شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

نوروز و بازی ها در گذشته میگون

     نوروز در گذشته های  میگون

     اگرچه از اواسط اسفند ماه رویش گل و گیاه در اکثر نقاط ایران شکل می گیرد اما در میگون به علت سردی هوا و انبوهی برف این رویش ها از اواسط فروردین ماه انجام می شود.از ابتدای اسفند ماه لحظه شماری برای بچه های مدرسه تا رسیدن نوروز ادامه دارد.برفها به یکباره ذوب نمی شوند .به علت گرم شدن زمین از اواسط اسفند برفها از حالت انجماد خارج شده و پوک می شوند.در این هنگام خطر ریزش بهمن هم وجود دارد.بیشترین قسمتی که در مسیر بهمن قرار دارد سراشیبی تند دامنه کوه اسب چال است. در سالهای گذشته که برف بیشتری می آمد از ریزش این بهمن ها غرش هایی مهیب شنیده می شد. گهگاهی بهمن در ابتدای جاده فشم(مسلم) تا اینطرف رودخانه بالا می آمد و وارد خیابان شده و باعث بسته شدن جاده می شد.بعضی از اوقات یک روز تمام جاده بسته بود.مسافرانی که از تهران می آمدند، در فشم پیاده می شدند و از آنجا تا میگون پیاده حرکت می کردند.بارانها گهگاهی با برف مخلوط شده و از آسمان باریدن می گرفت.در اینگونه موارد می گفتند شلاب می آید. گرم شدن هوا و باریدن باران و برف از یکطرف و ذوب شدن برفها از طرف دیگر دره ها پر آب می کرد.با ورود آب دره ها به رودخانه حجم آب رودخانه از بستر اصلی بالا زده و گهگاهی موجب جاری شدن سیل می گردید.هوا به مراتب گرمتر از یکی دوماه قبل می شد اما هنوز سرما وجود داشت و مردم کرسی ها را جمع نمی کردند.این کرسی ها بعضی اوقات در بعضی از منازل تا پایان فروردین ماه هم برقرار بود.از اواسط اسفندماه کدبانوهای خانه خودشان را برای خانه تکانی آماده می کردند.فرش و رخت و لباسهایی که روز شسته می شد و در آویزی قرار می دادند تا خشک شود هنگام شب یخ می بست .بالاخره به هر زحمتی بود آنها را اگر از پایه های کرسی هم مدد می گرفتند خشک می کردند.بعد از شستشو نوبت به سبز کردن سبزه بود. آنچه که در بالا آمده است برای تهیه سبزه انجام نمی شد. اما در هنگام خیس کردن دعا فراموش نمی شد.روزها اگر خورشید از زیر ابر خودنمایی می کرد سبزه ها هم چند ساعتی از پرتو نور آن استفاده می کردند وگرنه روزها هم همانند شبها تا جوانه زدن آنها در پای کرسیها همانند دیگر اعضای خانه از گرمای آن استفاده می کرد.بعد از خانه تکانی و سبزه خودشان را برای خرید لباس والبسه ضروری آماده می کردند.سالی یکبار وقت خریدن لباس داشتیم که آن هم در ایام عید بود.اکثر اوقات انتخاب نوع لباس یا رنگ آن با ما نبود. فقط توسط یک تکه نخ اندازه دور کمر وقد و پا را می گرفتند و با یک گره آن را مشخص می کردند.وقتی پدر توفیق رفتن به تهران را داشت آنها را در مغازه از جیبش بیرون می آورد وبرای ما خرید می کرد.مثل بچه های امروزی زیاد وسواس نداشتیم هر چه که برای ما می خریدند خوشحال می شدیم.بعد از خرید لباس و تنقلات عید و خانه تکانی منتظر شب چهارشنبه سوری می شدیم.روزهای قبل از چهارشنبه آخر سال ،بچه های محل به سیل واز می رفتند و از بوته های آنجا می کندند وبا خود به همراه می آوردند تا برای شب چهارشنبه سوری آماده باشد. برفهای سیل واز میگون زودتر از بقیه محل ذوب می شد وبوته ها خودشان را نشان می دادند.شب چهارشنبه سوری به علت اینکه در کوچه و خیابانها پر از برف بود مردم این مراسم را در پشت بامها انجام می دادند.بچه های محل بعداز غروب آفتاب هنگامی که بوته های گون را آتش می زدند، از روی آن می پریدند و بلند می گفتند" زردی من از تو سرخی تو از من" وقتی پشت بامها روشن می شد یک منظره جالبی پیدا می کرد.بعد از چهارشنبه سوری آماده برای روز عید می شدیم .ایام عید و مراسمهایش لذت بخش بود.نزدیک تحویل سال نو بانوی خانه سفره هفت سینش را در منزلی که برای پذیرایی از میهمانان تر و تمیز کرده بود گسترده و یک بیک اقلام هفت سین را در سفره چیده و سبزه هایش را که قد کشیده اند و سبز شده اند در کنار آنها قرار می داد.بوی مشک وعنبر هم خانه را با طراوت می کرد.ماهی قرمز کوچولو در تنگ آب چنان می رقصید که انگاری می دانست عمری به اندازه سیزده روز نوروز دارد.همه لحظات نوروز زیبا و فرح بخش است. 

 

     قبل از تحویل سال نو پیر خانه قرآنی در دست گرفته و اسامی افراد منزل را در کاغذی یادداشت کرده و آن را درون قرآن قرار می داد . پس از مقداری تلاوت قرآن و دعای سال نو ، قرآن را باز می کرد . از یک نفر که از همه پاک تر است و معمولا این قرعه به نام کودکان زده می شدمی خواست تا یکی از اسامی را در آورده و آن فرد را معرفی نماید.فرد منتخب چند لحظه قبل از سال نو در بیرون از خانه همراه با یکدست قرآن و یکدست گلاب می ایستاد تا بعد از تحویل سال نو وارد منزل شود.عقیده داشتند که ورود افراد با برکت در اول سال نو به منزل نشان از برکت همان سال هم خواهد بود.بعد از تحویل سال نو فردی که بیرون از خانه بود با قرآن و گلاب وارد خانه شده وبا همه اعضای خانه روبوسی و به یکدیگر تبریک می گفتند.بعد از روبوسی با گلابی که خود را عطرآگین کرده دور سفره هفت سین می نشستند ومادر با شیرینی و آجیل و میوه از آنها پذیرایی می کرد. پدر وبزرگترهای خانه هم در این فرصت دستی به جیب و کیفشان برده و از سکه و اسکناسهایی که از قبل اماده کرده بودند به کوچکترها عیدی می دادند.پس از آن منتظر می ماندیم یا برایمان میهمان بیاید و یا به دید و بازدید برویم.معمولا کوچکترها اول قدم پیش نهاده و به دیدن بزرگترها می رفتند.اگر در منزلی از دوستان و فامیلها داغدار و عزادار بودند ابتدا به آنها سرزده  واز آنها دلجویی می کردند.چون در محل همه باهم فامیل و آشنا بودند روز اول عید مخصوص عزاداران بود. مردم به سرعت از منزلی به منزل دیگر در حرکت بودند. با توجه به اینکه اکثر کوچه های میگون در سراشیبی قرار داشته و همچنین وجود برف و یخ برای مردم مشکلاتی را بوجود می آورد، چند سالی است که صاحبان عزا در روز اول عید در مسجد محل حضور پیدا می کنند و مردم هم جهت سرسلامتی و تبریک سال نو به مسجد می روند.امروزه این ملاقات در حسینیه انجام می شود.دیدوبازدید تا دوازدهم فروردین ادامه دارد. در روز سیزدهم فروردین مردم میگون اگر هوا بارانی و برفی نبود وبرف باغات تاحدودی ذوب شده بود به صحرا می رفتند. در غیر اینصورت همانند چهارشنبه سوری پشت بامها بهترین جا برای گذراندن سیزده بدر بود.سبزه ها را از ظرف جدا کرده و در دل طبیعت رها می کردند.

سرگرمی بچه های محل

مرغنه وازی (مرغنه جنگ) 

     در ایام نوروز یکی از سرگرمیهای بچه های محل بازی با تخم مرغ بود.هرکسی با تخم مرغهایی که داشت به جنگ تخم مرغ های دیگران می رفت و هر کدام که شکسته می شد بازنده و می بایست تخم مرغش را به طرف پیروز بدهد.تخم مرغ را بین دو انگشت شست و اشاره می گرفتند به طوری که یک قسمت کوچکی از سر یا ته تخم مرغ آشکار بود و طرف مقابل می بایست با تخم مرغ خودش ضربه ای به تخم مرغ می زد هر کدام که می شکست بازنده محسوب می شد.قسمت نوک تیز تخم مرغ سر و قسمت پهن تخم مرغ را ته می گفتند.گهگاهی بازی سر به سر و گهگاهی ته به ته و همچنین سر به ته یا ته به سر هم انجام می شد.بعضی ها کلک می زدند و درون تخم مرغها را با سوزنی خالی می کردند و درون آنها را گچ ، ومواد دیگری می ریختند تا استقامت آنها را بالا ببرند.در برخی مواقع هم آنها را می پختند. بازیکنان ابتدا با ضربه زدن ته و سر تخم مرغها به دندانهای جلویی خود وشنیدن صدای زیر و بم آنها استقامت تخم مرغهای یکدیگر را محک می زدند و همچنین از سلامت تخم مرغها با اطلاع می شدند .گاهی ضربات به گونه ای بود که نگهداری تخم مرغ امکان پذیر نبود، در چنین صورتی صاحب تخم مرغ آن را به صورت خام سر می کشید و می خورد. بعد از بازی فردی که بیشترین تخم مرغها را می برد به همراه بازیکنان به خانه ای می رفتند و تخم مرغها را نیمرو درست می کردند و همگی می خوردند.

دچه بپر

     بچه های محل در ایام فراغت زمستانی که بیشتر کوچه ها مملو از برف بودو برخی پشت بامها با کوچه ها هم سطح می شد ، روی پشت بامها جمع می شدند. بیشتر بازیهای محلی هم در پشت بامها صورت می گرفت.یکی از این بازیها دچه بپر بود.بچه ها به ترتیب تا زانو خم شده و دیگران به نوبت در حالی که سرعت می گرفتند دو کف دست را پشت افراد گذاشته و از روی آنها می پریدند.و یا کلاهی را روی پشت افراد می گذاشتند و از روی آن می پریدند به طوری که کلاه از پشت طرف نیفتدو اگر کسی در حال پریدن کلاه را می انداخت بازنده بود و می بایست خودش خم می شد و دیگران از روی آن می پریدند.بعضی از افراد محل بودند که از روی افرادی که تمام قد ایستاده بودند می پریدند.

توپکال

     از دیگر بازی های محلی میگون توپکال بود.توپکال از یک چوب دستی و یک توپ کوچک کلکی تشکیل می شد.بچه ها به دو دسته تقسیم می شدند.از مرز پرتاب تا حدود 70 متری محلی را با خط نشان می کردند.یک نفر توپ را با دست به اندازه نیم متر روبروی فردی که می خواست ضربه بزند به هوا پرتاب می کرد و فرد مزبور به وسیله یک چوب دستی ضربه ای به توپ می زد . تا فاصله ای که توپ به هوا پرتاب می شد شخص ضربه زننده می بایست به سرعت خود را به پای خط مشخص(کال) رسانده و به محل اولیه برگردد. افراد تیم مقابل اگر توپ را می گرفتند باید با همان توپ به شخص در حال فرار ضربه ای می زدند اگر توپ به آن فرد برخورد می کرد تیم بازنده و باید جای خودشان را با تیم مقابل عوض کنند.قدرت ضربه زدن در این بازی مهم بود. هرچقدر با قدرت بیشتری به توپ ضربه زده می شد توپ به فاصله دورتری می رفت و فرصت برای رفت و برگشت بیشتر بود.افراد تیم مقابل هرگاه می توانستند با دست ، توپ روی هوا را بگیرند برنده محسوب می شدند.زننده ضربه تا سه بار می توانست شانس خودش را امتحان کند . اگر برای بار سوم هم ضربه به توپ نمی خورد تیم بازنده و جای خود را با تیم مقابل عوض می کرد. البته این بازی نیاز به فضای بازتری داشت که بیشتر در تابستان وپاییز در زمین ها و یا در ایستگاه(میدان) محل انجام می شد.

ترنه وازی

     یک لنگ و یا دستمال بزرگی را تابانده و سر آنها را به یکدیگر گره می زدند تا از هم جدا نشود.معمولا از کمر بند هم استفاده می شد.با خط یک دایره ای را روی زمین می کشیدند و افراد به دو گروه تقسیم می شدند.گروه داخل دایره به حالت یک پا(لی لی) قرار داشته و افراد بیرونی با همین ترنه ها به آنان ضربه هایی وارد می کردند.افراد درون دایره اگر می توانستند با دست و به صورت یک پایی ترنه را از دست افراد بیرونی بگیرند برنده و جای دو تیم عوض می شد.

الک و دولک 

     ابزار این بازی یک تکه چوب دستی و تعدادی چوب باریک و کوچک بود. دو تخته سنگ یا آجر را در کنار یکدیگر به حالت موازی روی زمین قرار داده و یکی از چوبهای کوچکی که تهیه شده را روی آن قرار می دادند.این هم مثل توپکال بچه ها به دو تیم تقسیم می شدند.افرادی از تیم که می خواهند ضربه بزنند باید با همان چوب دستی بزرگ که در دست دارند چوب کوچک را از روی زمین بلند کنند و خودشان ضربه ای به چوب بزنند.تا حدودی این بازی هم همانند توپکال می باشد. افراد برای گرفتن چوب با دست از دستکش و پارچه استفاده می کردند تا به دستشان آسیبی نرسد. اگر چوبی در هوا با دست گرفته می شد برنده بودند.در غیر اینصورت می بایست از همان فاصله ای که چوب کوچک به زمین می خورد یکی از افراد تیم چوب را برداشته و به چوب دستی بزرگی که زننده ضربات روی زمین قرار می داد نشانه می گرفت. اگر نشانه روی دقیق بود و چوب کوچک به هدف می خورد برنده محسوب شده و دو تیم جایشان را عوض می کردند. 

 بازی شاه و وزیر

ا     ین بازی ها معمولا در مجالس عروسی برگزار می شد. مجلس عروسی بیشتر در خانه ها برگزار می شد.جوانان در یک اطاقی دور هم می نشستند و با یک ترنه ای که از پیچ و تاب دادن لنگ و مرطوب کردن آن برای درد بیشترو یک تکه استخوانی که به آن قاب می گفتند این بازی را انجام می دادند.اگر قابی وجود نداشت از یک قوطی کبریت استفاده می شد.چهارطرف قاب را به شاه و وزیر دزد و پوچ علامتگزاری می کردند. قاب یکی یکی توسط افراد روی زمین وسط مجلس پرت می شد.آنقدر پرتاب می شد تا یکی به عنوان شاه شناخته می گردید.تا شاه بعدی حکومت در دست وی بود.هرکسی که قرعه بد اقبالی دزد به سراغش می آمد این شاه بود که به وزیرش دستور می داد چگونه تنبیه شود.معمولا اگر دزد هنری داشت به نمایش می گذاشت در غیر اینصورت توسط شاه حکم زدن ضربات با ترنه و کشیدن سبیل صادر می شد.  

قایم باشک 

  

     از جمله تفریحات و سرگرمی نوجوانان و کودکان در گذشته هایی بود که تلوزیون و اینترنت و ماهواره مردم را در چهاردیواری منازل زندانی نکرده بود.

نظرات 1 + ارسال نظر
نبی الله محمد صالحی یکشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 22:30

باسلام

بسیار خوب و جالب بود هم نوروز و هم تاریخچه و آداب رسوم بیاد با مطالعه

رسم و رسومات قد یم نوروز ای کاش ماهم کمی آن روزها را لمس می کردیم

موفق باشی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد