شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

السلام و علیک یا ابالفضل العباس (ع)

جناب مهدی فهندژ سعدی فیلمبردار گروه تعزیه چهارده معصوم (ع) شیراز وقتی صحنه هایی از فیلم مختار را می بیند، وسوسه می شود که او هم فیلمی در همان مایه بسازد. ایشان در سنوات قبل فیلم هایی از گروه تعزیه ی گرفت و با قسمت هایی از فیلم مختار را که چاشنی کرده بود خواست به عنوان یک کلیپ برای نمایش به صدا و سیما بدهد. او این فیلم ها را به صدا و سیما تحویل داده بود، اما هنوز منتظر جواب مانده است. قسمت هایی از فیلم مختار که به علت نداشتن پوشش صورتِ نقش حضرت عباس (ع)، این قسمت از فیلم به نمایش گذاشته نشده بود، چندی قبل از طریق رسانه های آزاد (گوشیهای همراه) که از این دست به آن دست می چرخید، جناب مهدی خان فهندژ هم این صحنه ها را می بیند و دوباره سرش درد می گیرد که چنین صحنه هایی را بسازد. اشکال مهدی در این است که خیلی دوست دارد کپی برداری کند. بالاخره با اصرار ایشان، بچه های گروه تعزیه متعاقد می شوند تا در یک روز جمعه به یک منطقه ای بروند و صحنه هایی از این ذهنیت ها را تصویر برداری نماید. روز موعود جمعه 1/10/91 فرار رسید و به اتفاق تعدادی از بچه های تعزیه همراه با لباس و وسایل مربوطه آماده ی اعزام شدیم. قبل از اعزام محل مورد نظر از قبل انتخاب نشده بود. یکی دو ساعتی معطل شدیم تا ببینیم به چه منطقه ای باید برویم. هر کسی یک محلی را پیشنهاد می داد. البته قرار شده بود که اسب هم داشته باشیم، اما در آن صبح زود نمی توانستیم اسبی هم تهیه کنیم. بالاخره با هزار مشکلاتی که برای ما بوجود آمده بود با دو سه ساعت تاخیر به منطقه ی روستای بردج (برده) رفتیم. بعد از آبادی بردج محلی وجود دارد که تقریبا هم زمین های کشاورزی روستائیان در آنجا قرار دارد و هم محلی برای استراحت و تفریح است. در آن روز هم تعدادی از خانوارها برای استراحت به آنجا آمده بودند. در بدو امر اختلافاتی هم برای هدایت و مدیریت و کارگردانی این نمایش کوتاه بوجود آمده بود. با پیش پا گذاشتن عده ای از بچه ها مشکلات حل و بچه ها اقدام به پوشیدن لباس کرده بودند. قسمت هایی از صحنه های نقش حضرت عباس (ع) تصویر برداری شد. این تصویر برداری تا غروب آفتاب ادامه داشت و تا آن زمان بچه ها که چیزی نخورده بودند با سوسیس بندری که مهدی آورده بود پذیرایی شدند و به خانه برگشتند. بعد از آن از جناب مهدی پرسیدم که فیلم چطور بود ایشان گفتند که اصلا جالب نیست برخی از بچه ها در هنگام اجرا ی صحنه های جدی و جنگ خنده می کردند. اصلا آن چیزی که می خواستم ضبط نشد و الی آخر از گلایه و شکوائیه ای که داشت.  

شاید آدم بتواند گاهی اوقات پا تو کفش برخی از آدم ها بکند اما به نظر می رسد که برای همه مجاز نباشد که نه تنها پا تو کفش کردن بلکه در ترکیب نقش افرادی چون ابالفضل العباس، قمر بنی هاشم حضرت عباس (ع) قرار بگیرند. این روزها که به اربعین اباعبدالله الحسین (ع) نزدیک می شویم، حس عزاداری هم برای ما بیش از پیش بوجود می آید. این روزها آدم به یاد جابر بن عبدالله انصاری می افتد. این روزها به یاد کاروان برگشته از شام می افتد. این روزها همش در فکر این است که اگر عزیزی در یک بیابانی کشته شود و بدنش در آن بیابان تنها بماند چه افکاری در ذهن نزدیکانش رژه می روند. صحرای کربلا ما را به یاد تشنگی امام حسین و یارانش می اندازد. ما را با یاد علی اصغر و تیر سه شعبه ای که ناوک گلوی او را دریده بود می اندازد. ما را به یاد مسلم بن عقیل می اندازد. ما را به یاد حر می اندازد. ما را به یاد حبیب بن مظاهر می اندازد. ما را به یاد حضرت قاسم می اندازد. ما را به یاد علی اکبر جوان می اندازد. ما را به یاد یاران سرتاپا ایمان و شجاعت می اندازد. ما را به یاد ساقی دشت کربلا حضرت عباس (ع) می اندازد. او که در شریعه ی فرات دستانش را از دست می دهد تا جرعه ای باشد برای لبان تشنه ی تشنه کامان دشت کربلا. در کربلا محلی وجود دارد که مقدس است. در نزدیکی فرات بنای کوچکی ساخته شده است. گویند که حضرت قمر بنی هاشم (ع) در این موضع با لشکریان عمر سعد به مبارزه برخواست و دست راست آن بزرگوار توسط روبه صفتان از بدن شریفش جدا شد. هم اکنون این مکان زیارتگاه عاشقان و دلسوختگان آن حضرت می باشد. این بنا که به دست ایرانیان هنرمند ساخته شده است با دو بیت شعری منقوش شده که عشق را در دل ها زنده می کند.  

 

افتاد دست راست خدایا ز پیکرم  

بر دامن حسین برسان دست دیگرم  

دست چپم به جاست اگر نیست دست راست    

اما هزار حیف که یک دست بی صداست

افتتاحیه ی سوگواره ی تعزیه ی خوانی گروه چهارده معصوم (ع) شیراز

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع) 

کم کم ماه محرم از راه می رسد. دوباره کوچه پس کوچه های شهرمان را غبار غم فرا می گیرد و تکرار شیرین غوغایی می شود که من و ما، عطش یک جرعه آب را نه تنها در کنار فرات، بلکه در کنار دریا هم احساس خواهیم کرد. کم کم کاروان به حج رفته با تمام سعی و کوشش، اما نیمه، رها خواهند کرد و رهسپار سرزمینی می شوند که آب و آتش، تیغ و تن، سواره و پیاده، ظلم و ظالم محشری برپا می کنند که تا ابد ذهن هر آزاده و مومنی را به خود مشغول می سازد. در این ایام، هر کس با هر بضاعتی که دارد، به گونه ای خودش را وقف راه ارباب بی کفن نموده و در تعزیت آن مردان و زنان بی بدیل از هیچ کوششی دریغ نخواهند کرد. گروه تعزیه ی چهارده معصوم (ع) شیراز (شهرک سعدی) با مدیریت حاج عبدالصمد فهندژ سعدی، قصد دارد طبق سنوات گذشته، در اجرای شبیه خوانی به نوعی ارادت خود را نسبت به ساحت مقدس حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و یاران با وفایش نشان دهد. لذا از عموم علاقمندان دعوت می شود در افتتاحیه ی این سوگواره شرکت بفرمایند. 

                                               

مکان: شهرک سعدی شیراز  بلوار بوستان - فرهنگسر ای طاووسیه

زمان: پنجشنبه 25/8/91 

ساعت 19

گروه تعزیه ی چهارده معصوم (ع)شیراز (شهرک سعدی) 

بسیج هنرمندان سپاه فجر فارس  

پایگاه بسیج شهید عرشی

هیئت جان نثاران حجه بن الحسن العسکری (عج)

بلوار نیستان شهرک سعدی

در سنوات گذشته شهرداری منطقه اقدام به خریداری منازل مسکونی و تجاری در مسیر خیابان تازه احداث نیستان نموده و بالاخره با صرف وقت و هزینه توانست بلواری از بلوار هفت تنان در قسمت منبع آب به سمت قسمت شمالی بیست متری ایجاد نموده و از ترافیک اطراف آرامگاه بکاهد. این کار بسی ارزشمند و مورد نیاز محل بوده است. این بلوار در مسیر خود به میدانی برخورد می کرد که در گذشته با نام بلال معروف بود. در روزهای اخیر میدان را مسطح و یک سکویی در وسط آن قرار داده و روی آن یک قلم نی (خوشنویسی)، نی هفت بند(ساز) و یکی دیگر که من متوجه نشدم چیست! روی آن قرار داده و با یک نوشته ای بصورت خط نستعلیق شکسته روی برنج و یا احتمالاً مس شعری از مولوی "کز نیستان تا مرا ببریده اند / وز نفیرم مرد و زن نالیده اند" بصورت مارپیچی در اطراف آن قرار داده اند. به نوعی یک فضا سازی برای بلوار تازه ایجاد شده انجام دادند. ایجاد فضای سبز و رسیدگی به معابر و میادین کاری بس ارزشمند است، اما باید توجه داشت که شهرداران هر دیار در ابتدای ورودی شهرشان، تندیسی از محصولات و یا مواردی که در همان شهر شهرت دارد را در دروازه ی ورودی آن شهر نصب می کنند. مثلاً وقتی وارد ساوه می شوید، حتماً در بدو ورود باید با تندیسی از انار مواجه شوید و الی آخر، من ماندم که نیستان چه ارتباطی با شهرک سعدی دارد. یعنی در این منطقه نیزار زیاد است و یا مردمش به ساز نی علاقه و برجسته بوده و یا اینکه در خوشنویسی چهره های درخشانی وجود دارد؟ به نظر من در این قسمت می بایست یک خوشه از انگور یاقوتی آویزان می شد که از تولیدات درجه یک و اعلای شیراز در سعدی می باشد. این کار هم به باغداران انگیزه می داد و هم به تازه واردان می فهماند که در این منطقه این نوع محصول کشت می شود. شاید به لحاظ اینکه بلوار به نام نیستان است چنین کاری کرده اند. لااقل در ابتدای بیست متری پشت باغ دلگشا که میدانی مشابه قرار دارد، این کار را انجام بدهند.

فقدان مردی از جنس علما

 در گذشت حضرت آیت الله سید عبدالله تهرانی مرد ایمان و عمل و تقوی که وجودش مایه مباهات مردم رودبارقصران بویژه فشم بود را به امام زمان (عج) مقام معظم رهبری و امت شهید پرور ایران بالاخص مردم رودبارقصران تسلبت عرض مینمائیم.

 

 

 

  آیت‌الله سیدعبدالله جعفری تهرانی از شاگردان عارف و واصل حضرت آیت‌الله بروجردی، حضرت امام خمینی‌(ره) و علامه طباطبایی‌(ره)، ساعت 9 صبح پنج‌شنبه، دوم شهریورماه بر اثر بیماری ریوی و در سن 90 سالگی دار فانی را وداع گفت.

 

 مرگ مردی از تبار ایمان و تقوی ضایعه ای بزرگ به حساب می آید اما به آن دل خوش داریم که از یک سو جای اینگونه مردان بهشت برین و از طرف دیگر تشعشع علمی و عرفانی اینگونه افراد در جامعه باعث می شود تا فرزندان دیگری از این دست در جامعه پرورانده شوند. خداوند روح آن فقید سعید را متعالی و به بازماندگانش صبر و بردباری عنایت بفرماید.