در این محل احساس کرد. همین خانواده با یک مجروح که آن هم نه از یک تصادف و غیره بلکه از بر خورد غیر منطقی یک مامور انتظانی و آن هم با طنابی که به عنوان شاخصه یک مامور استفاده می شود، به دیار خودش باز می گردد. تا بهبودی کامل شکستگی ، این حادثه تلخ در ذهن همین فرد و اطرافیانش باقی می ماند.

توصیه من به مسوولین میراث فرهنگی و گردشگری در این است که نسبت به اینگونه موارد حساس باشند. در انتخاب افرادی که مستقیم با گردشگران سر و کار دارند دقت شود. در اینگونه پست ها افرادی با تجربه و مهارت کافی استفاده شود تا شاهد اینگونه مسائل در آینده نباشیم.

انشاء الله

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد