شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

بیچاره من که روزی معلم شدم

                           بیچاره من که روزی معلم شدم

 بیچاره شاگرد که به من دل بسته بود

 بیچاره مدرسه که تحمل کرد مرا

 بیچاره اولیا که خرج کرده بود

 بیچاره وزیرکه ما را موش آزمایشگاهی پنداشته بود

 هر دوره طرح کهنه برانداختی وهر باره طرحی نو در انداختی

 پیر مراد ما گفته بود که "معلمی شغل انبیاست" . ما هم به همین بهانه پا در    کفش معلم کرده بودیم .اگر چه خاطرات تلخی از دوران  تحصیل داشتم. چوب و  فلک از ناحیه مدیران و معلمان آن روزگار، وترس و استرس و اضطراب از ما موجب می شد که ازسیزده روز تعطیلات نوروزی و سرتاسر تابستان بیشتر لذت ببریم. با باز شدن مدرسه نگرانی عجیبی به ما دست می داد.با این وجود گفتیم  بعد از انقلاب دیگر آنگونه نخواهد بود.البته در بدو انقلاب هم خوب بود ، اما هر چه از انقلاب فاصله می گرفتیم نوع نگاه معلم به شاگرد ، شاگرد به معلم ، معلم به اجتماع و اجتماع به معلم و همچنین نوع نگاه مدرسه به دست اندر کاران و مسوولین رده بالا وبر عکس بدبینانه بود.

گهگاهی که وارد کتابها و کلاسهای تربیتی می شدم آنگونه از معلم و احترام به مقام والای معلمی صحبت می شد که بی تردید جملات حضرت امام (ره) در دلم می نشست .آنجا که گفته بود : "معلمی شغل انبیاست."نوع برخورد با یک معلم ،چگونه نشستن در حضور معلم،چگونه سوال کردن وغیره ، اما وقتی وارد عمل می شدیم ، دیگر آن ناز و نوازشها ورابطه های مثبت میان معلم و شاگرد مشاهده نمی شد ویا کمتر به چشم می خورد .یکی از اساتید روانشناس در تعریف تربیت فرمود:تربیت یعنی هنر ایجاد ارتباط معلم با دانش آموز است .گهگاهی تنبیه معلم ، دانش آموز را روانه بیمارستان می کرد.اگر چه هیچ معلمی دوست ندارد چنین حوادثی برایش بوجود آید ،اما بوجود می آمد .برای اینکه مشکل از پایین حل شود ،هر روز طرحی نو در آموزش و پرورش داده می شد.یک روز بخشنامه ای به مدرسه آمد که تنبیه ممنوع است . همکاری در جمع اولیا گفته بود : آن کسانی که این بخشنامه را طراحی کرده اند ، یک ساعت هم در کلاس درس حضور نداشته اند.همکار دیگری درجلسه ستاد تربیتی مدرسه گفته بود:کشورهای پیشرفته مثل اروپا و آمریکا 500سال است که تنبیه را کنار گذاشته اند و اکنون استفاده می کنند، ما چگونه یک شبه راه صدساله را برویم.مدیران مدرسه هم در اولین جلسه دبیران با معلمین اتمام حجت می کردند که اگر دانش آموزی تنبیه شود هیچگونه مسوولیتی را نخواهیم پذیرفت.دبیران هم راهکارهای پیشنهادی در جلسات را اجرا می کردند.به عنوان مثال هر دانش آموزی که در کلاس مشکل داشت به دفتر ارجاع داده می شد.مدیر و معاون هم در طول ساعات درسی با چنین دانش آموزانی مشکل داشتند.گهگاهی صف طویل دانش آموزان اخراجی از کلاس بیشتر از دانش آموزان سر کلاس بودند.اگر مدرسه ای مشاوران تربیتی داشتند، این بار بر دوش آنها بود و آنها بهتر عمل می کردند.در غیر اینصورت خود یک مشکلی برای مدرسه بود که نمی دانستند با این معضل چگونه برخورد کنند.

پیشنهاداتی که در جلسات دبیران برای رفع این مشکل ارائه می شد، خود مشکلاتی را هم به همراه داشت .برای مثال:

 -  تنبیه دانش آموز خاطی نباید به صورت فیزیکی باشد .(گهگاهی ناخواسته  بوجود می آمد)

 -  تنبیه در مرحله اول باید اخراج از کلاس و به مدت 5 دقیقه صورت گیرد . مرحله دوم معرفی به دفتر مدرسه ، مرحله سوم اطلاع به خانواده ،در مرحله آخر با هماهنگی آموزش وپرورش اخراج از مدرسه و انتقال به مدرسه دیگر انجام شود. (دانش آموزان زیادی از مدرسه اخراج می شدند)

  -  دانش آموزان خاطی باید یک روز تمام در زیر تابلو اعلانات مدرسه بایستند و کسی با آنها حرف نزند.(شخصیت دانش آموز مورد توهین قرار می گرفت.)

به صورت تجربی در رابطه با نظم و انضباط دانش آموزان آموختم که اگر روزی که به کلاس وارد می شدم و بار علمی من بالا بود ، اگر طرح درس داشتم ،اگر کلاس را برای دانش آموز خسته کننده نمی کردم و اگر پیرامون موضوعی که در کلاس می بایست مطرح می کردم برنامه ای داشتم ،دانش آموزان در کلاس هیچگونه مشکلی نداشتندو کلاس برای من و دانش آموزان لذت بخش بود.در غیر اینصورت کلاسی بی نظم ، آشفته و پر هیاهو بود.

  

 

   

تنها چیزی که جامعه فرهنگی ما را آزار می دهد میزان در آمد آنهاست .

اگر از یک فرهنگی مشکلات آموزش و پرورش سوال شود ، بحث کمبود در آمد و تامین نبودن زندگی در مرحله اول قرار دارد.یک فرهنگی به جای اینکه در اوقات فراغت به مطالعه وتحقیق بپردازد و بار علمی خود را بالا ببرد، دغدغه اشتغالهای ثانوی دارد.بعضی از فرهنگیان به ساخت و ساز و خرید و فروش پرداخته اند.در مواقعی مشاهده می شد که فرهنگی خسته و کوفته از سیک تلاش نیمروزی و با لباس گچی و خاکی وارد مدرسه می شد.بعضی ها اوقات فراغت خود را در شرکتهای مختلف سرگرم کرده اند

 

 در طول ساعات تدریس دغدغه کار دوم دارند. زنگهای تفریح تلفن همرا است و هدایت از راه دور که فلان بار در فلان جا خالی شود و غیره .بعضی هم اوقات فراغت خود را با ماشینی که به صورت اقساط خریداری نموده اند تا پاسی از شب به جابجای مسافر مشغول هستند.قضاوت با مسوولین آموزش و پرورش که چگونه یک معلم در کلاس بازدهی مناسبی داشته باشد.

             

 

وزیر محترم آموزش وپرورش در یک مصاحبه تلوزیونی فرمودند که نباید معلم را با مادیات سنجید ،یا معلم را با حقوق مترادف کرد.نمی دانم منظور وزیر چه بود. فکر می کنم منظور ایشان این بود که جایگاه معلم آنقدر بالاست که نباید در رابطه با ایشان صحبت از تامین معاش، حقوق ، در آمد، تورم و غیره داشت.پیشنهاد من به رئیس جمهور محترم این است که هرکسی که قصد به کرسی نشستن این جایگاه را دارد باید از وی خواسته شود که حداقل یک روز تمام در یک مدرسه معمولی پابه پای دانش آموزان در کلاس درس روی نیمکتها بنشیند واز نزدیک مشکلات دانش آموز را درک کند.خودم چند بار در کنار دانش آموزان روی نیمکتها نشستم به طوری که از درس و بحث و مدرسه متنفر شدم .برای مثال:

- میز و نیمکتهایی که دانش آموزان از آن استفاده می کنند فاقد هر نوع زیبایی ، جذابیت و استاندارد است.

- اگر چه در ودیوار هیچگونه جذابیتی ندارد ،برعکس کنده کاری و نوشتارهای دانش آموزی جلوه چندش آوری ایجاد می کند.

- گهگاهی پارگی پرده ها ، خرابی و سروصدای در ورودی کلاس تمرکز دانش آموز و معلم را بر هم می زند.

- سروصدای دانش آموزانی که در زنگ ورزش مشغول بازی هستند به فضای کلاس لطمه می زند.

- اگرسرویسهای بهداشتی هم غیر بهداشتی و غیر استاندارد باشد بر اشکالات بالا اضافه می شود.

- معلم با همه دغدغه های معیشتی که دارد وارد کلاسی می شودکه دانش آموزان یکد ستی ندارد. یک دانش آموز شب قبل را در ناز و نعمت بسر می برد .بهترین غذا و دسر و میوه را نوش جان کرد.اوقات فراغت خود را با کامپیوتر و انواع و اقسام وسایل پیشرفته سپری کرد و در انتهای شب سرش را در بهترین تختخوابها گذاشت و به خواب رفت. در کنارش دانش آموزی قرار دارد که یا از نعمت پدر و مادر محروم بود، یا پدر و مادرش در اثر فقر و نداری ، اجاره خانه، کمبود معیشت وغیره با یکدیگر درگیر بودند .این معلم چگونه درس بدهد که هم این بفهمد و هم آن.

- دانش آموز می فهمد نمره ای که از جانب دبیران به او داده می شود عادلانه نیست.بعضی از دانش آموزان توسط دبیران همان واحد آموزشی به آموزش تقویتی بعضی دروس می پردازند.دبیرمحترم هم برای اینکه دانش آموزی را که از او حق التدریس دریافت کرده مجبور است با هر بهانه ای که شد نمره ای به او بدهد.بعضی از واحدهای آموزشی برای یک نمره اهمیت داده و نمره ای را بی جهت نمی دهند اما در بعضی از واحدهای آموزشی نمره تک رقمی به بالاترین نمره رسانده می شود.

یادم هست در اوایل انقلاب که وارد جرگه آموزش وپرورش شدم،بینهایت دلبستگی به مدرسه داشتم.روزها بعد از اتمام ساعات درسی به منزل نمی رفتیم. در حیاط همان مدرسه با دانش آموزان به ورزشهای مختلف می پرداختیم . با بچه ها در تمام ساعات غیر درسی به فعالیتهای پرورشی از جمله سرود،تئاتر، مسابقه، قرآن و نماز وغیره می پرداختیم. سیزده روز تعطیلات نوروزی و ایام تابستان که هیچ ،عصر جمعه ها برای بچه های مدرسه دلمان تنگ می شد. اما امروز چطور ؟ در روزهای تعطیل هم معلم و هم شاگرد خوشحال هستند.برای بازنشستگی پیش از موعد اکثر آنهایی که می توانستند شرکت کردند.

- تا کنون دبیرستانها چند بار آزمایش شدند. ترمی واحدی ، سالی واحدی ، پیش دانشگاهی وحالا هم حذف پیش دانشگاهی

- امتحانات از سه نوبت به دو نوبت و نیمی از نمره ها در اختیار معلم با عنوان مستمرقرار داده شد.

- نمرات انظباط چند بار به روشهای مختلف ارائه شد.

- هرساله بعضی از دروس حذف می شوند.

                                                                      ادامه در مبحث بعدی

نظرات 1 + ارسال نظر
نبی الله محمد صالحی دوشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:31

باسلام

آقا سعید از اینکه معلم هستی و من برای همه معلمها یک ارادت خاصی دارم

و همیشه در حسرت این شغل مهم بودم حیف که خدا نخواست همه ما اگر در

زندگی خودمان به جائی رسیدیم از زحمات شما بوده است پس اول به شغل و

دوم به تمام دانش آموزهائی که در این سالها نزد شما پرورش یافتند افتخار کن

معلمی شغل انبیا است به شرط آنکه ولایتی باشد التماس دعای خیر

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد