شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

دفاع از ارزشهای انقلاب

روزی به جمعی وارد شدم ،دیدم پدر شهیدی وسط جمعی از ارازل و اوباش داد و فریاد می کند . بقیه هم هق وهق می زنند زیر خنده وبه قولی دستش گرفته بودند .پدر شهید بلند ،بلند فریاد می زد و می گفت "خار هر چی ضد ولایت ... گفتم این دیگه چه جور دفاع کردن است . گفت : همینه که هست . هر کی دوست داره اینطرف، هر کی دوست نداره اون طرف . گفتم : قربونت برم ،ِِِِ از تو و امثال تو بیشتر توقع داریم .گفت :توقع مردم از ما بیشتر از خون دادن بود، که دادیم . توقع مردم از مابیشتر از جون دادن بود که دادیم .توقع مردم از ما بیشتر از جوون دادن بود که دادیم . دیگه چی از سر کچل ما می خواهید.دیگه حوصله اینکه هر کی بخاد به این انقلاب دشمنی کند را نداریم .گفتم : شما درست می فرمایید . باید از راهش وارد شد . گفت بسم الله شما راهش رو نشونمون بدید . یعنی اینکه بشینیم و بقیه از روی سرمون رد شوند . یا یه گوشه ای بایستیم و زل بزنیم به این جماعت از خدا بی خبر وهر کاری دلشون می خاد انجام بدهند .یا اصلا بی خیالش بشویم وبگوییم شتر دیدی ندیدی .گفتم :نه عزیز دلم . اول اینکه بعضی دفاع کردن ها از دشمنی کردن بد تراست .دوم اینکه بعضی وقتها سکوت از صد تا فحش هم اثر پذیری بیشتری دارد . ودست آخر اینکه قانون بهترین راه است .گفت : اول اینکه هشت سال دفاع کردیم ،حالا وقت جنگیدن است .دوم اینکه این همه خون دل نخوردیم که حالا دهانمان را چفت وبست کنیم .سوم اینکه ما به قانون احترام می گذاریم ،اما تا جایی که رشوه و زور و تزویر و پارتی بازی و هزارویک پدرسوخته بازی وجود دارد ،هیچکس برای قانون تره هم خورد نمی کند .گفتم:من هم درد تو هستم .دوست دارم چند لحظه ای با تو قدم بزنم .گفت :من در اختیار شما هستم .تا ناکجا آباد هم با شما خواهم آمد.

بالاخره از وسط جمع جدایش کردم .قدم زنان شروع به صحبت کردیم .او می گفت ومن هم گوش می کردم .دلش پر از خون بود .بعد از چندی صحبت با یکدیگر دوست شدیم .قرار گذاشتیم که هفته ای یکبار هم که شده با هم باشیم .هنگام خداحافظی دست یکدیگر را فشردیم ویکصدا فریاد می زدیم      "هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد "

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد